لزوم نهادينه‌شدن فرهنگ عذرخواهي و استعفا



حیات غرب - عذرخواهي فرهنگي است كه همواره مدنظر قرار داشته است و اين عذرخواهي صرفا از نهاد قدرت وجود دارد، بدين معنا كه افراد بابت اعمالشان از نهادي كه قدرت در آن وجود دارد، عذرخواهي مي‌كنند. اين مولفه كه در برخي كشورها، مسئولان به دليل عملكردشان در برابر مردم استعفا مي‌دهند، نشانگر آن است كه مردم يك قدرت هستند. بدين معنا كه مردم به يك قطب قوي در مناسبات سياسي تبديل شده‌ و نظريه و ديدگاهشان از امنيت برخوردار است و مي‌توانند تعيين‌كننده باشند. با گسترش روندهاي دموكراتيك، رأي و ديدگاه مردم و افكار عمومي از اهميت بالايي برخوردار است. به ويژه اينكه بايد در نظر داشت افكار عمومي از تاثيرگذاري بالايي برخوردار است و اين درجه تاثير تا به آنجاست كه مديران ومسئولان خود را در برابر افكار عمومي پاسخگو مي‌دانند، چرا كه آگاه هستند افكار عمومي مي‌تواند بر عملكرد قوه قضائيه و نهادهاي داوري جامعه تاثيرگذار باشد. در زماني، فضايي شكل مي‌گيرد تحت عنوان افكار عمومي، دستگاه‌هاي قضا و داوري هم فعال شده و به كنكاش مي‌افتند تا متوجه شوند در كجا، چه خطا و تخلفي صورت گرفته است تا پس از آن، با اين خطا برخورد كنند. در كنار افكار عمومي كه به‌طور مداوم بر جامعه تاثيرگذار است، آراي عمومي نيز يكي از ساحت‌هاي مهم است كه عرصه سياست را شكل مي‌دهد، آرايش نيروها را تعيين و جابه‌جايي قدرت را در جامعه ايجاد مي‌كند. در شرايط دموكراتيك كه از يك طرف افكار عمومي و از طرف ديگر آراي عمومي داراي اهميت هستند و مي‌توانند نقش تعيين‌كننده‌اي در جابه‌جايي قدرت و چرخش مسئوليت‌ها ودگرگوني دولت‌ها داشته باشند، مردم از جايگاهي برخوردار مي‌شوند كه مسئولان و مديران احساس مي‌كنند كه موقع رخداد يك خطا بايد از مردم عذرخواهي نموده و به احترام افكار عمومي استعفا دهند. اگر شاهديم كه در جامعه ايران فرهنگ عذرخواهي و استعفا وجود ندارد به اين دليل است كه در فرهنگ سياسي ما هنوز افكار عمومي و آرای عمومي هنوز جايگاه خود را پيدا نكرده است. به ميزاني كه فرآيندهاي جابه‌جايي قدرت در كشور مردمسالارتر و دموكراتيك‌تر شود و افكار و آرای عمومي بتوانند در عمل نقش بيشتري را بازي كنند و نه در شعارها، مسئولاني كه سازمان‌ها و و دستگاه‌هاي دولتي و اجرايي را اداره مي‌كنند، مي‌فهمند كه بايد در مقابل مردم پاسخگو باشند. اين يك اصل كلي است و همان‌طور كه اشاره شد اگر در ايران اين فرهنگ جانيفتاده به دليل جا نداشتن اين فرهنگ در فرهنگ سياسي جامعه ايران است. بنابراين مسئولان نيز با خود مي‌گويند مردم در اين راستا از چه جايگاهي برخوردارند كه ما خود را در قبال آنها پاسخگو بدانيم و اگر قرار به پاسخگويي باشد، به مقام مافوق خود پاسخ خواهيم داد. از آنجا هم كه جنس اين مناسبات بيشتر رابطه‌اي است مقام بالادست خود را متقاعد مي‌كنند يا در نهايت از وي عذرخواهي مي‌كنند و خود را مسئول عذرخواهي از مردم نمي‌دانند. اين فرهنگ بايد در عرصه سياسي جامعه جا بيفتد كه مردم يك قدرت هستند وبايد صدايشان شنيده شود و به افكارعمومي احترام گذاشت. اگر اين فرهنگ جا افتاد متقارن با آن فرهنگ عذرخواهي و استعفا در توازن با آن شكل خواهد گرفت، در غير اين‌صورت عذرخواهي و استعفا فقط معطوف به مسئولان دستگاه‌هاي دولتي و اجرايي مي‌شود و افراد زيردست فقط خود را در مقابل او پاسخگو خواهند دانست. اين چند حركتي كه اخيرا انجام شده و مساله استعفا و عذرخواهي هرچند كه اندك بوده نشان مي‌دهد كه گويا به تدريج كم كم در اين كشور افكار عمومي از ارزش، اعتبار و اهميت برخوردار مي‌شود. اين مورد مي‌تواند نشانه خوبي باشد براي تحول در جهت مثبت كه اميد است اين تحول استمرار و پيوستگي داشته باشد و با اتخاذ سياست‌هاي لازم اين تحول بتواند نهادينه نيز بشود و عمق و گسترش بيشتري پيدا كند.

محمد‌امين قانعي‌راد

 

 

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه سازی