اصول گرایان با وضعیت فعلی امیدی به انتخابات ندارند

 

حجت‌الاسلام مصباحی‌مقدم عضو جبهه متحد اصولگرایی گفت: اگر اصلاح‌طلبان بخواهند وارد میدان شوند ناگزیر باید در شعارهای خود بازنگری كنند و موقعیت از دست‌رفته‌شان را در میان مردم با اصلاح مبانی و دیدگاه‌ها بازیابی كنند. حجت‌الاسلام مصباحی‌مقدم گفت:‌ اگر این اتفاق بیفتد و كسانی از اصلاح‌طلبان به میدان بیایند كه از نظر مبانی رفتار و سوابق از مردم دور نشده و فاصله نگرفته‌اند شاید زمینه برای اقبال مردم به آنها فراهم شود.

زلزله با ریشتر بالا در اردوگاه اصولگرایی

هنوز در بهت زلزله‌ای هستند که در آستانه انتخابات مجلس نهم در اردوگاه آنان رخ داد البته آنها تجربه این زلزله‌ها را از همان زمان که به تدریج صاحب کرسی‌های قدرت شدند، دارند اما میزان ریشتر این زلزله کمی بیشتر از زلزله‌های قبلی بود. در زلزله‌ای که در انتخابات مجلس هشتم اتفاق افتاد این جریان به هیچ نحو راضی نشد تا از انشقاق و چندپاره شدن بگوید و تنها با کنار گذاشتن برخی از اعضای اردوگاه سعی کرد تا مرهمی بر شکاف ایجاد شده، بگذارد. مرهمی که تاریخ انقضای آن تا انتخابات بعدی و کرسی‌های جدید قدرت بود و در آن هنگامه بار دیگر میان باقی‌ماندگان در اردوگاه اختلاف‌هایی پیش می‌آمد که باز هم نتیجه آن برای همگان قابل پیش‌بینی بود. یافتن یک گروه به‌عنوان مقصر اصلی و طرد آن از اردوگاه یعنی در این مرحله حذف یک فرد منتقد به حذف یک جریان رسید.

مرحله سوم یا تقسیم بر دو

در این مرحله کسی تصور نمی‌کرد که مرحله بعدی هم وجود داشته باشد اما واقعیت با تصورها متفاوت بود و مرحله سوم در انتخابات مجلس نهم آغاز شد. مرحله‌ای که نه مانند مرحله خانه‌نشین کردن بزرگان اصولگرا پاسخگو بود و نه مانند مرحله دوم یعنی حذف یک جریان خودی، به کار اصولگرایان می‌‌آمد پس در این مرحله باقی‌ماندگان در اردوگاه تصمیم گرفتند در غیاب رقیب قدیمی که همان اصلاح‌طلبان هستند، به حذف خودی‌ها بپردازند تا افراد کمتری خواهان کرسی‌های بهارستان شوند اما این بار به مانعی برخوردند که تصور آن را نمی‌کردند. کنار گذاشتن برخی از اصولگرایان در انتخابات‌های قبلی سبب شد تا تنها اصولگرایانی در اردوگاه باقی بمانند که هر یک سهمی از قدرت را می‌خواستند و حاضر به تقسیم منافع گروهی خود با سایرین نبودند. در این راستا علی مطهری در آخرین نطق خود در مجلس هشتم به این واقعیت اشاره کرد. همین موضوع سبب شد تا اصولگرایان که دیگر انگیزه‌ای برای حذف اصولگرایان و جریان‌های اصولگرایی نداشتند و رسیدن به اهداف خود را در انشقاق و تقسیم شدن به چند جریان می‌دیدند، به دو گروه جبهه پایداری و جبهه متحد اصولگرایی تقسیم شوند و جالب اینکه در این مقطع صحبت از وحدت در اردوگاه اصولگرایی مانند صحبت از فراموش کردن صندلی‌های انتخاباتی بود که امری محال در اردوگاه اصولگرایی است.

تلاش نافرجام میانه‌روها برای وحدت

پس از این انتخابات بود که برخی میانه‌روهای جریان اصولگرایی تصمیم به ترغیب ساکنان اردوگاه اصولگرایی به یکی شدن گرفتند اما نمی‌شد اظهارات قبل از انتخابات را فراموش کرد و هریک از آنها که دست دوستی طرف مقابل را به سمت خود دراز شده می‌دید، ناگهان با یادآوری آنچه پیش از انتخابات درباره جریان متبوعش گفته شده بود، دست خود را عقب می‌کشید و حاضر به دست دادن حتی به‌صورت صوری هم نبودند و تنها کاری که توانستند در جهت نشان دادن وحدت نداشته میان خود بکنند، این بود که کمتر از قبل علیه یکدیگر به انتقاد بپردازند.

اصلاح‌طلبان را سپر می‌کنیم!

این شکست درون اردوگاهی به میزانی برای اردوگاه اصولگرایی گران تمام شد که احتمال دادند حامیان آنها بیش از گذشته دچار ریزش شود پس به این فکر افتادند که از طریق نقد رقیب، افکار عمومی را از مسائل خود دور ساخته و متوجه مسائلی کنند که در اردوگاه اصلاح‌طلبی وجود خارجی ندارد و ساخته و پرداخته ذهن اصولگرایانی است که غرق در مشکلات هستند. در اولین گام بحث کاندیداهای جریان اصلاح‌طلبی را مطرح کردند و یک روز اینگونه نوشتند که عارف کاندیدای اصلاح‌طلبان است و ساعتی بعد یک سایت اصولگرای دیگر از جهانگیری به عنوان کاندیدای رقیب نام برد و در همان زمان عبدالله نوری از نگاه سایت‌های اصولگرا محتمل‌ترین گزینه برای ریاست‌جمهوری به نظر رسید و این داستان تا زمانی ادامه پیدا کرد که افکار عمومی به خوبی دریافت این گمانه‌زنی‌ها و اخبار منتشره از صحت برخوردار نیست. پس اصولگرایان به فکر دیگری افتادند و این بار، بحث اتاق فکر و انشقاق در اردوگاه اصلاح‌طلبی را مطرح کردند و استناد آنها هم به جلساتی بود که اصلاح‌طلبان در کنار موسوی‌لاری، عبدالله نوری و خاتمی برگزار می‌کردند و همین جلسات موجب شد تا اصولگرایان اینگونه بگویند که اصلاح‌طلبان دچار انشقاق شده‌اند اما این شیوه هم با اظهارات برخی از بزرگان اصلاح‌طلب به جایی نرسید. زمانی که آیت‌الله موسوی‌خوئینی در پاسخ به سوال یک رسانه اصولگرا گفت که رئیس ما آقای خاتمی است یا اینکه موسوی‌لاری در گفت‌وگو با آرمان تاکید کرد که من و آقای نوری و دیگران با محوریت آقای خاتمی فعالیت می‌کنیم، اصولگرایان و حامیان آنها متوجه شدند که این راهکار هم بی‌نتیجه است. لذا وارد فاز جدیدی به نام شرط‌گذاری برای اصلاح‌طلبان شدند؛ این مرحله اگر چه بسیار قدیمی و تکراری است اما باز هم این شیوه تجربه شده در گذشته را به روی میز آوردند و جالب اینکه باز هم اصلاح‌طلبان ضمن دلسوزی برای وضعیتی که در اردوگاه رقیب رخ داده است، به این شیوه قدیمی خندیدند.

نتیجه حمایت بی‌چون و چرا از دولت

البته در این میان تنها ناکامی‌های انتخاباتی و دو بخش شدن نیست که سبب آزار اصولگرایان شده است. حمایت‌های بی‌چون و چرای آنان از دولتی که به نام اصولگرا توانست 8سال در پاستور بماند هم امروز به عنوان یک ناکامی در جریان اصولگرایی محسوب می‌شود البته در این زمینه نقدی به دولت وارد نیست و انتقادات به سمتی می‌رود که اصولگرایان قرار دارند. البته نه تمام آنها بلکه بخشی که تحمل پذیرش نقد به دولت را نداشتند و منتقدان را افرادی خطاب می‌کردند که برخلاف مصالح نظام گام برمی‌دارند. زمانی هم که از حامیان دولت اصولگرا در زمان انتخابات‌های ریاست‌جمهوری دلیل حمایت‌هایشان سوال می‌شد اینگونه می‌گفتند که دولتی که با ریاست محمود احمدی‌نژاد بر سر کار بیاید، دولت اصولگراست اما اکنون که در مورد همین دولت با آنها صحبت‌ می‌شود امثال محمدرضا باهنر می‌گویند که احمدی‌نژاد را نمی‌شناختیم و حمیدرضا ترقی هم که از جمله حامیان سرسخت دولت احمدی‌نژاد و منتقد دولت خاتمی بود که امروز اظهاراتی برخلاف گذشته دارد و اینگونه می‌گوید: «فکر می‌کنم بعد از انتخابات موقعیت احمدی‌نژاد به اندازه خاتمی نیز مطرح نباشد.» البته نمی‌توان کمتر ایرادی به دولت داشت چراکه هر دولتی مختار است سیاست‌های خود را انتخاب کند و با یک گروهی احساس نزدیک‌تری نسبت به گروه‌های دیگر داشته باشد که امری بدیهی است. اکنون همان‌طور که ذکر شد ایراد اصلی به اصولگرایان است که نقدپذیری را در روزهایی که دولت بر سر کار بود، خطا دانستند و در سال آخر دولت به فکر افتادند که به نقد دولت بپردازند اما حیف که دیگر دیر شده است و زمانی برای بازگشت نمانده است.

 

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه سازی