این همه سرو صدا برای پرتقال دولتی آخرش هیچ

  

حیات غرب - قبل از عید مقامات دولتی در استان فرمودند با تزریق میوه با نرخ دولتی ، در ایام عید بازار میوه را متعادل خواهند کرد .

متاسفانه بی سامانی و ناهماهنگی بین دستگاه های دولتی باعث شد مردم نتوانند پرتقال با قیمت متعادل تهیه کنند . برای اینکه بتوان مطلبی صادقانه درج کرد ، ناگزیر به اتفاق چند نفر دیگر تمام مناطق جنوب شهر کرمانشاه را برای تهیه پرتقال با قیمت دولتی زیر پا گذاشتیم. با پوزخند معنا دار میوه فروشها مواجه می شدیم . از پرتقال با نرخ مصوب خبری نبود .

آدرس میدان مرکزی را دادند .میوه فروش در آن منطقه میوه  سیب را که طالب کمتر داشت به نرخ 3 هزار تومان بدون کسر ظرف بفروش می رساند و برای همه یک تا دو کیلو اضافه حساب می کرد . کسی هم دقت نمی کرد و صدای کسی هم بلند نمی شد . پرتقال در بازار نبود یکی از فروشندگان گفت : صادقانه بگویم کنترلی نبود و همان میوه دولتی الآن در دکانی دیگر  به قیمت بین 6 تا 6 هزار و پانصد تومان بفروش میرسد .

از طرفی وزارت جهاد کشاورزی اعلام کرد  برای حمایت از تولیدات داخلی پرتقال  وارد کشور نخواهد شد . ولی  منصوری مدیر کل جهاد کشاورزی ساز خود مختاری را کوک کرد و مجوز واردات 2500 تن از کشور عراق را برای یک بازرگان صادر کرد و 500 تن آن آماده ورود به کشور شد که توسط جهانگیری فرماندار قصر شیرین جلوگیری شد . 

در این آشفته بازار ، مقامات دولتی نشان دادند قابلیت لازم را برای کنترل بازار در این وضعیت نداشتند . حال اگر موقعیتی بحرانی پیش بیاید آیا این مسئولین با این ساز و کار و این نا هماهنگی آشکار قادر خواهند بود وضعیت را کنترل کنند ؟

 

 

 

 

 

 

نظرات  

 
#1 شهروند 1393-12-29 00:05
به بازار برای خرید میوه مراجعه کردم مشغول جمع کردن پرتغال کیلویی 7500 بودم خانمی از مغازه کسری به کارمندان به دنبال پرتغال دولتی بود که صاحب مغازه گفت تمام شدانجا بود که مطلع شدم مسئولین لطف داشتند ومیوه با قیمت پایین توزیع کرده اند پرسیدم کیلویی چند بود امر فرمودند 2900 خانم نگران از اینکه تمام شده من نگران از اینکه اگر مهمانی رفتیم خدایا کی روش بشه پرتقال بخوره مسیر بعدی فروشگاه مواد غذایی بود وقتی وارد شدم صاحب مغازه یک دنیا عجله داشت به میوه ای که فروشنده یا بهتر بگم بستگانش تلفنی برای ایشان کنار گذاشته بودند برسد وتلفنی داد میزد که الان میام میبرم حال مسیر نواب رفتم ساعت 9 شب بود دو نفر انسان این سرزمین بر سر ظرف زباله با هم دعوای سختی داشتند که این وسایل سهم منه ودیگری اجبار که نه من زودتر رسیدم در کنار مغازه داران هم کاری جز خنده از دستشان بر نمیامد با خودم فکر کردم کاش پرتقال کیلویی ....برای اینها کنار میگذاشتند بعد گفتم کی کجا کی ......یک بام وصد هوا
 

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه سازی