حیات غرب - غلامعباس توسلی - هر گروه و جریانی نیاز دارد تا هرازگاهی بازبینی درون خود داشته باشد تا در راستای رسیدن به اهداف و غایتی که برای خود ترسیم نموده به درستی حرکت و از منحرف شدن جلوگیری کند. قطعا وجود اتاق فکر و مجمعی که بتواند رفتارهای انجمن را کنترل کند میتواند عنصری اساسی در تحقق این هدف باشد. سالها پیش برای نخستین بار مبحث پارلمان اصلاحات از سوی نخبگان اصلاحطلبی مطرح شد که پس از مدتی با اتفاقات ریز و درشتی که در این مسیر رخ داد غبار فراموشی بر آن نشست و نهایتا چند سال دوری از عرصه سیاست و نقش کمرنگ اصلاحات در این میدان موجب شد تا پارلمان اصلاحات به طور کلی به کناری نهاده شود. پس از انتخابات92 و تصمیمگیریها و رایزنیها در این مسیر که موجب شد نتیجهای مطلوب به بار بنشیند برخی معادلات در میان اصلاحطلبان تغییر کرد و آن رویکرد انزواگرایانه یا حضور کمرنگ جای خود را به تحرک و تکاپو داد به عبارت دیگر انتخابات ریاست جمهوری و تغییر فضای سیاسی کشور به نفع اصلاحطلبان موجب شد تا اصلاحطلبان جانی دوباره بگیرند و خود را برای کسب کرسیهای بهارستان آماده سازند. از آنجا که مجلس دهم هدف بعدی اصلاحات تلقی شد بار دیگر نظریهها برای تقویت این طیف به روی میز برگردانده شد که یکی از مهمترین نظریات موضوع پارلمان اصلاحات بود. شاید در این مقطع طرح چنین مبحثی کمی با اما و اگر همراه باشد اما لازم است به دو نکته اساسی توجه نمود؛ اول آنکه این پارلمان موجب میشود خرد جمعی به جای تصمیمات فردی بر نقش آفرینی اصلاحطلبان سایه افکند و شاید از این طریق مسیر برای بروز اشتباهات گذشته بسته شود؛ به عبارت دیگر همواره از یک پارلمان یک مصوبه مشخص بیرون میآید که به عنوان قانون همه ملزم به رعایت آن هستند از این رو مادامی که پارلمان اصلاحات تشکیل گردد آنچه مهم خواهد بود تصمیماتی است که در پارلمان اتخاذ میشود و این تصمیمات میتواند رفتار اصلاحطلبان را در آینده منسجم تر نماید و قطعا اگر تا پیش از انتخابات مجلس دهم به یک جمع بندی برای ایجاد چنین پارلمانی دست یابند میتوان انتظار داشت مجلس آینده مجلسی با حضور قابل توجه اصلاحطلبان خواهد بود. در این میان یک سوال مطرح خواهد شد و آن اینکه با وجود شورای راهبردی اصلاحات و شورای هماهنگی جبهه اصلاحات چه نیازی به پارلمان اصلاحطلبان وجود دارد؟ این موضوع از دو منظر میتواند موثر باشد؛ اول آنکه پارلمان اصلاحات به لحاظ قدرت تاثیرگذاری و ملزم کردن احزاب اصلاحطلب قدرت بیشتری نسبت به شورای هماهنگی و شورای راهبردی خواهد داشت و مساله دوم مربوط به مانورهای سیاسی است به این معنا که وجود پارلمان اصلاحات بیش از پیش رقیب را به این نتیجه خواهد رساند که جناح اصلاحطلب منسجمتر و متحدتر از گذشته حرکت خواهد کرد و روند تصمیم گیری در این جناح به معنای واقعی نتیجه خرد جمعی است. بنابراین به طور کلی میتوان گفت تشکیل پارلمان اصلاحات نهایتا میتواند حرکتی مثبت در جهت رسیدن اصلاحطلبان به اهداف سیاسی مدنظرشان قلمداد شود البته شرط مهم آن است که در این مسیر گامهای درست و محکم برداشته شود.