دکتر «سعید زیباکلام»، استاد دانشگاه تهران در واکنش به سخنان اخیر مشاور رئیس جمهور، محمود سریعالقلم در گردهمایی تخصصی مناطق آزاد، یادداشت زیر را در اختیار رسانه ها قرار داد .
«هر کشوری که در دنیا پیشرفت کرده، بینالمللیشدن را مبنا قرار داده است.» محمود سریعالقلم در نخستین گردهمایی تخصصی مناطق آزاد و ویژه اقتصادی (8/4/1393)
نظر همۀ افراد البته محترم است اما بیتردید این نوع اظهارات بیاختیار انسان را به یاد غربزدههای خام و سطحی یک قرن و اندی پیش چون میرزا ملکم خان، تقیزاده، آخوندزاده و کسروی میاندازد؛ کسانی که فکر میکردند پیشرفت، توسعه، ترقی، آدمیت یا انسانیت، تمدن، و شهرنشینی یعنی همچون غربیان زیستن و اندیشیدن. یعنی تماماً غربیشدن.
بهراستی "بینالمللیشدن" چه معنای محصّلی دارد؟
آیا شما حتی یکبار هم حتی از یک فیلسوف یا عالم اجتماعی نامدار و برجسته یا غیرنامدار و غیربرجستۀ غربی شنیدهاید یا خواندهاید که به هموطنان خود گفته باشد بیاییم بینالمللی شویم؟! حتی یکبار؟!
"بینالمللیشدن" به لحاظ مفهومی هیچ معنای محصّلی ندارد اما امکان دارد فردی از سر ناباوری یا بیاعتقادی به فرهنگ و سنن جامعۀ خویش، و از طرفی دیگر از سر مفتونیت به فرهنگ و تمدن فرنگی از "بینالمللیشدن" سخن بگوید. روشن است که سخن از "بینالمللیشدن" در اینجا هیچ دلالتی جز "فرنگیشدن" ندارد. یعنی همان که جلال آل احمد حدود نیم قرن پیش، از آن به "غربزدگی" یاد کرد و در اثر ماندگارش آن را به فراخور توان و شناخت خویش توصیف کرد و مورد انتقاد قرار داد.
بهنظر من این جرم و گناه نیست که کسی، استاد دانشگاهی و یا حتی استاد حوزهای، معتدل یا افراطی، غربزده و مفتون غرب باشد. لیکن مایۀ تعجب و شگفتی است که فرهنگی که در کارنامۀ درخشان و عزتآفرین فرهنگی و اعتقادیِ خویش عالمان بصیر و بصیرتبخشی چون جلال آل احمد، معلم شهید انقلاب دکتر علی شریعتی، استاد محمدتقی شریعتی، استاد شهید مرتضی مطهری، مجاهد نستوه سید محمود طالقانی(رضوان الله علیهم اجمعین) و امثال آنها را داشته است چگونه است که امروزه و با وجود رویداد شگرف و عظیمی به نام انقلاب اسلامی و آن همه مقاومتها و پایمردیها و شهادتهای اعجابآفرین، شاهد ندای صریح و بلند بازگشت به سوی فرنگیان و غربزدگی میشود؟
آری! ابداً جرم یا گناه نیست که فردی، استاد دانشگاه و حوزه باشد یا از عامۀ مردم، نه تنها غربزده باشد بلکه علناً مفتونیت خود به فرهنگ و تمدن غربی را علیالدوام اعلام کند و به علاوه اخیراً هموطنان خود را، ضمن سرزنش و تحقیر، دعوت به غربزدگی کند.
آنچه مایۀ تأسف و تألم است این است که چنین فردی ظاهراً از سر حسن نیت و عزتبخشی به ایران و ایرانی، دعوت به غربزدگی میکند.
آنچه اما مایۀ درد عمیق میشود این است که چنین فردی مغز متفکر و الهامبخش دولتی میشود که شعارش اعتدال و عقلانیت است.
آیا با این وصف، دشوار است دریابیم اعتدال و عقلانیت آن دولت چه معنا و مفهومی دارد و فرجامش نهایتاً کجاست؟ آیا به واقع دشوار است دریابیم یا فوقالعاده دردناک است دریابیم؟
آیا اینک که معنای پیشرفت و توسعه و تمدن و بینالمللیشدن و اعتدال و عقلانیت را نزد مغز متفکر و مشاور عالی دولت فهم کردیم و فرجام و آینده سیاستگذاریهای این دولت را در تمام عرصهها دریافتیم جا ندارد از رابطه و سابقۀ فکری و فرهنگی این مغز متفکر با رئیس دولت اعتدال و عقلانیت پرسش کنیم؟
آیا اینک بجا و به موقع نیست که بیداران و بیدارگران اقلیم انقلاب اسلامی از چگونگی حماسۀ سیاسی سال 92 پرسش کنند؟
آیا اینک بجا و به موقع نیست که بیداردلان و بیدارگران مجاهدِ این اقلیمِ همواره معترضخیزِ بصیر از عوامل دور و نزدیک زمینهساز حماسۀ سیاسی سال 92 پرسش کنند؟
آیا با توجه به عقبۀ فکری ـ فرهنگی ـ سیاستی این دولت، و عملکرد همین یکسالۀ دولت، دیرهنگام نیست دربارۀ روند تحولات انقلاب و آیندۀ نزدیک انقلاب با جدیت هر چه تمامتر و توان هرچه فراگیرتر به فکر و اندیشه شویم؟ به فکر و اندیشه شویم که آیا انقلاب در مسیر اصلی اسلامی خود قرار دارد؟ به فکر و اندیشه شویم که آیا انقلاب در دست نااهلان و نامحرمان نیفتاده است؟
آیا طرح این سؤالات و تأمل در آنها به مصلحتِ دوام و بقای انقلاب نیست؟
"ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون". (آل عمران، 104)