علیرضا ایزدی فرماندار کنگاور از دولت های خاتمی ، احمدی نژاد تا روحانی، اصلاح طلب یا اصولگرا ؟

حیات غرب - روند فعالیت اداری کار کنان اداری خصوصا افراد تصمیمی ساز و تصمیمی گیر با فراز و فرود هایی همراه ولی سیر فعالیت اداری  علیرضا ایزدی فرماندار فعلی کنگاور تا اندازه ای با دیگران متفاوت است . همین تفاوت باعث برداشت های متفاوتی  شده است  .

تفاوت برداشت باعث شده زمانی ایشان را اصولگرایی دو آتشه و طرفدار احمدی نژاد، مشایی و بقایی و زمانی اصلاح طلب تند و از نیرو های مرعشی و حزب کارگزاران سازندگی بدانند  .

تغییرات شغلی علیرضا ایزدی در سه دولت باعث شده است سوء تفاهمات بیشتر شود .برخی می گویند ایشان در جریانهای سیاسی تغییراتی 180 درجه ای دارد و علت ماندن درسمت های تصمیمی گیری در  جناح  های مختلف ناشی از همین چرخش ها است . البته تسویه حسابهای شخصی در تقویت این برداشت بی تاثیر نبوده است .

برخی دیگر اعتقاد دارند موضوع باید از زاویه تخصص و کار آمدی مد نظر قرار گیرد .این گروه می گویند : ایزدی در دوران فعالیت اداری خود و در هر سمتی سعی کرده است بهترین کار را که به سود مردم است انجام دهد . لذا هرکارمندی با این روحیه بدور از بازیهای سیاسی و باندی می تواند در عرصه های تصمیم سازی در هر دولتی خدمت نماید .

البته در وضعیت بوروکراسی ایران کسی نمی تواند منکر ارتباطات برای پیشرفت و ارتقاء شغلی شود .  این موضوع از صدر تا ذیل در پیکره ی  جامعه رسوخ کرده و هر کس برابر قدرت و توانایی و استعداد خود می تواند از ارتباطات برای ارتقاء شغلی  استفاده کند . فعلا به این موضوع که رابطه سالاری مانعی برای  شایسته سالاری است می گذریم .

 برای آشنایی با وضعیت کاری  آقای علیرضا ایزدی فرصتی فراهم شد تا با ایشان مصاحبه ای داشته باشیم . که تقدیم شما خوانندگان محترم خواهد شد .

***جناب آقای ایزدی از فرصتی که به ما دادید سپاسگزاریم سوالات ما در دو بخش تنظیم می شود بخش اول روند فعالیتهای کاری شما و اینکه تا رسیدن به پست فرمانداری کنگاور چه مسیر هایی را طی کرده اید و اینکه باید شما را اصلاح طلب بنامیم  یا اصولگرا ؟  بخش دوم مربوط به شهرستان کنگاور و و کمبودها و استعداد های این شهرستان است و اینکه برای پیشرفت کنگاور چه پیشنهادهایی دارید . در ابتدا بفرمایید اهل کجا هستید؟ دوران دبیرستان کجا تحصیل کردید ؟

خدمت خوانندگان محترم سلام عرض می کنم و تشکر می کنم از شما که زحمت این کار را می کشید . بنده علیرضا ایزدی اهل شهرستان سنقر هستم .در سال 71 در دانشسرای شهید هاشمی نژاد سنقر دیپلم گرفتم. در آذر همان سال در یکی از روستا های سنقر مشغول بکار معلمی شدم .

*** در مورد خانواده و ازدواج و فرزندان بفرمایید.

متولد18 /6/ 55 هستم در خانواده ای فرهنگی بزرگ شدم . پدرمن فرهنگی و بعد از 37 سال و در سال 74 بازنشسته شد . هم اکنون در سنقر یک مغازه کوچک لوازم التحریر دارد  . سال 77 ازدواج کردم . دو فرزند پسر و دختر دارم  .

***تحصیلات دانشگاهی را چه زمانی و در چه رشته ای شروع کردید ؟

در سال 75 در آزمون دانشگاه آزاد ملایر در رشته زبان قبول و در سال 76راهی آن شهر شدم . همزمان با تحصیل و تدریس به فعالیتهای گردشگری علاقه مند شدم و در همان سال مدرک لیدر تور را کسب کردم . در روابط عمومی دانشگاه مشغول فعالیت و همزمان در روستاها و شهر ملایر به تدریس زبان مشغول بودم .

***ظاهرا تحصیلات تکمیلی شما غیر از زبان بود چطور شد رشته ی اصلی خود را ادامه ندادید ؟

سال 79 دانشگاه آزاد ملایر رشته  کارشناسی ارشد برنامه ریزی توریست را تاسیس کرد و در آن رشته پذیرفته شدم . علتش علاقه به گردشگری بود و بی ارتباط به زبان انگلیسی نبود زیرا دانستن زبان از لوازم فعالیت گردشگری می تواند باشد و به نوعی مکمل هم هستند .

*** چه سالی فارغ التحصیل شدید و چه خاطر ای از آن دوران دارید ؟

درسال 81 فارغ التحصیل کار شناسی ارشد برنامه ریزی توریست شدم . آن سال دوران طلایی برای من بود.ولی با خاطره ای بسیار تلخ نیز همراه بود .  در دوران تحصیل کارشناسی ارشد علاوه بر درس خواندن در حوزه گردشگری هم فعال بودم. بدنبال کار آزاد در حوزه گردشگری بودم .چندین تور گردشگری را از استان همدان و دانشگاه آزاد همراهی کردم . در تاریخ  دی ماه 81 به همراه یک اردوی دانشجویی بعنوان راهنمای تور برای یک اردوی 11 روزه عازم مرکز و جنوب کشور شدیم. در مسیر بوشهر به بندر عباس در منطقه گاوبندی کنگان اتوبوس ما در یک دره به ارتفاع 32 متر سقوط و 17 نفر کشته شدند. همه از دانشجویان فوق لیسانس و دکترا بودند. 8 ماه و نیم بستری و 32 درصد معلولیت گرفتم که هنوز هم در گیر هستم . این یکی از خاطرات تلخ آن دوران بود.

***با توجه به علاقه به کار آزاد چطور شد جذب کار اداری شدید ؟

آن زمان بدنبال اخذ مجوز کار آزاد بودم و عصا بدست به میراث فرهنگی مراجعه می کردم .در دولت خاتمی آقای عبد خدایی رئیس ایرانگردی بود . ایشان گفت چون کارمند هستی بهتر است در سازمان مشغول کار شوی. نامه ای به همدان فرستادند قبول نکردند و گفتند نیاز نداریم به کرمانشاه آمدم. آن زمان آقای ایزدی مدیر سازمان ایران گردی بود . ایشان هم گفت کرمانشاه به رشته شما نیاز ندارد.بعد از آن دکتر دل انگیزان مسئولیت سازمان را در کرمانشاه بر عهده گرفت و در 4/5/82 من بعنوان کارشناس در کرمانشاه مشغول و بعد از 6 ماه کار شناس مسئول شدم.

*** در آن دوران خیلی سریع سمت معاونت سازمان را بدست آوردید . در این خصوص توضیح میفرمایید ؟

آن زمان دکتر دل انگیزان در حال تردد برای ادامه تحصیل به اصفهان بود . این باعث شد برای فعالیت بیشترو اینکه کار ها تداوم یابد من معاون شدم .

***ظاهرا ارتباط خوبی با ترک نژاد استاندار وقت داشتید . همه فکر می کردند ارتباط و دوستی شما با دکتر دل انگیزان و استاندار باعث خواهد شد حکم مدیریت سازمان برای شما صادر شود. چرا این اتفاق پیش نیامد؟

 بله. ارتباط خوبی با آقای ترک نژاد داشتیم. در بیشتر جلسات کارشناسی من شر کت می کردم. ولی نظر سازمان این بود که شخصی بنام آقای محراب شریف  از چهار محال و بختیاری و بدون هماهنگی با ترک نژاد استاندار کرمانشاه بعنوان رئیس ایران گردی مشغول کار شوند . لذا ترک نژاد هیچگاه ایشان را به رسمیت نمی شناخت و به حضور نمی پذیرفت در جلسات من میرفتم .

***ظاهرا سازمان میراث فرهنگی و گردشگری باهم ادغام شدند . در این تغییرات وضعیت کاری شما چگونه شد ؟

بله . برای کوچک کردن دولت و همچنین جلو گیری از کار های موازی این دو اداره در هم ادغام شدند این اتفاق در سال 1383 روی داد . در این بین آقای مر عشی از سیاسیون دوره آقای خاتمی مسئولیت سازمان جدید را بر عهده گرفتند . ایشان فردی سیاسی ولی بسیار مدیر و مدبر بود .

***ایشان و آقای دل انگیزان از حزب کار گزاران بودند این ارتباط باعث نشد شما هم گرایش سیاسی غلیظ پیدا کنید چون پیش از این در کرمانشاه به گونه ای شما را هم جناح دکتر دل انگیزان می دانستند ؟

در آن مدت هیچ گرایشی به مسائل سیاسی نداشتم . اعتقاد دارم گرایش سیاسی اگر بر مبنای بلوغ فرهنگی نباشد ختم به خیر نمی شود . جامعه از لحاظ سیاسی هنوز بلوغ نیافته است . بیسهای فرهنگی آنقدر ضعیف است که کار صرف سیاسی برای جامعه هزینه بر میشود . به همین دلایل در اتفاقات 76 وارد کار سیاسی نشدم و خود را فردی سیاسی نمی دانم .

نباید منکر شد مر عشی به سازمان جان تازه ای داد . آن زمان بحث گفتگوی تمدنها مطرح بود .قرار شد پس از ادغام، یکی از میراث مدیر کل و یکی از گردشگری معاون بشود . البته آن زمان طیفی از جوانان و آقای دل انگیزان رایزنی کرده بودند من مدیر کل بشوم .بعد از کش و قوسهای زیاد و صحبت با آقای نیک کردار که معاون فنی بودند و آقای هاشمی که الآن مدیر کل سیستان و بلوچستان هستند و ارتباط فامیلی با هم داشتیم، این اتفاق روی نداد و  در نهایت آقای بیراموند بر عکس توافقات قبلی از اهالی کوهدشت مدیر کل شد . از ایرانگردی کسی معاون نشد .  مدتی سر کار نرفتم وضعیت تا انتخابات 84 ادامه داشت .

***سال 84 مصادف شد با روی کار آمدن احمدی نژاد شما چه وضعیتی پیدا کردید ؟

احمدی نژاد که رای آورد معادلات بهم خورد. زمان بدی بود. اتفاقات 84 برای من خاطرات خوشی ندارد. دلیلش این است که اصلا سیاسی نبودم . ولی با عناوین سیاسی و برچسب زدنها بیشترین خسارت روحی و کاری به من وارد آمد.

حتی در موقع بلا تکلیفی علی رغم توانایی استفاده از روشهای مختلف سیاسی برای حفظ جایگاه از این موضوع پر هیز کردم .

***همزمان با انتخابات دو ماه از اداره دور بودید در آن زمان به چه کاری مشغول بودید ؟

در آن دو ماه دوری از اداره که همزمان با انتخابات و این وقایع بود برای 2000 روستای استان بانک اطلاعاتی تهیه کردم . مرجعی بی نظیر که کمتر کسی این کار را کرده بود . اطلاعاتی با عکس و مشخصات و gpis پوشش گیاهی – جانوری – لباس و گویش تهیه شد .

***گفته می شود بعد از انتخابات میانه ی خوبی با مشایی و بقایی پیدا کردید این ارتباط باعث ارتقاء شغلی شما نشد ؟

نه . اینگونه نبود. اتفاقا برعکس بود . بعد از انتخابات سرنوشت کاری من تغییرات مختلفی داشت. یکی از صحبتها این بود که می گفتند من تئورسین کارگزاران در کرمانشاه بوده ام. همین الآن که فرماندار هستم نمی دانم حزب کار گزاران کرمانشاه چه کسانی هستند و کجا مستقر است . می گفتند دست راست مرعشی بوده ام .  ایشان رئیس بنده بود و طبیعی است که باید با او ارتباط می داشتم و خط مشی کاری را با او هماهنگ می کردم . مر عشی یکی از قدرترین مدیران بود.

*** چه عاملی باعث شد شما را سیاسی و کار گزارانی بدانند ؟

من بعضی مواقع مطالبی در نشریات می نوشتم . در اوایل سال 84 همایشی در کرمانشاه به نام ((روز جهانی موزه)) در طاقبستان برگزار شد . با اینکه ما خود امکانات داشتیم ولی خیلی از عوامل اجرایی آن  از لرستان آمد. زیرا بیراوند لر بود .  حتی ساز دهل کوب ها نیز لباس بختیاری پوشیده بودند . من مطلبی نوشتم با عنوان(( بنویسید کرمانشاه بخوانید لرستان))با توجه به اینکه بیراموند اهل کوهدشت بود از این موضوع بسیار عصبانی و برآشفته شد و شمشیر از رو بسته شد . دیگر بین ما خوب نشد و روز بروز بدتر میشد . این موضوع باعث شد برای تخریب جایگاه اداری و سازمانی من هر چه در توان بود بکار گرفته شود . مباحث سیاسی را چاشنی کردند و برای تخریب،  ما را دست راست مرعشی نامیدند در صورتی که اینگونه نبود .آن دوران به بهانه های مختلف تعدادی از بچه های کرمانشاه ضربه دیدند .

***ارتباط شما با مشایی و بقایی از کجا شروع شد ؟

 در 31 شهریور مشایی که رئیس سازمان بود در تهران ما را خواست .به من گفتند با بررسی به عمل آمده به وجود شما در سازمان نیازی نیست و باید به اداره آموزش و پرورش برگردی من باید به سنقر میرفتم . چه تفاقی می افتاد ؟ شهری کوچک که سیل اتهامات روانه ی من و خانواده می شد. بعد از 12 سال برگشتند به فضای قبلی خیلی سخت بود . یکی از اتهامات من این بود که کار چاق کن مرعشی بوده ام . پرونده سنگینی درست کرده بودند آن زمان بقایی قائم مقام سازمان بود. هر کاری کردم نپذیرفت .تمام ناشی از بد گویی های استان و انتقال آن به تهران بود .

***بر خورد به این شدت قدری دور از ذهن است . مشایی مدرک و دلیلی برای فعالیت سیاسی شما نداشت ؟

قبلا از این اتفاق قرار بود من توسط مرعشی مدیر کل قزوین شوم . این اتفاق نیفتاد یکی از دلایل وابستگی من به مرعشی را این میدانستند که اگر وابسته نبودی چرا حکم مدیر کلی استان قزوین را برای شما زده اند ؟هر چه اصرار که بر اساس تخصص بوده و ربطی به روابط سیاسی نداشته است قبول نکردند .

***از سازمان میراث خارج شدید ؟

بله. خارج شدم .ولی به دلایلی که گفتم نمی توانستم به سنقر برگردم .آن زمان شخصی به نام آقای خزایی مدیر کل آموزش و پرورش همدان بود و برای اینکه به سنقر نروم مقرر شد در همدان مشغول کار شوم. ولی باز هم نمی پذیرفتند . بلاخره نامه را نشان دادم که در حال انتقالی به همدان هستم و تا آن زمان میراث فرصتی به من بدهد . برای اینکه تخریب کنند به مدت دو ماه من بعنوان نگهبان کوره های آجر پزی همدان که مربوط به دوره قارجار و ثبت میراث بود مشغول کار شدم .

*** در آموزش و پرورش همدان به چه کاری مشغول شدید ؟ظاهرا آن زمان و با رابطه ای که ایجاد کردید زمینه ی خروج شما از آموزش و پرورش فراهم شد توضیح میفرمایید؟

در آذر 84 به همدان منتقل و بعنوان مسئول یک کانون فرهنگی مشغول فعالیت شدم . اردیبهشت 85 بعنوان مسئول امور حقوقی آموزش و پرورش شروع به کار کردم. چون مسئول امور حقوقی بودم رفت و آمد من در ادارات  خصوصا استانداری زیاد بود . در آن زمان مرادی (اهل کرمانشاه) استاندار همدان بود . آقای نظری که قبلا در کرمانشاه نیز سمت های مختلفی داشت مدیر کل ارزیابی عملکرد بود و از من در خواست کرد برابر نیاز در آن بخش مشغول کار شوم .برادر مرادی قبلا در مخابرات کرمانشاه کار می کرد . همدیگر را به خوبی میشناختیم . استانداراز دوستان بود. بعد از شنیدن شرح احوال من، بدون اطلاع نامه ای به سازمان میراث نوشت. برای اینکه با توجه به تخصص به میراث برگردم . بعد از کار شکنی های مختلف بقایی بلاخره چون نمی توانستند حرف مرادی استاندار کرمانشاه را زمین بگذارند، باعث شد من در مرداد ماه 85 به سازمان بر گشته و در همدان مشغول کار شدم . چند ماه بعنوان مشاور سازمان میراث فرهنگی همدان مشغول کار بودم .استاندارخیلی دنبال این بود که حکم معاونت را برای من بگیرد . دوسال یعنی تا سال 87 سر پرست معاونت بودم .

***ظاهرا کرمانشاهیان مقیم همدان گروهی داشتید این دوستی باعث ارتقاء شغلی شما شد درست است ؟

بچه های کرمانشاه در همدان دور هم جمع می شدیم و از حال و روز هم مطلع بودیم .طبیعی بود برای رفع مشکل هم تلاش کنیم . یکی از آنها برادر محمد رضا رحیمی معاون اول احمدی نژاد بود . ایشان جانباز 70 درصد و خیلی انسان بزرگ منش و آرامی است . ایشان توصیه نامه ای به تهران برای من نوشت . آن زمان بقایی رئیس سازمان شده بود  . ملک زاده که از قبل با ایشان آشنا بودم  یکی از معاونین بود . ایشان معاونین را در اتاقش جمع کرده بود و به من گفت ما کی از دست تو خلاص میشویم . به معاونینش گفت که سوالاتی از من بپرسند. یکی از معاونین در خصوص اطلاعات تخصصی من در حوزه گردشگری مطالبی گفت . در انتهای جلسه بقایی گفت: برای مدیر کلی کرمانشاه برو.آنها قصد داشتند بیراموند را بردارند .

***ولی اینگونه نشد . چرا به کرمانشاه نیا مدید ؟

ابلاغ پیشنهاد مدیر کلی بنده به کرمانشاه را بجای استانداری به اداره میراث فرهنگی کرمانشاه زده بودند. آن زمان استاندار غفوری بود و قصد داشت به تهران بیاید . در کرمانشاه آقای هاشمی و جوانمردی را ملاقات کردم هاشمی برخورد بسیار سردی داشت . ابلاغ من که به اشتباه به میراث فرستاده شده بود باعث شد دوستان در کرمانشاه برای بدگویی من در جا های مختلف سنگ تمام بگذارند .  این مخالفت ها به سازمان رسید و آنها از صدور ابلاغ برای کرمانشاه منصرف شدند . بعد از انتخابات 88 بعنوان مدیر کل میراث به استان کهکیلویه و بویر احمد رفتم . فضای بدی بود. روزی که به یاسوج رفتم استقبال خیلی سرد بود .ولی بعد از دوسال خیلی وضعیت خوب شد .

 

***چطور شد از یاسوج بیرون آمدی ؟

بعد از دو سال بعلت مشکلات شخصی قصد ماندن در یاسوج را نداشتم به ریاست سازمان پیشنهاد رفتن را دادم آن زمان ریاست سازمان با مهندس موسوی بود .ابلاغ من برای مدیریت استان خوزستان صادر شد . استاندار همدان در آن زمان مهندس آزاد و اهل استان ایلام بود در وزارت کشور ملاقاتی با ایشان داشتم . ایشان پیشنهاد مرا به آقای موسوی برای مدیریت همدان دادند و ابلاغ ما تغییر کرد . واز آن زمان تا ابتدای دولت روحانی در همدان ماندم .

***انتظار بود بعد از این نزدیکی با دولت احمدی نژاد در دولت تدبیر و امید سکان را به دیگری بسپارید چطور شد در همدان ماندید ؟

 بعد از انتخابات و روی کار آمدن دولت تدبیر و امید  آقای محمد علی نجفی ریاست سازمان شدند . ملاقاتی با ایشان داشتم و ایشان به استاندار همدان گفتند تا من هستم ایشان مدیر کل همدان است . ایشان بیشتر نگاهش تخصصی و کاری بود من بدنبال کار سیاسی نبودم .

*** چطور شد از میراث به وزارت کشور آمدید؟ آیا ارتباطات و دوستی در این خصوص نقش داشت ؟

 در دولت روحانی سم پاشی ها بر علیه من شروع شد . می گفتند ایشان دنباله رو تفکر مشایی است . با این شایعات به مدت 11 ماه در همدان ماندم. بعد از روی کار آمدن سلطانی فر فضای ماندن در همدان سنگین شد . توسط آقای امیری (معاونت ریاست جمهور) که سنقری است و دوستان دیگر به من پیشنهاد شد به مجموعه وزارت کشور وارد شوم . در آن موقع به دلایل مختلف آقای بالایی نتوانستند به سنقر بروند . ابلاغ برای من صادر شد . بعد از سالها باید بعنوان فرماندار به شهر خودم بروم . مدتی که آنجا بودم وضعیت خوب بود . تعامل با ادارات عالی بود . انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری در کمال صحت و سلامت بر گزار گردید . سنقر در آن ایام بدون مشکل ترین شهرستان بودیم . آقای بابادی بدنبال این بود که مدیر کل میراث بشوم . مجددا شایعه تفکر مشایی رواج پیدا کرد . در ضمن دوست نداشتم به میراث بر گردم . به دلایلی به کنگاور آمدم و از شهریور 85 در این سمت مشغول هستم.

بخش اول مصاحبه با آقای علیرضا ایزدی در اینجا به پایان رسید در بخش دوم اختصاص به شهرستان کنگاور و مشکلات ریز و درشت این دیار و چشم انداز آن دارد. 

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه سازی