حیات غرب - این استعاره موقعی به کار میرود که شخصی را از بین برده یا از موسسه ای که در آن کار می کرده اخراج کرده باشند . در چنین موارد و نظایر آن گفته می شود : بالاخره کلکش را کندند .
کلک یک آتشدان سفالین است که آهنگران از آن برای سرخ کردن فلزات استفاده می کردند تا بتوانند آهن و فلز گداخته را در روی سندان و زیر چکش به هر شکلی که بخواهند در بیاورند .
کلک مزبوربه شکل تقریبی گلدانهای معمولی ساخته می شد و در زیر آن سوراخی داشت که لوله دمیدن را از زیر زمین به آن متصل می کردند . آن گاه در داخل مقداری آتش و بر روی آن زغال سنگ یا زغال چوب می ریختند و با تلمبه مخصوصی از زیر کلک به آن می دمیدند تا زغالها کاملاً سرخ شود . سپس آهن مورد نظر را در درون آتش می گذاشتند و باز هم به شدت می دمیدند تا آهن نیز گداخته شده به شکل آتش درآید و از آن تیشه و داس و تبر و بیل و کلنگ و انبر و... بسازند .
جوگی ها قبایل سیاری و چادرنشینی بودند و به تناسب فصل به روستاهای ییلاقی و قشلاقی می رفتند و در خارج آبادی هاچادر می زنند . حرفه اصلی آنها آهنگری بود. پس از نصب چادرها اولین کارشان این بود که زمین جلوی چادر را کنده کلک را نصب می کردنند .
وقتی کلک را بکنند یعنی از زمین دربیاورند دال بر این است که می خواهند ازآن منظقه کوچ کنند و به جای دیگر بروند . شبها که هوا تاریک میشود وسکنه دهات و روستاها به خواب می رفتند برخی از این جوگی ها به همان روستا و یا روستاهای مجاور دستبرد می زدنند . مردان جوگی به وسیله ایادی خویش حیوانات مسروقه را به نقاط دور دست فرستاد ه و می فروختند .
همین مسائل موجب نزاع و زد و خورد با روستا ئیان می شد. در این موقع کشاورزان قبل از هر کاری جلوی چادر جوگی می رفتند کلکشا ن را از زمین میکنند و به دور می انداختند . وقتی کلک کنده شد جوگی مجبور می شود اثاث و زندگی را جمع وبه جای دیگر کوچ کند . با این توصیف اجمالی معلوم گردید کلک را کندن یعنی دفع و رفع مزاحمت کردن است .
در برخی از بخش های اداری متاسفانه بهانه های واهی تا کنون کلک خیلی ها را کنده اند فقط به و بخاطر اینکه شخص خلاف سلیقه شخصی مدیر عمل کرده است . امیدواریم به بهانه های سیاسی ، کلک افراد توانمند و دلسوز کنده نشود و اجازه دهند این افراد کاردان همچنان به کار خود مشغول باشند مردم از توان و تخصص آنها استفاده کنند .