حیات غرب - پس از گذشت یک هفته از اتفاقات روز جمعه هشتم اسفند با بررسی و تحلیل اقدامات و واکنشهای افراد و گروههای مختلف چند نکته جلب نظر میکند.
1) یکی از طرفین درگیری پنج دبیر حزبی بودند که مدعی بودند روند دموکراتیکی در انتخابات همایش وجود نداشته است، نکتهی جالب توجه این است که آقایان مدعی دموکراسی بدون در نظر گرفتن حق طبیعی دیگر احزاب اصلاحطلبان استان و حتی بدون اطلاع دیگر دبیران احزاب عضو شورای هماهنگی جبههی اصلاحات با مهندس موسوی اجاق جلسه گذاشتند و بدون طی کردن روندی دموکراتیک اصرار داشتند که نامشان در فهرست اعضای میز انتخاباتی استان قرار گیرد، اگر قرار بر دموکراسی باشد برای همه است، همه با هم برابرند، اینطور نیست که بعضیها برابرتر باشند. ضمن آنکه این آقایان اگر آنقدر مقبولیت داشتند که رأی بیاورند در انتخابات شرکت میکردند ولی خودشان هم میدانند مقبولیتی نداشتند و فقط به واسطهی عنوان دبیری حزبی چند نفره وجههای یافتهاند.
2 - آقایان پنج تن مدعی بودند که در این همایش «بزگیر»!، «بقال»! و «چغال»! دعوت شدهبودند، صرف نظر از لفظ توهینآمیز ایشان خصوصاً در اتباعی که برای بقال ذکر شدهاست. دو نکته جلب توجه میکند: نکتهی اول؛ مگر نه اینکه دو نفر از دبیران احزاب (آقایان بدری و فتاحیان) مسؤول تهیهی فهرست مدعوین احزاب بودند! و شما هیچ فهرستی به ایشان ندادید که این هم میتواند چند علت داشته باشد یکی اینکه از ابتدا در مقابل این همایش گارد گرفته بودید و میخواستید به هر نحوی مانع از برگزاری این مراسم شوید، دیگر اینکه خودتان هم خوب میدانید که حزبهایتان جز شورای مرکزی (آنهم شکستهبسته) عضو دیگری ندارد که بخواهید فهرستی ارایه بدهید و ... نکتهی دوم؛ مگر اصلاحطلبی ارث بابای کس بهخصوصی است که دیگران حق نداشته باشند اصلاحطلب باشند؟ در جمهوری اسلامی رأی همهی آحاد مردم با هم برابر است رأی یک روستایی ساده با یک استاد علوم سیاسی دانشگاه برابر است پس هر کس که به اصلاحات دلبستگی داشته باشد و در ایام انتخابات بتواند نفوذ
بیشتری در میان اقشار مختلف داشته باشد و آرای بیشتری به نفع اصلاحطلبی جلب کند، محقتر است که در میز انتخابات باشد، خواه بزگیر! خواه دبیر حزب! میز انتخابات کرسی نظریهپردازی اصلاحطلبی در دانشگاه نیست که توقع داشته باشیم فقط اساتید دانشگاه در آن شرکت داشته باشند. خواهی نخواهی در جامعهی امروز استان تمایلات قومی به تمایلات حزبی میچربد، پس در انتخابات نیز میبایست بتوانیم از این پتانسیل استفاده کنیم. اینکه آقایان فریاد وا جزبا! وا فرهنگِ حزبیا! سر دادهاند و توقع دارند که به خاطر تقویت حزبگرایی این پتانسیل عظیم فراموش شود غیر منطقی است. این که یک کدخدا بیشتر از یک دبیر حزب نفوذ دارد از بیعرضگی احزاب است که نتوانستهاند در جهتی حرکت کنند که اقشار مختلف را با خودشان همراه کنند. از قضا من به عنوان یک اصلاحطلب سوؤالم از شمای حزبی این است که چرا در این چندین سالی که فعالیت حزبی داشتهاید فعالیت درخور و فراگیری انجام ندادهاید که بتوانید جایگاهی بالاتر از تمایلات قومی پیدا کنید؟ چرا در این سالهای حزبیگریتان هیچ وقت به این فکر نکردهاید که میبایست دامنهی نفوذ احزابتان و تفکر اصلاحطلبی را در میان جامعه بسط دهید؟ چرا کمکاری کردهاید؟ ویل للمطففین! چرا در این سالها از حزب فقط دخالت در عزل و نصب مدیران را درک کردهاید؟ اینها سوؤالاتیست که میبایست شما که داعیهدار و پرچمدار تحزب بودهاید جوابگو باشید.
3 - بیانیههای پیدرپی و تهدیدهای قومیتی و مصاحبههای با رسانههای اصولگرا و توهین به بزرگان اصلاحات استان تلاشیست جهت اختلافافکنی میان اصلاحطلبان که این گمان را تقویت میکند که برخی آقایان نه تنها همّ اصلاحطلبی ندارند که در پی از بین بردن جریان اصلاحات در کرمانشاه هستند.
4 - در این میان چند تازه از گرد راهرسیدهای که هیچ سابقهی اصلاحطلبی نداشته یا حتی بعضاً سوابق اصولگرایی دارند خود را وارد ماجرا کردهاند و با نزدیک شدن به یکی از طرفین و تخریب بزرگان اصلاحات میخواهند از این نمد برای خود کلاهی بسازند و خودشان را در اصلاحطلبان جا بزنند. متأسفانه برخی از آقایان بدون در نظر گرفتن سوابق آنها به صرف اینکه میخواهند در این گیرودار طرفدارانشان را بیشتر کنند به این تازه از گرد راهرسیدهها میدان میدهند و پر و بال پروازشان میدهند. آقایان! اگر واقعاً همّ اصلاحطلبی دارید، از اینها بترسید که برای ویران کردن اصلاحات در استان آمدهاند!اینها را از خود دور کنید!
یک اصلاحطلب کرمانشاهی
نظرات