حیات غرب - فرهمند عالی پور نوری مالکی نخست وزیر عراق دستور داده است تا نیروهای هوایی این کشور به کمک نیروهای پیشمرگه کردستان بروند. آیا باید از اقدام او تعجب کنیم؟ او تنها به وظیفه خود عمل کرد. مثل رهبر هر کشور دیگری که در زمان خطر به ارتش خود فرمان ایستادگی و مبارزه می دهد.
حتی اگر این رهبر، فرد بی درایتی باشد. او می بایست که برای حفظ میهن در برابر خطر آدمخواران داعش، به کردستان و پیشمرگه کمک کند، زیرا که کردستان - حداقل در نام - بخشی از عراق است و پیشمرگه ها - دست کم فعلا - شهروند و نیروی دفاعی عراق محسوب می شوند.
اما این داستان طرف دیگری هم دارد. مسعود بارزانی، مردی که در روزهای دشوار عراق، دولت مرکزی را تنها گذاشت، شرایط را بر دولت مرکزی سخت تر کرد و تلاش کرد تا زودتر از بقیه بیانیه مرگ عراق را صادر کند.
زمانی که داعش - گروهی که تیغ خود را زیر گلوی خاورمیانه نهاده است و ستمی مضاعف به خاورمیانه شده است - به سرعت مناطق پهناوری از عراق را تصرف کردند، بارزانی اجازه مقابله ارتش 100 هزار نفری پیشمرگه خود با نیروهای داعش را نداد. نیروی پیشمرگه ای که بودجه خود را از دولت مرکزی عراق دریافت می کرد و بر اساس قانون اساسی عراق، جزو نیروهای دفاعی کشور محسوب می شد، نیرویی که در زمان نیاز به دولت مرکزی پشت کرد.
نیروهای پیشمرگه نه تنها به یاری دولت نیامدند که خود فرصت را غنیمت شمردند تا مرگ حکومت عراق را به جشن بنشینند و بر ماترک و ارثیه عراق جدال کنند و میدانهای نفتی کرکوک را به غنیمت ببرند! گفتند که جنگ میان عرب سنی و عرب شیعه است، چه ربطی به کردها دارد؟ اما نگفتند رهبران عربهای سنی افراطی که نفت بر آتش خانه های عراقی می ریختند در هتل های اربیل چه می کنند.
طرفداران بارزانی دست به تمسخر ارتش عراق زدند و تا توانستند بر زخم های عمیق عراق نمک پاشیدند. گفتند که "ارتش مالکی" یارای ایستادن در برابر داعش را نداشت و گریختن را به مبارزه ترجیح دادند. نگفتند که بخشی از نیروهای دفاعی عراق، یا به قول آنها "نیروهای مالکی" هم همین پیشمرگه هایی بودند که در وقت مبارزه اعلام بی طرفی کردند! سخنان جلال طالبانی و یاران او را نشنیده گرفتند که منافع کردستان ایستادن در کنار دولت مرکزی و شناختن خطر داعش است و دائم بر طبل "منافع کردستان" کوبیدند! البته منافعی که بارزانی برای خود تعریف کرده بود!
سیاست بارزانی برای بقیه کردها روشن بود، یا با من هستید، یا خائن و دور از آرمانهای کردها! زیرا که من مصداق و معنای کردستان هستم! اینگونه بود که به همه کردهای دیگر در عراق، سوریه و ترکیه پشت پا زد، تنها به این علت که آنها رهبری او را زیر سئوال می بردند و نمی خواستند که "بارزانی خلیفه کردها" باشد!
نچیروان بارزانی، برادرزاده " رئیس جمهور مسعود بارزانی" که نخست وزیر کردستان است، هم دست پاچه شد و سریعا اعلام کرد که سنی های عرب هم باید در موصل یک حکومت مستقل تشکیل دهند! سنی ها عرب؟ کدام سنی های عرب؟ داعش و وارثان صدام؟ غیر از این است که موصل در دست داعش است و حاکمش یکی از بازماندگان صدام؟
بارزانی ها فکر می کردند که کار کردستان تمام است حالا نوبت به بقیه سرزمین های عراق است. نوبت به ضمیمه کردن کردستان سوریه است! کردستان سوریه که شده است خارجی در گلوی ترکیه، سرزمینی که نمی خواهند ولایت مطلقه بارزانی را بپذیرید.
کردهایی که یکی از عالی ترین نمونه دمکراسی ها را در سرزمین های کوچک خود برپا کرده اند. به هیچ چشم داشتی به اسرائیل و سرویس مخفی ترکیه و...
نگاه کنید به تفاوت کردستان سوریه و کردستان عراق. در کردستان عراق بارزانی رئیس جمهور است، پسرش رئیس سرویس جاسوسی کشور است و مخالفان پدر را مجازات و سبیل مداحان پدر را چرب می کند. برادر زاده هم نخست وزیر است! سیستم قبیله ای که نمونه اش فقط در کشورهای حوزه خلیج فارس دیده می شود. بارزانی نمی خواست سیستم قبیله ای اش همسایه کردهای دمکرات سوریه باشد. بارزانی ها کردستان بزرگ را می خواستند. همه کردستان را. هر چه بزرگتر ، آرمانی تر و جذاب تر! آنقدر که در نقشه های آب و هوای تلویزیون بارزانی، خرمشهر و آبادان هم شدند بخشی از نقشه کردستان بزرگ. عجیب نیست که از مجازات کردستان سوریه، که ساز جدایی می زند، توسط داعش چندان ناراضی نبودند.
من از حرفهای خام و عجولانه نچیروان بارزانی چندان تعجب نکردم. بالاخره جوان است و بی تجربه ! اما مسعود بارزانی چرا؟ او که اینهمه سوابق مبارزاتی و دیپلماتیک دارد چرا اینگونه بی تابی از خود نشان داد و از داغ کردن الاغ خاورمیانه در کارگاه داعش بوی کباب شنید؟
در میان چشمهای حیرت زده اهالی خاورمیانه پرچم های اسرائیل را برافراشتند، و با حرفهای نتانیاهو! آنهم نتانیاهوی خوش قلب! رقصیدند. بارزانی بادی به غبغب انداخت و یک روز میزبان رهبر مخالفان سوریه شد و یک روز از دعوت از سازمان مجاهدین خلق ایران خبرهایی درز کرد. گیریم کردستان هم مستقل شود و بارزانی هم شود خلیفه مطلق کردستان! بالاخره که همسایه همین عربها و ترکها و فارس ها هستید! همسایه را که نمی توانید در بندر جیهان ترکیه بفروشید و همسایه ای تازه از بندر اشکلون اسرائیل بخرید! لااقل آرام تر!
بارزانی فکر می کرد بر اسب فرصت نشسته است، اما نمی دانست که این اسب چیزی بیش از یک "یابو" نیست. فکر کرد که اکنون می تواند ترکیه، ایران، عراق و سوریه را بازی دهد. فکر کرد می تواند رقیب پرقدرتی چون جلال طالبانی و کردهای سوریه و اوجالان را به مدد ثروت نفتی و آشوب های عراق و توجه های بی دریغ و دلسوزانه اردوغان! از میان بردارد. فکر کرد که کردستان را می تواند "اسرائیل" منطقه کند و آمریکا و انگلیس را بکشاند پشت سر خود!
همه چیز اما به سرعت برق و باد فرو ریخت. در اولین رویارویی ساده پیشمرگه ها و داعش، نیروهای پیشمرگه فرار را بر قرار ترجیح دادند! عجب طنز تلخی!
اکنون اما نوری مالکی حساب کشی نکرد! دستور به حمایت از نیروهای کرد داد، نیروهایی که همین دیروز فرمانده شان،خنجر از پشت زدند.
زمانی که مالکی می خواست ارتش بی خاصیت عراق را سروسامانی دهد و به نیروی هوایی مجهز کند، کردهای اطراف کاخ بارزانی مهمترین و سرسخت ترین مخالفان بودند. آنها حساب روز استقلال را می کردند و نمی دانستند که میت و داعش و.. حساب و کتاب های دیگری برای آنها کرده اند! اکنون اما همان هواپیماهای هوایی به کمک انها آمده است.
بارزانی یکی از بی کفایت ترین، خودکامه ترین و ساده لوح ترین رهبران خاورمیانه است.
رهبری که خنجر خود را در پهلوی میهن خود فرو کرد، در میان شعارها و اشک های تمساح رسانه های تحت کنترلش خنجر خود را از پشت به کردهای سوریه و کوبانی فرو کرد، و نگفت که نقش خود در بحران کوبانی و کردستان سوریه چیست.
حامیانش بر سر و سینه می زنند که "خطر داعش، خطر همه خاورمیانه است، داعش در کمین کوبانی است" ! این را که همه ما می دانیم! اما شما بودید که بر مرگ عراق و سقوط موصل قهقهه می زدید و خود را زیادی باهوش می دانستید. راستی چرا ارتش 100 هزار نفری پیشمرگه خود را به کمک کوبانی ها نمی فرستید؟ چرا همه دنیا باید مخطاب قرار بگیرند و کاری کنند الا بارزانی باهوش و ارتش صد هزار نفری اش؟
بارزانی دست به قمار بزرگ و خطرناکی زده بود. او داعش را به چشم یک فرصت می دید، فرصتی که می توانست او را به یک رهبر و بازیگر منطقه ای تبدیل کند و اربیل را به پایتختی پر تردد برای دیپلماتهای کراوات زده غربی. می خواست یک شبه ره صد ساله را برود،راهی که میلیون ها کرد عراقی در دهها سال طی کردند، بارزانی می خواست در فرصت برق و بادی طی کند.
حماقت او اما همین بود که داعش را ، گروهی که خطری برای عرب و فارس و کرد هست، خطری برای مسلمان و مسیحی، شیعه و سنی است را به چشم فرصت دید! او فکر می کرد بازیگر بسیار زرنگ و رهبر خردمندی است. البته که همه رهبران بی فکر و دیکتاتور خود را اینگونه می بینند، خاصه در سرزمین های خاورمیانه! سرزمین دیکتاتورهای کوتوله!
بارزانی هم یکی از رهبران برخواسته از خاک خاورمیانه است. یکی مثل بقیه، هر چند که فکر می کند زرنگتر است. البته که کودن تر است!
نظرات
نمیخواهم تمام و کمال جواب بیاننامه تان را بر علیه ملت کرد بدهم، صرفا اشاره میکنم به جوابیه بنده در سایت کرمانشاه دیلی به مقاله دکتر مجید حسینی با عنوان "استقلال به سبک پوتین و جهنم به سبک بارزانی"
راستی مگر بارزانی چه گفت، که خشم امثال شما ها را برافروخت! مگر نه بحث استقلال کردستان را به پارلمان کردستان ارجاع داد محلی که تبلور خواست واراده سیاسی ملت کرد در جنوب کردستان است!
چرا که اسکن فضای فکری ایرانی ها سرشار از نفرت تاریخی نسبت به اعراب است! هرچند این نفرت نیز میتواند دلیل موجهی داشته باشد! همین چند سال پیش بود سردار قادسیه با پشتیبانی تمام جهان عرب فرمان آتش بر سرزمین "پارسیان " را صادر کرد! جنگی که جدا از هزینه های انسانی ، ملیاردها دلار ضربه به اقتصاد و توسعه ایران زد! راست است که میگویند حافظه ایرانیان ضعیف است اما در مورد نفرت از اعراب صادق نیست وذهنیت ایرانی خود را در تقابل آخر الزمانی با اعراب می پندارد! اما چه میشود که امثال شما "دمکرات های خاورمیانه" در یک چرخش آشکار مدافع عراق، وخود را برادخوانده اعراب فرض کردید! و تمامیت ارضی عراق را جاویدان میخواهید! و با آنان که این تمامیت ارضی را تهدید میکنند ، که آن را تمامیت ارضی "گربه" می پندارید، او را آماج ناسزا قرار می دهید!
بارزانی رهبر یک قوم است اما تحلیلگر با ناپختگی و ادبیات کوچه بازاری جانب ادب را رعایت نمی کند. فکر کنم همین برای مشخص شدن وجوه شخصیتی او کافی باشد.