حیات غرب - حبیب الله اسماعیلی - کنکور همچنان پررونق است چراکه متقاضیان شرکت در کنکور ورودی دانشگاهها پرتعداد و مراکز آمادگی کنکور، بخشی از بازار بزرگ آموزش عالی در ایران هستند.اینکه چرا بازار کنکوربازان همچنان پررونق است، بیش از آنکه به توان آنها برگردد، به این واقعیت نهچندان خوشایند تاریخی بازمیگردد که کسب دانش جدید از آغازین کوششها در دوره قاجار با قدرت سیاسی پیوند خورد و تحصیلات عالی شاهراه بیبازگشت تغییر منزلت اجتماعی شد،تناسب مستقیم میان کسب تحصیل و البته در دورههای اخیر کسب مدرک و تغییر منزلت اجتماعی زمینهساز چرخهای است که بازار تحصیلات تکمیلی را به عرصهای پررونق تبدیل کرد. اینکه چرا ما بارها از زبان پدر و مادر خود شنیدهایم «اگر میخواهی آدم شوی درس بخوان» ترجمان این ذهنیت در میان مردم است که ورود به شاهراه تغییر منزلت اجتماعی با ورود به عرصه تحصیلات دانشگاهی ممکن میشود. بر این مبنا ناگفته نماند که تحصیل را نباید مساوی با کسب مهارت یا تخصص بگیریم بلکه این مدرک است که طبقه اجتماعی فرد را تغییر میدهد. این ذهنیت در مرور ایام و بهویژه از دهه 50 و همزمان با تودهای شدن تحصیلات تکمیلی، بازاری بزرگ را پدید آورده که طبقات پایین و متوسط جامعه برای آینده بهتر فرزندان خود از خواستههای خود چشم میپوشند و به سهم خود رونق بازار آموزش عالی را دامن میزنند و صدالبته کنکوربازان به مثابه یکی از پایههای آن، از این وضعیت کم سود نبردهاند.
در میانه حکومت قاجاریان، به نام عباس میرزا برمیخوریم که اولین گروهها را برای کسب تحصیلات جدید راهی فرنگ کرد. این اقدام عباس میرزا به پرسش بزرگ او از دلایل ضعف ایران و قوت غربیها بازمیگشت . دارالفنون به مثابه مرکز تولید کارگزاران دولتی نقش نخست را بازی کرد. اکثر فارغالتحصیلان دارالفنون از مقام دولتی بینصیب نماندند. تبعات چنین اتفاقی، نگرشی را در عرصه فردی پدید آورد که هر کس در راه تحصیلات جدید به ویژه تحصیلات تکمیلی گام گذارد، فرصتی بیشتر برای کسب مال و ثروت و به تبع آن تغییر منزلت اجتماعی و توان اعمال قدرت خواهد داشت.
گرچه روند اعزام دانشجو در سالهای نابسامانی انقلاب مشروطه با اختلال مواجه شد، لیکن در سالهای بعد از تثبیت قدرت رضاشاه تحولی جدی پیدا کرد. از یکسو قانون اعزام دانشجو با بورس دولتی و با تعهد دانشآموخته به کار برای دولت تصویب شد و از سوی دیگر دانشگاه تهران در شهر تهران و مراکز آموزش عالی در تبریز و اصفهان و مشهد و... تاسیس شد که با قانون تحصیلات رایگان و سپردن تعهد به خدمت در دولت همزاد شد. هر دو اقدام نیاز جامعه بود اما در بطن خود این پیام را به جامعه منتقل میکرد که تحصیلات عالی یعنی ضمانت اشتغال مناسب و تضمین اشتغال مناسب یعنی تغییر منزلت اجتماعی.
دومین جهش آموزش عالی در کشور در دهه 40 بود. در این دوره در اغلب شهرهای بزرگ و در تعدادی از شهرهای متوسط کشور دانشگاهها و مراکز آموزش عالی گسترش یافتند.در همین دهه یعنی به سال 1348 نخستین کنکور با شرکت حدود 50 هزار نفر برگزار شد. این در حالی بود که در همین سال نیز حدود 30 هزار نفر به خارج از کشور اعزام شده بودند.
افزایش 150 هزارنفری جمعیت دانشجویان در آستانه انقلاب اسلامی و جهش 30 برابری آن در میانه دهه 80 در حاشیه خود بازاری پررونق را پدید آورد ,و حالا امروز شاهدیم دو اتفاق عملاً در پارادایم حاکم بر تمایل به ورود به آموزش عالی شکاف ایجاد کرده است. اولاً به دلیل اشباع فرصتهای شغلی دربخش غیردولتی و البته وجود نیروی کار مازاد و غیرمتخصص تحصیلکرده، عملاً نگرش تحصیل به مثابه تغییر منزلت اجتماعی با ابهام جدی مواجه شده است. ثانیاً پیدایش فرصتهای اشتغال نوین، بهویژه اشتغال مرتبط با جهان مجازی که بر عنصر خلاقیت و ایدهپردازیهای نوگرایانه استوار است،در عمل کارآمدی مدرک و حتی تحصیلات عالی را در بسیاری از زمینهها بیآینده کرده است. این فرصت بیبدیل اگر بهخوبی به کار گرفته شود، همچنین دانشگاه نیز از کارخانه تولید مدرک به مرکز تخصص و مهارت متناسب با وضع کنونی تبدیل شود، بازار کنکور را بلاموضوع خواهد کرد.
شاید بهتر است با اتخاذ رویکرد آیندهنگرانه در نظام آموزش عالی از ذهنیت تناسب تحصیلات با تغییر منزلت اجتماعی به گونهای مثبت بهره ببریم و انتخاب دانشجو بر اساس توانایی و خلاقیت و ساماندهی آموزشها برای تقویت مهارتهای حرفهای را در دستور کار قرار دهیم. این رویکرد هم نیاز اجتماعی را برآورده خواهد کرد و هم راه تهدید لشکر بیکاران مدرک به دست را خواهد بست.