عصبانیت یک پدیده روانی- شیمیایی است با تمام فعل و انفعالات شیمیایی محرک و هیجانی که وجودشان به بقای انسان کمک میکند.
هنگامی که افراد به شدت عصبانی میشوند، این واکنش بیرونی آنهاست که از واکنش تند فعل و انفعالات شیمیایی درونی
بدنشان ناشی میشود.
هر چند که همه انسان ها در همه جای دنیا عصبانی میشوند اما همه در شرایط یکسان، واکنشهای یکسان ندارند و به یک
اندازه عصبانی و خشمگین نمیشوند و همین امر وجه تمایز مردم بسیاری از کشورهاست.
ایرانی ها اما این روزها به خصوص در کلان شهرها از عصبانی ترین مردم دنیا هستند.عصبانیت هایی که گاه با یک بوق ساده
در ترافیک، یا یک تنه ساده در خیابان گاهی به اوج خشونت می رسند و حادثه ساز می شوند.
جامعه شناسان اما عوامل مختلفی را دلیل بیشتر شدن عصبانیت و خشونت مردم در کشور می دانند که آلودگی هوا، ترافیک و
فشارهای اقتصادی از عمده انها است اما نمی توان فقر فرهنگی را که در عصبانیت موثر است نادیده گرفت.
در این شهر هم در حال حاضر، وضعیت به گونهای است که افراد مجبور میشوند دو یا سه شیفت کار کنند. از طرف دیگر، امنیت شغلی
نیز وجود ندارد و افراد هر لحظه نیز ممکن است شغل خود را از دست بدهند.
از سوی دیگر، هنگامی که با فرد به گونهای برخورد میشود که شخصیت او خرد میشود یا شخصی که به دلیل نداشتن اوضاع
مالی نا مناسب حاضر میشود هر کاری را که کافرما میگوید، انجام دهد و سرخورده میشود، به پرخاشگری روی میآورد.
در این میان، یکی از عوامل فرهنگی بروز عصبانیت، عیبجویی و سرزنش کردن دیگران است. این عیبجوییها معمولا به این دلیل
اتفاق میافتد که برای شخص موردنظر مشکل است مسئولیت کاری را که انجام داده بپذیرد یا به خاطر تاثیر بر کارش از دیگران
عذرخواهی کند. شاید خودش میداند که مقصر است؛ اما دوست ندارد که آن را بپذیرد و از اینکه میداند دائم اشتباهات خود
را تکرار میکند ناراحت است ولی دوست ندارد قبول کند اشتباه میکند بنابراین میکوشد اشتباه خود را به دیگران نسبت دهد.
بعضیها هم عذرخواهی و قبول مسئولیت را نشانه ضعف میدانند اما در هر شرایطی و در هرموقعیتی (مدرسه، محل کار، خانه یا در
جمع دوستان و...) پذیرش فرهنگ مسئولیتپذیری بدون وجود سرزنش است و این اتفاق در شهر ما مدام و مدام رخ می دهد.
همین مسائل به ظاهر ساده و پیش پا افتاده اما گاهی باعث بروز جرم و خشونت های غیر قابل جبران در جامعه می شوند .
در این میان نکته مهم اینجاست که در بروز آسیبهای اجتماعی، خانواده و جامعه نقش مهمی دارند به همین دلیل است که در
بیشتر جوامع هنگامی که یک فرد جرمی مرتکب میشود جامعه محکوم میشود و نه فرد چرا که، بدون شک امکاناتی در جامعه
وجود نداشته که چنین اتفاقی افتاده است.
از سوی دیگر بسیاری از این موارد عصابانیت و خشونت ریشه در فرهنگ و ارزش گذاری های غلط مردم دارد که می تواند با برنامه ریزی ها و آموزش های فرهنگی در بلند مدت اصلاخ شود.
باید منتظر ماند و دید دولت یازدهمی ها می توانند گام مثبتی در آرام سازی و بازگردادندن روحیه شاد به مردم داشته باشند
تا آمار خشونت در جامعه پایین بیاید یا خیر؟