- توضیحات
- :::
-
دسته: اجتماعی |
-
منتشر شده در چهارشنبه, 18 تیر 1393 17:57 |

خیلیهامان حتما وقتهایی احساس کردهایم بخشی یا حتی تمام زندگیمان را باختهایم. چرا؟ شاید چون فکر کردهایم شغل مناسبی نداریم، یا خانواده خوبی، یا شریک زندگی درستی. اینطور وقتها حتما خودمان را در موقعیت دیگری فرض کردهایم و فرض کردهایم که در آن صورت زندگیمان برد بود. خیلی چیزها داشتیم که حالا نداریم. حالا خیلی چیزها نداریم که فلان آدم و فلان آدمها دارند. همین مقایسه هم باعث میشود که فکر کنیم عقب افتادهایم، یا دور ماندهایم از آنچه میتوانستیم باشیم یا داشته باشیم. آیا میشود خودمان را با کسانی دیگر و در موقعیتهایی دیگر تصور نکنیم؟ ظاهرا نمیشود. مدام این کار را میکنیم. اما اینطور وقتها یادمان میرود که آن آدم یا آدمهای دیگر چه چیزها برای داشتن آن موقعیت از دست دادهاند و همین حالا میدهند. نمیفهمیم که هر موقعیتی مجموعهای است از داشتن و نداشتنها، که ترجیح میدهیم اسمش را بگذاریم برد یا باخت، اما درواقع فقط یک وضعیت است حاصل کلنجار ما با موقعیت اطرافمان که قدمی ما را به آنچه میخواستهایم نزدیک کرده یا دور. میخواهم بگویم زندگی بازی برد و باخت نیست، اما این را چطور نشان بدهم؟ نمیدانم. فقط میدانم در موقعیت هر آدمی که قرار میگیریم، یا حرفهای هر آدمی در هر موقعیتی را که میشنویم، میبینیم؛ اگر نه همه، اغلبشان از چیزهایی حرف میزنند که از دست دادهاند و برای همین باز اغلبشان آرزوی موقعیت دیگری داشتهاند؛ چه آنها که به ثروت رسیدهاند و چه آنها که به شهرت و چه آنها که به شرایط متفاوت و ظاهرا بهتری برای زندگی. همه میخواهند در موقعیت دیگری و احیانا بهجای کسی دیگر باشند، به جای کسی معمولا مشهور و موفق. اما آدمهای موفق هم معمولا میخواهند، اگر نه در جای آدمی دیگر، که در موقعیت دیگری باشند. آیا کسی هست که خودش را دستکم در موقعیت دیگران نخواهد؟ به نظرم فقط کسی که به خودِ موقعیتش و به خودش فکر میکند. اما اگر خودمان را با دیگری و دیگران مقایسه نکنیم، چطور بفهمیم که چقدر به دست آوردهایم و اصلا کجا هستیم؟ راه دیگری به جز مقایسه موقعیت خودمان با دیگران هست تا بفهمیم که هستیم و کجا هستیم؟ به گمان من خودِ امروزمان را با خودِ دیروز و دیروزها مقایسه کنیم، که از کجا و کجاها به اینجا رسیدهایم. مقایسه خودمان با دیگران همیشه ما را در وضعیت نابهدلخواه و باخت فرضی قرار میدهد. همین هم میشود که مدام فکر میکنیم کشورمان، شریک زندگیمان، کارمان و خانوادهمان آنچه را که باید به ما نداده و ما در موقعیت اشتباه و نابهدلخواه قرار گرفتهایم. برای همین هم مدام سعی میکنیم یکی یا اصلا همه اینها را عوض کنیم. اما گرچه عوضشدن اینها موقعیت ما را عوض میکند، اما آیا به ما احساس رضایت دایمی (و نه موقت) میدهد؟ به نظرم فقط در صورتی تغییر موقعیت به ما احساس رضایت دایمی میدهد که خودمان هم در آن جهتی که میخواهیم عوض شده باشیم، وگرنه مدتی بعد از آن تغییر موقعیت، دوباره از همهچیز ناراضی خواهیم بود. رضایت واقعی به نظرم در تغییر خودمان است به سمت چیزی که میخواهیم باشیم و عوضکردن موقعیت هم اگر کمکی به این تغییر نکند، فقط ما را ناامیدتر و دلزدهتر میکند از امکان تغییر و از خودمان. بردی اگر وجود داشته باشد، همان تغییری است که کردهایم در جهت آنچه میخواستهایم (و نه میخواستهاند) باشیم، نه چیزی دیگر.
حسین سناپور
اضافه کردن نظر