خودم جا، خرم جا، زن صاحبخانه می خواد بزا می خواد نزا

 

 

حیات غرب - دیار کهن  ما از دیر باز ، حال و روز متفاوتی با دیگر بلاد داشته است  . طبیبان توانمند خود را با بی مهری راهی دیگر بلا می کنیم و انتظار داریم خواجه های گذری قابله ی شهرمان شوند .

  خواجه های گذری پس از استراحت سر مرکب را می گیرند و میروند . طبیبان و فرزندان این دیار هستند که هر جا باشند دلشان برای سرزمین مادریشان خواهد تپید .

 در بی مهری به فرزندان توانمند این بخش از سرزمین ، نباید نقش بادمجان دور قاب چینها و منفعت طلبان را نادیده گرفت.افرادی که همه چیز را از دریچۀ مصالح و منافع شخصی میبینند و دیگران ،خصوصا جوانان پاک سرشت را مجذوب استدلالهای رنگ وارنگ خود می کنند.

این گونه افراد به زیان و ضرر دیگران کاری ندارند. فقط بدنبال رساندن بارشان به هستند .همین ها هستند که قربان صدقه ی خواجه های ضعیف رفته و در مقابل نقد دلسوزان تنها خود را معیار و ملاک تشخیص قرار می دهند و برای یارگیری سراغ طومار میروند .

 خواجه هم خشنود از این وضع شانه بالا انداخته در نهایت خونسردی و بی اعتنایی می گویند:"خودم جا، خرم جا. زن صاحبخانه خواه بزا خواه نزا!" 

 عبارت بالا سالهای متمادی در منطقۀ غرب ایران مورد استفاده قرار می گرفت که از واقعۀ تاریخی جالبی ریشه گرفته است .

 حکایت می کنند خواجه ای از ترس حاکم  از بغداد عازم طوس بود . پس از چند شبانه روز خسته به قریه ای در منطقه کرمانشاه رسید . 

دنبال پناهگاهی می گشت تا شبی را خود و چهار پایش رنج خستگی را از تن بزدایند. در این موقع عده ای زن و مرد را به حال اضطراب و نگرانی دید. از جریان قضیه جویا گردید. معلوم شد زن روستایی چند روز است برای وضع حمل دچار سختی شده اکنون میان مرگ و زندگی دست و پا می زند.

خواجه فرصت را مغتنم شمرده مدعی شد که بیمار باردار را بدون هیچ خطری بزایاند. وابستگان زن دهاتی مقدم خواجه را گرامی شمرده و از او پذیرایی مفصلی کردند .

  خواجه دستور داد خر خسته و فرسوده اش را تیمار کرده در طویلۀ گرم جای دادند و آب و علوفه اش را تدارک دیدند.

سپس فرمان داد اطاق گرم و تمیزی برای آسایش و استراحت خودش آماده کردند. پس از آنکه خیالش راحت شد و غذای گرم و مطبوعی به اشتهای کامل صرف کرد برای رفع درد و زایمان بیمار توصیه هایی کرد .

دعایی نوشت و به دست صاحبخانه داد و گفت:"این دعا را با مقداری گشنیز بر ران چپ زائو ببندید و مطمئن باشید که به راحتی فارغ خواهد شد ولی متوجه باشید که پس از وضع حمل دعا را از ران چپش فوراً باز کنید و گرنه روده هایش را بیرون خواهد آورد."

از قضا همان شب بیمار به راحتی وضع حمل کرد و از خطر مرگ نجات یافت. دیگران این را از کرامات خواجه دانستند .

بامدادان خواجه بر خر مراد سوار شده با زاد و توشۀ کافی به جانب طوس روان گردید. پس از چندی چون دعا را باز کردند ، خواجه چنین نوشته بود:"خودم جا، خرم جا. زن صاحبخانه خواه بزا، خواه نزا!"

امید که بعد از رفتن خواجه ،وقتی نسخه را باز کردیم به این جمله بر نخوریم .

این دیار زایمان سختی در پیش دارد که تنها از عهده ی طبیب حاذق و دلسوز بر می آید .

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه سازی