بر گزاری نشست (آینده اصلاح طلبی) توسط حزب اسلامی کار استان کرمانشاه

حیات غرب - به نقل از حزب اسلامی کار - جایی دبیر یک حزب اعلام می کند که در جلسات اصلاح طلبان شرکت نمی کنیم و بدتر اینکه در واکنش به این رفتار نابجا حزبی دیگر هم اعلام کرده که با خروج آن حزب ما نیز در جلسات شرکت نخواهیم کرد، این در حالی است که احزاب باید انباشته از استدلال فهم و درایت باشند نه اینکه بدون عنوان کردن دلیل جلسات را ترک کنند و حضور خود را به حضور سایرین ربط دهند. آیا ما با این نوع اندیشه می خواهیم در جامعه تحول ایجاد کنیم؟ قهر در عالم سیاست بی معناست.

 روز شنبه سوم مردادماه اولین نشست از سلسله نشست های آسیب شناسی اصلاح طلبی به همت سازمان دانشجویی حزب اسلامی کار با حضور دکتر لطیف صفری از نمایندگان ادوار مجلس و مدیرمسئول روزنامه نشاط و همچنین آقای حشمت چقازردی از فرمانداران دوران اصلاحات برگزار گردید. در این جلسه علاوه بر جوانان با استقبال فعالان سیاسی کارکشته نیز همراه بود به نحوی که سالن جلسات سازمان هماهنگی اصلاح طلبان کاملا پر شده و تعداد از شرکت کنندگان مجبور بودند ایستاده از نظرات کارشناسان دعوت شده استفاده نمایند. در پایان جلسه نیز تعدادی از حضار به طرح پرسش هایی از سخنرانان جلسه پرداختند. در ادامه به شرح کامل و نکته نظرات مطرح شده توسط آقایان چقازردی و صفری می پردازیم.

 آقای چقازردی که آغاز کننده بحث بود ضمن تشکر از حزب اسلامی کار کرمانشاه و بخصوص سازمان دانشجویی این حزب که زمینه برگزاری این چنین جلساتی را فراهم نمودند، گفت که اینگونه برنامه ها موجب ارتقای سطح اندیشه جوانانی می شود که شاید آغاز جریان اصلاح طلبی را به درستی بیاد ندارند.

 فرماندار سابق دوران اصلاحات با طرح سئوال هایی در حوزه هستی شناختی اصلاحات سخنان خود را آغاز نمود. چرا می گوییم جهان سوم؟ چرا می گوییم جهان توسعه نیافته؟ مفهوم مستتر در این جملات خود انسان است. یعنی اینکه انسان طبقه سوم، انسان توسعه نیافته، فلذا نقطه ی آغاز خود انسان است. پس یعنی اینکه اگر انسان ترقی نکند در این جوامع تحولی ایجاد نخواهد شد. ما دو رکن در زندگی اجتماعی داریم یکی رکن بیرونی زندگی یا Objectiveیا رکن عینی. رکن دیگر رکن انفسی است یا رکن فرهنگی، آنچه درون و انفس ما را تشکیل می دهد رکن فرهنگی یا انفسی است. در کل زندگی ما تشکیل شده از این دو رکن می باشد. عامل ترقی حرکت و تحول در هر جامعه با رکن درونی یا انفسی است. یعنی تا زمانی که رکن انفسی ترقی نکند رکن آفاقی هم تحول و ترقی نخواهد کرد. مبنای ترقی کشورهای پیشرفته رشد انفسی آنها بوده است. ما اگر به دنبال ترقی هستیم و خود را پرچم دار اصلاحاات می دانیم باید به دنبال تغییر درونی باشیم. راهی جز توسل به درون نداریم ما اگر نتوانیم تحول در درون ایجاد کنیم نمی توانیم جامعه را متحول نماییم. ما اگر نتوانیم به درون خودمان نظم دهیم چگونه می توانیم به جامعه نظم ببخشیم؟ این فعال سیاسی اصل آسیب شناسی اصلاحات را نگرش به درون خودمان تعریف کرد و گفت که اگر درون خودمان را تغییر ندهیم نمی توانیم بر تشت آراء بین اصلاح طلبان فائق بیایم. او نقطه عطف و حرکت را در این دانست. فلذا هیچ حرکت انسانی شکل نخواهد گرفت مگر اینکه ریشه ی آن درونی باشد. اگر این حرکت در درون انجام شد به بیرون نیز منتقل خواهد شد و ما شاهد اصلاحات در جامعه خواهیم بود.

 چقازردی در ادامه به عوامل تشت آفرین در جامعه ی اصلاح طلبی پرداخت. او این عوامل را شامل چند راهبردی بودن، تعدد ایدئولوژی در اصلاحات، تعدد رهبری در اصلاحات و ... دانست تا جایی که کار به عبور از خاتمی به عنوان تز رسید. این فعال سیاسی در ادامه افزود که چه کسانی می خواهند پرچمدار این تحول باشند؟ او این موضوع را یکی از آسیب های اصلاح طلبی دانست. او از دیگر آسیب های اصلاح طلبی را سخن نگفتن به زبان مردم دانست. اندیشمندان، نویسندگان، دانشگاهیان و ... نتوانستند اندیشه های اصلاح طلبی را به سطح جامعه گسترش دهند. ما نتوانستیم اندیشه های اصلاح طلبی را هم سطح ذهن و فکر عامه مردم بکنیم. لذا بخشی از مردم نفهمیدند مراد از اصلاحات چیست و هنوز هم نمی دانند. ما نتوانستیم اندیشه اصلاح طلبی را به دهک های پایین جامعه گسترش دهیم و این وظیفه روشنفکران ما بود. روشنفکران واسط بین اندیشمندان و قشر عادی جامعه هستند و باید اندیشه های آکادمیک را در حوزچه ی اندیشه های دینی تصفیه کرده و آنرا به فرهنگ عمومی تبدیل کنند و آنرا در سطح آگاهی عامه مردم بکارند. ما در اینجا نقص داشتیم و نتوانستیم اندیشه های اصلاح طلبی را تبدیل به فرهنگ عامه کنیم. چقازردی راه برون رفت از این مسئله را انقلاب در شیوه ها دانست، ما باید شیوه و راه خود را عوض کنیم. در ادامه به چگونگی اشائه تفکر اصلاح طلبی پرداخت و اصلاح طلبی را سیاست تابشی دانست نه وزشی. وی به تمثیلی از مولانا که به رقابت خورشید و باد برای بیرون آوردن لباس از تن یک عابر پرداخت. در این رقابت باد با وزیدن قصد بیرون آوردن لباس از تن عابر داشت و با ازدیاد سرعت باد عابر لباس را بر تن خود محکم می فشرد که آنرا سیاست وزشی دانست که موجب مقاومت می شود اما در مقابل خورشید با سیاست تابشی رفته رفته لباس را از تن عابر بیرون می آورد یعنی سیاستی پروسه ای و مداوم، آفتاب آرام آرام می تابد تا فرد رفته رفته لباس های خود را از تن خارج کند. این نیز یکی از مشکلات اصلاح طلبی در ایران بود ما از سیاست وزشی بجای تابشی استفاده کردیم.

 

وی در ادامه به جوانان و نیازهای نادیده گرفته شده ی آنان پرداخت. او جوانان امروز را نه سمعی بلکه پرسش گر و عینی دانست و معتقد است که تا جوانان کاری را در عمل از ما نبینند باور ندارند و نمی پذیرند. او دینداری جوانان امروز را دینداری پرسشگرانه و زیر سئوال بردن برخی از اصول دانست که ما باید برای این سئوالات جواب قانع کنند همراه با استدلال صحیح داشته باشیم. جوانان امروز ما جوانان تصویری هستند نه سمعی در صورتیکه ببینند که حرف و عمل ما با هم تناقض دارد از ما نمی پذیرند و اندیشه های ما را زیر سئوال خواهند برد. و ما را الگوی خود قرار نمی دهند.  بی برنامگی در کادر سازی هم از آسیب های اصلاح طلبی است. بی توجهی به تشکیلات جوانان و عدم ورود آنها به عرصه مدیریت را نیز از آسیب های اصلاح طلبی دانست. 85 درصد از جمعیت کشور را جوانان زیر 45 سال تشکیل می دهند، تا کی 15 درصد بالای 45 سال باید بر مسند کار و قدرت باشند، تا کی باید مای 15 درصد فرماندهی عملیات اصلاحات را داشته باشیم، اکنون زمان آن رسیده است که اصلاحات را در بستر جوانان قرار دهیم، جوانان هم اندیشه و هم توان و لیاقت آنرا دارند، ما باید به عنوان مشاور در کنار آنها باشیم نه فرمانده آنان.  

 

آقای چقازردی عدم توافق بر چهار واژه را یکی دیگر از آسیب های اصلاح طلبی دانست که عبارتند از: فقدان هدف مشترک، فقدان ایدوئولوژی مشترک، فقدان رهبری مشترک و فقدان راهبرد مشترک. او در ادامه گفت که ما ایدئولوژی مشترک نداشتیم و در دایره اصلاح طلبی هرکسی که خواست وارد شد، سلطنت طلب، تجزیه طلب، سنتی، لیبرال، تجدد طلب و... انواع و اقسام تفکرات وارد حیطه اصلاح طلبی شدند پس بدین لحاظ وحدت ایدئولوژیک نداشته و نتوانستیم ایجاد کنیم. راهبرد مشخص نداشتیم که بدانیم به کجا می رویم و چکار باید بکنیم.

 

در ادامه چقازردی به بی توجهی به مفاهیم دینی در بستر اصلاح طلبی اشاره کرد. او جامعه ایران را یک جامعه دینی نامید و معتقد است که هرکسی بخواهد رهبری جامعه ایران را بر عهده بگیرد باید نسبت به افکار دینی متعهد و معتقد باشد، چه بپذیریم و چه نپذیریم هر تفکر غیر دینی در ایران جواب نمی دهد و برخی از اصلاح طلبان با دست خودشان اینکار را کردند.

 

 

 یکی دیگر از معضلات و آسیب های اصلاح طلبی در 8 سال دولت اصلاحات را  عدم توجه به سازندگی است ما کمتر به سمت سازندگی رفتیم و بیشتر به سمت درگیری های سیاسی رفتیم و در این راه اقتدارگرایان هم موثر بودند و ما را به این سمت سوق دادند. عدم همراهی دو گروه از اصلاح طلبان موجب آسیب های جدی به اصلاحات شد یک گروه اصلاح طلبانی که اعتقاد به مشی اصلاح طلبی نداشتند و بر موج اصلاحات سوار شدند و به دنبال منافع شخصی خود بودند که آنها را اصلاح طلبان بازیگر می نامم. امروز هم بیشترین اصلاح طلبانی که بر مسند قدرتند از همین گروه هستند نه اصلاح طلبان صادق، این قشر نه تنها اصلاح طلبی را یاری نمی کنند بلکه در حال زدن ریشه ی اصلاح طلبی هستند. گروه دیگر که به اصلاح طلبان ضربه زدند اصلاح طلبانی بودند که شهامت نداشتند که از حوزه اصلاح طلبی دفاع کنند. متاسفانه در بین این دوستان اصلاح طلبان سلفی فکر هم حضور دارند ما هنوز نتوانسته ایم در بین اصلاح طلبان وحدت رویه ای ایجاد کنیم. متاسفانه در جایی دبیر یک حزب اعلام می کند که در جلسات اصلاح طلبان شرکت نمی کنیم و بدتر اینکه در واکنش به این رفتار نابجا حزبی دیگر هم اعلام کرده که با خروج آن حزب ما نیز در جلسات شرکت نخواهیم کرد، این در حالی است که احزاب باید انباشته از استدلال فهم و درایت باشند نه اینکه بدون عنوان کردن دلیل جلسات را ترک کنند و حضور خود را به حضور یا عدم حضور سایرین ربط دهند. آیا ما با این نوع اندیشه می خواهیم در جامعه تحول ایجاد کنیم؟ قهر در عالم سیاست بی معناست.

 

در ادامه فرماندار دولت اصلاحات اضافه کرد که تاکنون به آسیب ها پرداختم، اکنون به چه باید کرد بصورت تیتروار می پردازم:

 

 

  1. آموزش درست و پایدار برای اصلاح طلبان. فرد بی اندیشه بدرد هیچ کاری نمی خورد و نمی تواند رهبر باشد.

  2. سطح تحصیلات و تخصص اصلاح طلبان را بالا ببریم. باید سنگرهای علمی را تسخیر کنیم زیرا در هر زمان و در حاکمیت هر ایدئولوژی بر جامعه به تخصص ما نیاز دارند.

  3. به سمت شفافیت و عقلانیت حرکت کنیم.

  4. منافع عمومی را بر منافع فردی ترجیح دهیم.

  5. توجه به اقشار پایین جامعه داشته باشیم.

  6. توجه به قشر خانم ها داشته باشیم. سهم آنان در جامعه باید برابر مردان باشد.

  7. در صورتیکه نمی توانیم وحدت رویه ایجاد کنیم ورود به رقابت های سیاسی نکنیم و مردم را به زحمت نیندازیم. دنیای سیاست دنیای ممکنات است دنیای تعقل و راه حل است. ما باید به این راه حل ها توجه کنیم.

  8. برای خروج اصلاحات از انفعال باید تکلیف خودمان را با خودمان روشن کنیم درجا نزنیم و در حال حرکت باشیم.

  9. از بزرگان اصلاحات عبور نکنیم.

  10. نگذاریم اختلاف نسلی به شکاف نسلی بدل شود ما هنوز در مرحله اختلاف هستیم.

 

ما نباید در مورد جوانان تمامیت خواه و جزم اندیش باشیم زمانه تغییر کرده و نمی شود از جوانان بخواهیم نحوه رفتار، فکردن، پوشش و ... را به سیلقه ی ما تغییر دهند. نباید انگ بی دینی به جوانان زد جوانان مان دین دارند تنها تمامیت خواهی ما را عمل نمی کنند دین جوانان دین پرسشگری و زیر سئوال بردن بسیاری از مفاهیم دینی است که علما باید برای آنها جواب و استدلال قانع کننده داشته باشند.

 

 


 

پس از سخنان آقای چقازردی آقای دکتر لطف صفری از نمایندگان ادوار مجلس به ایراد سخنانی در حوزه آسیب شناسی اصلاحات پرداختند. ایشان گفتند که آقای چقازردی به درستی به شرح بسیاری از آسیب ها پرداختند که لازم نیست من به آنها بپردازم. این نماینده ادوار مجلس یکی از مشکلات مبتلابه مسئولین کشور را عدم توجه به تجربه های تاریخی دانست. قبل از انقلاب شاه خدماتی را به بخش هایی از جامعه ارائه داد مانند اصلاحات ارضی برای کشاورزان، راه اندازی دانشگاه ها و گسترش مدارس و تاسیس بیمارستان ها، با این خدمات طبقه میانی جامعه توانمند شد اما درست همین طبقه ی میانی جامعه بود که به رهبری مرحوم حضرت امام(ره) انقلاب کردند. برخی از دلایل انقلاب را می توان نیاز به عدالت اجتماعی، حقوق شهروندی، حاکمیت قانون و ... برشمرد. تاریخ باید مایه عبرت باشد دقیقا همان افرادی که شاه خدمات خود را به آنها ارائه داد، مانند کشاورزان، معلمین، دانشگاهیان و ... انقلاب کردند و موجب سرنگونی رژیم پهلوی شدند. صفری تفکر اصلاح طلبی را اندیشه ای والا برشمرد که موجب حاکم شدن قانون، ارزش ها، علم و دانش و معرفت و اخلاق در جامعه می شود و اینها از مبانی دینی ما هستند.  از زمان مشروطه تا انقلاب اسلامی دو تفکر در جامعه ایران وجود داشت یکی تفکر مدعی دینداری و حاکمیت دینی است که مرحوم شیخ فضل الله نوری رهبر آن بود و تفکر دیگر تفکر روشنفکران بود که امثال تقی زاده رهبری می کردند. در آن زمان شرایط به گونه ای بود که روشنفکران اکثریت را به دنبال خود داشتند تا جایی که شیخ فضل الله نوری اعدام شد. سپس به تدریج به زمان مصدق و مرحوم آیت الله مدرس می رسیم که دیدیم بسیاری از دین دارن مخالف مصدق بودند. پس از انقلاب هم آقای آیت نماد جریان دینداری بود ایشان علاوه بر ارتباط نزدیک با رهبر حزب زحمت کشان(مظفر بقایی) با آیت الله منتظری هم ارتباط تنگاتنگ داشت. تا جایی که حزب جمهوری وی را کاندیدای ریاست جمهوری کرد. در مقابل این جریان، جریان بنی صدر و تعدادی از روشنفکران بودند. پس از روی کار آمدن خاتمی که اندیشه ی اصلاح طلبی را مطرح کرد اکثریت شخصیت های روشنفکر معتقد به دین و قانون از او حمایت کردند در آن زمان که این اندیشه مطرح بود هیچ حزب و دسته ای بنام اصلاح طلب وجود نداشت. در آن زمان جامعه ایران پذیرای تفکر آقای خاتمی و تز اصلاح طلبی مطرح شده توسط او بودند نه تاثیر احزاب و جریان های روشنفکری. در آن زمان کادر سازی وجود نداشت. اعتقاد مردم به تفکر اصلاح طلبی بود که موجب رای به خاتمی شد وحمایت بزرگان مناطق مختلف کشور بود که ایشان را منتخب مردم کرد. البته پس از پیروزی در انتخابات متاسفانه هیچ توجهی به این پتانسیل بوجود آمده نشد و شروع به کادرسازی و حمایت از اشخاص و شخصیت های ذی نفوذ در مناطق مختلف کشور صورت نگرفت، خواسته های مردم را پیگیری نکردند و در حد توان دولت به آنها خدمت رسانی نشد. یکی از آسیب های اصلاحات این است که به محض رسیدن به قدرت مردمی را که آنها را جلوه داده و حمایت کردند را به فراموشی سپردند.

 صفری در ادامه گفت که نکته بعدی اینکه مردم به اندیشه های مطرح شده در قالب اصلاح طلبی رای دادند که صراحتا می گویدزنده باد مخالف من. پس از روی کار آمدن دولت اصلاحات تشکیلاتی که با این اعتبار شکل گرفت مانند احزاب و کسانیکه به قدرت رسیدند هرکس خودش را یک خاتمی حساب می کرد اما نه خاتمی که می گفت زنده باد مخالف من. انتظار مردم این بود پس از دولت هاشمی و روی کار آمدن دولت اصلاحات حقوق تضییع شده ی آنها بدان ها باز گردد اما متاسفانه در دولت اصلاحات نه تنها حقوق تضییع شده ی آنها باز نگشت بلکه تتمه ی آن نیز به یغما رفت.

 نماینده اداوار کرمانشاه در ادامه به آسیب دیگری پرداخت و آنرا وجود احزابی دانست که پایگاه مردمی ندارند. وی گفت که احزاب باید پایگاه مردمی داشته باشند و قائده هرم احزاب باید از میان مردم بپاخیزد اما ما می بینیم که احزاب از بالا به پایین شکل گرفته است. یعنی پس از تشکیل هر دولت تعدادی از افراد دولتی با استفاده از نفوذ و روابط خود اقدام به تشکیل حزبی می کنند و ابتدا دبیرکل آن حزب انتخاب می شود. متاسفانه در زمان اصلاحات نقص هایی وجود داشت سوء استفاده هایی صورت گرفت برخی از احزاب لطمه هایی زدند، خیلی از فرصت طلب ها به جریان اصلاحات نفوذ کردند و خیلی افراد هم که موقعیت هایی هم کسب کردند برخلاف دیدگاه و نظر رهبری اصلاحات با مردم برخورد کردند، باندبازی آنها موجب رنجش مردم شد. البته با توجه به نقائص بزرگ جریان مقابل در ۸ سال گذشته مردم بازهم نسبت به جریان اصلاح طلبی خوشبین هستند. باید بدانیم مردم زمانی به حق خود می رسند که قانون حاکم شود و قانون هم فقط با اندیشه ی اصلاح طلبی حاکم خواهد شد.

 در ادامه تعدادی از حضار به طرح پرسش هایی از دو کارشناس دعوت شده پرداختند.

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه سازی