- توضیحات
- :::
-
دسته: فرهنگی |
-
منتشر شده در دوشنبه, 06 ارديبهشت 1395 05:02 |
حیات غرب - پاسخ منفی است. اولاً تلویزیون تنها پخشکننده رسمی و انحصاری فیلمهای سینمایی خارجی بوده است. پس، فیلمهای سینمایی خارجی اکران نشدهاند نه اینکه نمایش داده نشدهاند. بنابراین سیاست رسمی، نمایش انحصاری بوده است نه نمایش ندادن فیلم خارجی. مشکل پرده عریض بوده است نه صفحه کوچک. مشکل بخش خصوصی و رقابتی بوده است نه بخش دولتی و انحصاری. به این ترتیب، تلویزیون به ابزار سیاستگذاری برای سینما نیز بدل شده است. سازوکار تصمیمگیری در تلویزیون برای نمایش فیلم و سریال در تلویزیون نیز نه دموکراتیک و نه کارشناسانه و نه رقابتی است. چند نفر در تلویزیون درباره هدایت سلیقههای مردم و واداشتن ایشان به حضور در یک بازار انحصاری تصمیم گرفتهاند. به این ترتیب بود که تهاجم فرهنگی صنعت سینمایی و سریالسازی ژاپنی، هندی، کرهای و چینی از طریق تلویزیون در ذهن مخاطبان شکل گرفت. این انحصار بیشباهت به انحصار در خودروسازی ایران نیست و پیامدهای آن نیز به پیامدهای خودروسازی انحصاری شباهت دارد.
ثانیاً، از نوارهای بتاماکس تا ویاچاس، از سیدی تا بلوری، از اینترنت کمسرعت تا اینترنت پرسرعت، همگی در خدمت انتقال آخرین دستآوردهای هنری و صنعتی سینمای جهان به مردم بودهاند. صنعت و اقتصاد زیرزمینی تهیه، زیرنویس، دوبله کردن، تکثیر، توزیع، آرشیو و نقد سینمای خارجی بنا شدهاند. منتقدان در چهار دهه گذشته در مجلات تخصصی و عمومی در شرح و نقد فیلمهایی مینوشتهاند که مردم قانوناً مجاز به دیدن آنها نبودهاند. پس ما سیاست الزامآوری را اعمال کردهایم که برای هیچکس الزامآور نبوده است. این مصداق «تخصیص اکثر و استثنای مستهجن» در کلام علماست.
بخش خصوصی به عوض فعالیت در صنعت قانونی سینما، وارد صنعت غیرقانونیای شده است که علاوه بر آنکه در گذشته و امروز مالیات نمیپردازد و تحت نظارت نیست، بلکه یک شبکه و صنعت غیررسمی و منافع سازمانیافته در این عرصه ایجاد شده است که امروز در مقابل اصلاحات لازم برای ساماندهی به اقتصاد سینما مقاومت میکند. دولت با این سیاستگذاری صرفاً به ایجاد میراث نهادی مضر و مقاوم در مقابل اصلاحات اقدام کرده و تنها خود را از نظارت و دستیابی به منابع مالیاتی، اشتغالزایی، و رضایت عمومی ناشی از مشارکت گستردهتر مردم در حیات فرهنگی محروم ساخته است. این مصداق خوردن همزمان چوب و پیاز است.
شاکله کلی سینمای روی پرده ایران، فاقد توازنهای مختلف است. توازن اقتصادی، توازن محتوایی، توازن در ژانرها، و توازن از نظر تنوع فرهنگی در سینمای ایران مفقود. است. هنر و سینما بهطور خاص ابزاری برای شناخت بینفرهنگی نیز هست. حال آنکه سیاست عدم پخش فیلم خارجی، مردم ما را از شناخت دستآوردهای فرهنگی مثبت و ارزشمند کشورهای دیگر بازداشته است، حال آنکه ابعاد منفی سینمای اکشن، خشن، وحشت و جنسیتمحور جهان در کشور اثرگذار شده است.
تصور کنید مردم ایران به سیاستهای ما در زمینه عدم نمایش فیلم خارجی کاملاً پایبند بودند. به این ترتیب میلیونها ایرانی از دیدن هزاران اثر سینمایی برجسته محروم مانده بودند؛ آنها تصوری از جهان بیرون نداشتند و جهانشان به آنچه تلویزیون پخش میکرد منحصر میشد. به این ترتیب مردم از تأمل در شاهکارهای سینما و تأمل در دستآوردهای فرهنگی و هنری ملل مختلف محروم میماندند.
سیاست انزوا به عنوان یک راهبرد فرهنگی، دو سویه داشته است. این سیاست از یک سو مانع حضور سینمای ایران در جهان شده و از سوی دیگر تلاش کرده است که مانع از حضور سینمای جهان در ایران شود. این سیاست در ممانعت از رشد سینمای غیرجشنوارهای ایران در جهان کاملاً موفق بوده است و در ممانعت از حضور سینمای جهان در زیستجهان ایرانی کاملاً شکست خورده است. همه مسأله این است که گروهی نخواستند ایرانیان، دنیای بیرون را از زاویهای متفاوت از زاویه نگاه ایشان ببینند، اما موفق نشدند. این سیاست در قبال کتاب، مجله، ادبیات و سایر محصولات فرهنگی نیز اعمال شده است لیکن هرگز مردم را از دسترسی به بخشهای زیادی از تولید فرهنگی خارجی بازنداشته است. لیکن این ناکامی به عدم رشد سینمای ایران در جهان، حضور غیرشفاف سینمای جهان در ایران، شکلگیری اقتصاد غیررسمی فیلم، شکلگیری ذائقه و عادات فرهنگی نامناسب در مردم از جمله عادت کردن به دیدن فیلم غیرمجاز، و در دسترس قرار گرفتن سخیفترین بخش سینمای خارجی در ایران منتهی شد.
حسام الدین آشنا - مشاور فرهنگی رئیس جمهور
اضافه کردن نظر