پاسخی به اظهارات تجری نماینده سرپل ذهاب


بر قضاوت، فقط خدا نیکوست 

(پاسخی به دُرافشانیهای نمایندۀ قدردانِ مردم داغدار سرپلذهاب)
)امیرسعیدجلیلیان(

لختی پس از طغیان فواره های لرز از دل تب زدۀ زمین، اسلام آباد غرب که خود، آواری از ماتم شده بود در شیــــونِ سرپل ذهاب، زار زد. بیمارستان اسلام آباد غرب که خود، سیلی خوردۀ گُسستِ گُسل های تقدیر بود، تیماردار زخم های سرپل ذهاب شد.
«دلواپسی ژولیده خاطر» که او را منتخبِ مردم سرپل ذهاب نام است، پس از آن که چند روزی از خوف لرزش دگربارۀ زمین، سوار بر بالگرد، از فراز بر دردهای آواردیدگانِ مویه میکرد؛ به ناگه جرأت آن یافت که پای بر زمین نهد؛ تا مجالی یابد برای اخذ اعتمادهای معصوم مردم در فردایی نزدیک. گویی «جنابِ دلواپس» در خزانۀ بی مایۀ سخنوریِ خویش، پس اندازی از منــطق نداشت که به یکباره دیواری کوتاه تر از دیوارهای صداقت اسلام آباد غرب نیافت. «دلواپسِ منتخب»، با هیاهویی نحیف، در پی آن بود که توانِ خود را فـــــــــربه جلوه دهد و در فرازهایی از دُرافشانی خود، «فاتحان مرصاد» را مشتی اراذل نام نهاد که به سلاحِ چاقو، راه بر «کاروان کمک های شخصی» وی میبندند.
پاسخ تهمت های ناروای مدعی وکالت مردمِ دل شکستۀ سرپل ذهاب که بیتردید، ماتم آنان ما را نیز داغدار نموده، دو بیت زیر است:
این ســــــخن را کنون به گوشت گیـــر/ تهـــمت ناروا نزن ای دوست
از دل کس مـــــگر خــــــــــــبر داری/ بر قضاوت فقط خدا نیکوست

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه سازی