چالش قبیله گرایی؛ اسلام آبادغرب نیازمند تکاپو برای آغاز فصلی نو

 

حیات غرب به نقل از کرمانشاه دیلی -علی پرندین -  تکریم ایلات و عشایر با تجلیل از طایفه گرایی دو مقوله کاملا متفاوت از همدیگر هستند. طایفه گرایی آفت بزرگی است که حضور آن در هر جامعه ای آسیب های جدی در تمامی حوزه ها مختلف فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی و … را به دنبال خواهد داشت و اثراتی زیانبار رامتوجه آن جامعه خواهد نمود.

قریب به یک دهه است که دراسلام آبادغرب بنا به برخی دلایل طایفه گرایی پررنگ شدهاست و در طول این مدت عوامل دیگری نیز بر غلیظ تر شدن آن دمیده اند تا جامعه ما امروز شاید بیش از هر زمان دیگری اسیر بند طایفه گرایی شده است.

همگان می دانند که این امر که اکنون در نزد بسیاری هنجار تلقی می شود جز تامین منافع اقلیت بسیاری ناچیزی ، منافع عمومی را به تاراج می برد و موجب شکاف های عظیم انسانی و گسست های بزرگ اجتماعی می شود.

به هر حال این ناهنجاری پرآسیب ، هم اکنون برای خیلی ها هنجار شده است و اصلاح این آفت اجتماعی و برگرداندن اسلام آبادغرب به مسیر صحیح خود همت عمومی را می طلبد.

شقه شقه کردن ایلات و طوایف اسلام آبادغرب خطای بزرگی است و ترمیم آن کاری بس دشوار ، ولی دست یافتنی است و این مهم نیازمند اراده و مساعی خواص ، اصحاب قلم ، فرهیختگان و … است تا چالشی بزرگ و فرسایشی از سر راه توسعه دیار ما برداشته شود.

در روزگاری نه چندان دور وضع از وضعیت موجود بسیار بهتر بود و جریان های فکری حضور پررنگتری در صحنه اجتماع و سیاست داشتند اما عملکرد برخی ها جامعه ما را به این سمت سوق داد و قبایل و طوایف چاره را در واکنش مشابه دیدند و بدین ترتیب شهرستان ما سیر قهقرایی پیمود و با عقب گردی به گذشته های دورتر ، احیای صف آرایی قبایل و طوایف در دنیای مدرن به عنوان راه حل انتخاب شد راه حلی که فقط حاصل یک دلخوری بود و عملکردی مبتنی بر قوم گرایی از جانب برخی از نخبگان ما که هم نسخه آنها را در هم پیچید و هم طومار توسعه شهرمان را.

تا تاریخ ثابت کند هر کس با این رویکرد قدم در وادی سیاست و اجتماع گذارد طعم تلخ شکست را خواهد چشید و لاجرم به محاق خواهد رفت. 

البته نمی خواهیم خود را تطهیر کنیم و از هرگونه دخالت در این امور تبرئه. باید صادق باشیم و بپذیریم که گرداب طایفه گرایی همه را غرق در خود کرد. به نظر می رسید که در مدت ۸ سال با انبوهی از اقدامات مبتنی بر رویکرد طایفه گرایی از سوی برخی از صاحب قدرتان که از سوی جامعه به عنوان نخبه شناخته می شدند و البته که انصافا مولفه هایی از نخبگی را هم داشتند و توقع از آنها هرگز اینگونه نگاه کردن به قضایا نبود ، امید به اصلاح را در نزد همگان به یاس تبدیل نمود و شاید همین نامیدی و بی اعتمادی بود که مردم را متقاعد به واکنش متقابل نمود و بستر حذف و یا کمرنگ شدن جریانات فکری و سیاسی و جایگزین شدن صف بندی های طایفه ای را فراهم نمود. ضربه مهلکی بر پیکر نیمه جان اسلام آباد بود و تبعات آن با استمرار زمان بیش از پیش نفس اسلام آباد را گرفته و می گیرد. 

اسلام آباد هم اکنون بیش از کارخانه سازی و راه سازی و … نیاز به بازسازی گسست های انسانی و اجتماعی دارد. پاره پاره شدن اسلام آباد مسیر پیشرفت را برای این شهرستان بزرگ مسدود کرده است. 

اصلاح این وضع به هیچ عنوان کار ساده ای نیست و در کوتاه مدت هم محقق نخواهد شد اما باید کاری کرد. نسل های آینده از اسلاف خویش را که پایه های جامعه خود را به جای تفکرات معقول بر تعصبات نامعقول بنا نهاده اند و فرصت ها را سوزانده اند تا آنها وارث میراث های نامیمون باشند ، هرگز به نیکی یاد نخواهند کرد و روایت آنها از گذشتگان خویش قطعا روایتی انتقادی خواهد بود.

برای عبور از بحران طایفه گرایی که باور کنید چیزی کم از بحران ندارد باید همگان همت کنند عوام و خواص جملگی باید دست اندر کار شوند و اینجاست که خواص باید خواصی کنند و نقش خویش را نشان دهند نخبگان ، سیاسیون ، مصلحین اجتماعی ، اصحاب اندیشه و قلم ، رسانه ها و … همه و همه باید رسالت خویش به منصه ظهور رسانند باید  قدم در راهی نو گذاشت. اسلام آباد به شدت نیازمند پالایش است ….

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه سازی