بیماری‌های روانی زیر سایه سنگین بیماری‌های جسمی

 
 
حیات غرب - آخرین آمارها نشان می‌دهد در جهان از هر چهارنفر، یک‌نفر دچار نوعی مشکل و اختلال روانی است و طبق اعلام سازمان بهداشت جهانی ۳۵۰میلیون‌نفر در دنیا دچار افسردگی هستند و در هر ۴۰ثانیه یک‌نفر در گوشه‌ای از دنیا در اثر خودکشی جان خود را از دست می‌دهد. به‌تازگی مقاله‌ای در مجله علمی و بسیار معتبر نیچر به چاپ رسیده که به روشنی نشان می‌دهد چگونه افسردگی، دنیا را فرا گرفته و تبعات سخت و سنگینش دامنگیر تمامی کشورها شده و بسیاری از آنها از مواجهه درست با آن عملا عاجز مانده‌اند. همینطور چندی قبل پروفسور «سایمن وِزلی» رییس کالج سلطنتی روانپزشکان انگلیس اعلام کرد در این کشور از هر سه نفر بیمار دچار مشکلات روانی، تنها یک نفر درمان‌های لازم (از هر نوع که در نظر بگیرید) را دریافت می‌کند و به‌عبارت دیگر این یعنی آنکه تعداد کسانی که درمان موثری را دریافت کرده‌اند مسلما کمتر از این هم خواهد بود. بجز مشکلات و مسایل و موانع متعدد اجتماعی و فرهنگی و نبود درمان‌های موثر و کمبود منابع مختلف مرتبط با بهداشت روان که به باور متخصصان سازمان بهداشت جهانی از مهم‌ترین دلایل وجود چنین وضعیتی هستند، مشکلات اقتصادی و عدم حمایت‌های مالی لازم، به‌خصوص در کشورهای در حال توسعه نظیر ایران هم می‌توانند از جمله سایر عوامل مهم بازدارنده برای مراجعه به روانپزشک و گرفتن درمان‌های لازم باشند، هرچند با نگاهی موشکافانه‌تر متوجه می‌شویم که در نهایت عدم دریافت درمان‌های ضروری هزینه‌هایی به‌مراتب بیشتر را برای آن افراد، نظام سلامت و کل جامعه در بر خواهد داشت. طبق آخرین اعلام رسمی مسوولان، شیوع بیماری‌های روانی در ایران نیز به همین میزان است (یک‌نفر در هر چهارنفر) و البته میزان خودکشی نیز تا حدودی افزایش یافته است. با این حال بسیاری از مردم این معضلات روانی و از جمله آنها افسردگی را مساله‌ای ساده می‌پندارند، اگر اصلا و اساسا آنها را مساله یا مشکلی واقعی و جدی به‌حساب آورند. درواقع بسیاری آنها را به‌عنوان یک بیماری نمی‌شناسند و به‌حساب نمی‌آورند چراکه بیماری از نظر آنها حتما باید نمودی جسمی داشته باشد تا بتوان توجه و اهمیت لازم را به آن داد و برای رفع و درمانش قدمی جدی برداشت. بسیاری دیگر آن را حمل بر نوعی ضعف شخصی و ناتوانی فردی می‌گذارند و بعضی هم حتی ممکن است این به‌اصطلاح «نقطه ضعف» را چون پتکی بر سر فرد بکوبند و... . با وجود این یک‌چیز کاملا روشن است: مشکلات و بیماری‌های روحی و روانی در اساس ماهیتی زیستی (بیولوژیک) دارند و این یعنی براساس فعل و انفعالات مختلف و پیچیده‌ای در درون جسم و مغز ما شکل می‌گیرند و متاثر از عوامل بسیاری (از وراثت گرفته تا عوامل مختلف محیطی) بوده و مساله‌ای کاملا جدی تلقی می‌شوند که نیازمند توجهی جدی نیز هستند؛ به‌خصوص که در برخی موارد می‌توانند برای شخص (یا حتی دیگران) خطرناک و حتی مرگبار باشند. می‌توان با اطمینان گفت تقریبا در همه‌جا (و نه فقط ایران) اولویت‌بخشیدن و اهمیت‌دادن به بیماری‌های روانی همچنان کمتر یا بیشتر در زیر سایه سنگین بیماری‌های جسمی قرار داشته و دارد، هرچند که شرایط نسبت به گذشته بسیار بهتر شده است. فشارخون بالا، دیابت، سکته و سرطان یا هر نوع بیماری جسمی دیگری که در نظر بگیرید در نظر اکثریت مردم مهم‌تر به نظر می‌آیند تا مسایل و مشکلات روانی. با پیشرفت‌های روزافزون دانش پزشکی در حیطه بیماری‌های جسمی و افزایش توانمندی‌های بشر در پیشگیری و کنترل آنها نیز با نفوذ روزافزون مدرنیته در جای‌جای زندگی افراد و افزایش عوامل استرس‌زا و مسایلی که می‌توانند شرایط روانی افراد را به‌شدت تحت‌تاثیر منفی خود قرار دهند، مشاهده می‌کنیم که بیماری‌های روان شیوع بسیار بیشتری نسبت به گذشته یافته و به‌تدریج در جایگاه شایع‌ترین بیماری‌های عصر حاضر قرار گرفته‌اند. این بیماری‌ها نه‌تنها می‌توانند کیفیت زندگی افراد را برای مدتی طولانی و در تمامی سطوح با مشکلاتی جدی و اساسی مواجه کنند بلکه چه‌بسا همانطور که گفته شد در برخی موارد ممکن است مرگبار نیز باشند.
 

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه سازی