حیات غرب - مديريت تلفيقي از دانش و هنر است. بنابراين براي مدير شدن، صرف اخذ مدرك دانشگاهي در رشته مديريت كافي نيست. درواقع «هنر مديريت» به تركيبي از خصوصيات ذاتي افراد، بعلاوه مهارت كاربست دانش آكادميك در عمل معطوف است.
بر اين اساس افرادي كه پستهای مديريتي را تصدي میکنند، میتوان به چهار دسته تقسيم كرد:
اول- دسته اي كه نه دانش آكادميك و نه هنر مديريت (ويژگي شخصيتي و مهارت اجرائي) را دارا میباشند. اين دسته از دايره بحث اين نوشتار خارجاند.
دوم- دسته اي كه داراي هنر ذاتي مديريت هستند ولي فاقد دانش آكادميك میباشند. براي اين دسته گذراندن و فراگيري دورههای دانشگاهي رشتههای مديريت اجتنابناپذیر است؛ و بهترين شيوه براي يادگيري مديريت نيز، فراگيري دانش، همزمان با كاربست آن در عمل است.
سوم- دسته اي كه دانش مديريت را داراست ولي فاقد ویژگیهای شخصيتي و يا مهارت اجرائي مديريتي است. فقدان ویژگیهای شخصيتي مديريتي مسيري بن بست میباشد كه گوياي آن است كه فرد نمیبایست از ابتدا وارد رشته دانشگاهي مديريت میشد؛ اما فقدان مهارت اجرائي اكتسابي بوده و با آموزشهای مهارتي و عملياتي قابلبهبود است.
چهار- دسته اي كه هم دانش آكادميك و هم هنر مديريتي را داراست كه اين ايده آل ترين حالت ممكن است.
اما در باب دسته های دوم تا چهارم و تمركز بر بُعد هنر مديريتي، اين سؤال مطرح میشود كه چه نهاد يا سازمان يا موجوديتي صلاحيت تشخيص و بررسي وجود خصائص ذاتي مديريتي را در افراد داراست؟ و چه نهادي متصدي آموزش مهارتهای اجرائي براي مديران است؟! درواقع سؤال اين است كه آيا در قرن ۲۱ام كه تمامي فعالیتها، تخصصي و حرفهای شده است، براي حوزهای همچون مديريت كه محور كليه امور سازماني، حكمراني، کسبوکار و بازار میباشد، آيا نهاد يا فرد غیرمتخصصی همچون يك سياستمدار و یا حتي آراي عموم مردم میتواند مؤيد شايستگي حرفهای يك مدير باشد؟ به ديگر مثال، آيا يك جامعهشناس میتواند صلاحيت حرفهای يك پزشك را بررسي و تأیید كند و چنين حقي را دارد؟! و يا يك مهندس شيمي شايستگي بررسي صلاحيت حرفهای يك مهندس عمران را دارد؟
در پاسخ به سؤالات فوق، نهاد «سازمان نظام مديريت كشور» پيشنهاد میگردد. چنانکه براي بررسي صلاحيت حرفهای يك مهندس عمران (مشروط بر داشتن مدرك دانشگاهي) براي نظارت بر كار ساخت يك سازه عمراني، «سازمان نظام مهندسي» اظهارنظر میکند؛ همچنين براي تأیید صلاحيت يك پزشك براي انجام كار طبابت، سازمان نظام پزشكي صدورمجوز میکند و نظارت دارد؛ و همینطور بر شايستگي اجرائي دارنده مدرك دانشگاهي رشته حقوق براي امر وكالت، كانون وكلاي دادگستري و آزمون وكالت مرجع تشخيص است؛ براي تشخيص صلاحيت حرفهای مدعيان مديريت، ايجاد و صورتبندی «سازمان نظام مديريت كشور» ضروري مینماید. همانند مهندسين عمران كه از سوي سازمان مهندسي داراي درجهبندی میباشد و هر درجه، مجوز نظارت تا سطح مشخص و محدودي از گستره پروژههای عمراني را دارد، وجود «سازمان نظام مديريت كشور» میتواند صلاحيت مديران براي سطوح مختلف مديريتي را بررسي و تأیید نمايد. هرچند كه ورود به بحث ساختار اين سازمان از مجال اين نوشتار خارج است!
در باب ضرورت تشكيل «سازمان نظام مديريت كشور» قابلتأمل است كه درحالیکه عدم صلاحيت حرفهای يك پزشك ممكن است به فوت يك يا چند بيمار منجر شود؛ و عدم صلاحيت يك مهندس عمران به ريزش پس از ساخت يك يا چند پروژه عمراني بيانجامد؛ عدم صلاحيت يك مدير در كار اجرا، بسته به وسعت سيستم تأثیرپذیر از وي ممكن است موجب تباهي زندگي هزاران نفر و بلكه زندگي جوامع مختلف شود. ضمن اينكه برخلاف يك پزشك يا مهندس عمران آشكار شدن عدم صلاحيت يك مدير در کوتاهمدت و بهصورت عيني ميسر نيست تا با مشاهده اولين ناكارآمدي از تداوم فعاليت آن جلوگيري كرد؛ گاهي آثار مخرب عملكرد يك نامدير سالها و بلكه دههها بعد مشخص میگردد، زماني كه بعضاً نسلي به فنا رفته است.
با اين تفاسير، ازآنجاکه از عالیترین مقام كشور تا آمارها و پژوهشهای داخلي و خارجي، مسئله اصلي كشور را مسئله مديريت قلمداد میکنند؛ گویا زمان آن رسیده که با قاطعیت، از اهمیت و ضرورت شکلگیری «سازمان نظام مديريت كشور» دفاع شود؛ سازماني که بتواند بهطور تخصصی و مسئولانه به بررسی و شاخص بندي و آموزش صلاحیتهای حرفهای مديران بپردازد.