مدیریت، و خطا در تشخیص مسئله

 

حیات غرب - تشخیص و شناسایی مسئله"، به عنوان اولین و مهم ترین مرحله در فرآیند تصمیم گیری عنوان می شود، به نحوی که برخی دانشمندان مدیریت، "تشخیص صحیح مسئله" را طی کردن ٥٠ درصد راه فرآیند تصمیم گیری عنوان کرده اند. این امر با اینکه در نگاه اول ساده و  بدیهی می نماید، ولی ضعف اساسی اکثر مدیران دولتی به شمار می رود. خطا در تشخیص مسئله زمانی اتفاق می افتد که ریشه مشکل در جای نادرستی شناسایی شده و مدیر به مبارزه با دشمن اشتباهی می‌رود. در برخی سازمانها، شرایط به قدری وخیم است که بعضا تشخیص مدیران عالی سازمان از "مسئله" با تشخیص کارکنان بخش خدمات یا حفاظت فیزیکی سازمان یکسان است!!

لازم به تاکید است که "علائم مسئله" در سازمان نقطه شروع برای شناسایی و تشخیص مسئله است نه خود مسئله!! آنچه که در نظام اداری به وفور مشاهده می شود، معادل دانستن معلول های مسئله با علت هاست!

شرایط بحرانی وقتی نمود پیدا می کند که بر اساس این معلول ها "اقدام به تصمیم گیری" می شود. بدین ترتیب عناصری از سازمان که بعضا حتی نقطه قوت سیستم محسوب می شوند، به علت تاثیرپذیری از مسئله، مورد تصمیم گیری مدیرانی قرار می گیرند که به جای تمرکز بر افق، نوک انگشت را نظاره گرند!! بدین ترتیب برای مسائلی که اساسا مسئله نیست، راه حل هایی انتخاب می شود که اساسا "راه گریز موقت از معلول" است، نه "راه حل علت" مسئله!

قابل تامل است که این رویکرد در تشخیص مسئله، رویکرد برازنده ای را نیز در انتخاب راه حل ها به دنبال دارد، به نحوی که تصمیمات حاصل حاصله به شدت در دام "اولین و بدیهی ترین راه حل" گرفتار می شوند! در این فرآیند معیوب (انتخاب راه گریز) نیز 1بعضا گزینه کارکنان حفاظت فیزیکی سازمان و مدیران عالی سازمان یکسان است! بدین ترتیب تنها هنری که مدیران عالی به زعم خود در فرآیند تصمیم گیری بدان می بالند، "شجاعت" در اجرای تصمیم است؛ در حالی که عموم  شجاعت مدیر را به ".. ..ا..ت" تعبیر می کنند!

 

دلایل خطا در تشخیص مسئله:

-تمرکز بر معلول نهایی به جای بررسی و تحلیل سلسه مراتبی علل و نائل شدن به علت اصلی معلول

-آمیخته شدن اهداف سیاسی، سازمانی، و شخصی در نظام اداری

-نگرش ماشینی، تک بعدی و محدود به مسائل

 

راه حل ها:

-بهره گیری از منطق فازی در تصمیم گیری

-تفکر چند بُعدی و استراتژیک در خصوص مسائل

-پرهیز از نزدیک بینی مدیریتی

-توسعه گروه های تصمیم سازی و تصمیم گیری

-خودگشودگی مدیریتی

 

خلاصه کلام اینکه: فرآیند تصمیم گیری شامل (١.تشخیص مسئله، ٢.بررسی شرایط محیطی و داخلی، ٣.تحلیل روندها، ٤.شناسایی راه حل ها، ٥.بررسی چندشاخصه آثار راه حل ها، ٦.ارزیابی و انتخاب راه حل، ٧.پیش اجرای راه حل، ٨.اجرای راه حل، ٩.ارزیابی مستمر راه حل و مسئله، ١٠.بازخوردگیری و بهبود تصمیم) یک فرآیند پیچیده و تخصصى است، و با تصمیم به "نوشیدن چای یا نسکافه" متفاوت است! ضمن اینکه تصمیمات با توجه به انتخاب رویکرد منفعل، فعال (واکنشی)، و فوق فعال (کنشی) در قبال محیط می توانند متفاوت باشند.

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه سازی