«چ» روایت مردی است که انقلاب را برای خود نمی خواست

محمدعلی الفت‌پور : روایت زندگی یک مرد بزرگ مانند چمران خود موضوعی است که در قالب کوچک تصویر نمی گنجد. ولی هنرمندی حاتمی کیا توانسته تا حدودی این بارِ بزرگ را به دوش کشد. جلوه های ویژه منحصر به فرد این فیلم آن قدر مخاطب را تحت تاثیر قرار می دهد که داستان کم فراز و نشیب «چ» کمتر مخاطب را خسته کند و روایت فتح پاوه آن قدر جذاب است که حتی عدم حضور چمران هم نتواند از کشش داستان کم کند.

صحنه های جنگی فیلم آن قدر خوب و واقعی جلوه کرده است که انسان را به فضای جنگ نزدیک می کند. آن قدر که این سوال بزرگ در ذهن شکل می گیرد که آیا توان جنگیدن در صحنه نبرد واقعی را دارد یا خیر؟ و چه زیبا سید شهیدان اهل قلم می گوید که وقتی کوس جنگ زده می شود مرد از نامرد شناخته می ­شود. به نظر می رسد فیلم «چ» گام های موثری برای روایت صحنه­ های واقعی از جنگ برداشته است.

مریلا زارعی که در نقش همسر سیروان و برادر اویس بازی می کند، نتوانسته آن طور که باید و شاید در حد انتظار ظاهر شود. البته گنگ و نامعلوم بودن کاراکتر شخصیت این زن و بلاتکلیفی وی بر شدت این موضوع افزوده است.

البته این مساله جای سوال جدی دارد که چرا با دیدن دل سوزی و شخصیت مردمی و دل چسب چمران این زن اقدام به خیانت می­ کند؟ اگر شک و دودلی زن نسبت به چمران موضوعیت ندارد پس چرا این قدر به این تعلیق پرداخته شده است؟

دکتر عنایتی، فرمانده مهاجمان به پاوه، با تحت تاثیر قرار دادن چمران در پی آن است که وی دوستانش را رها کرده و منطقه را ترک کند. عشق به فرزندان و خانواده شاید بهترین راه حل برای احساساتی کردن این مرد باشد. فضای شک و تردیدی که تا انتها با مخاطب همراه است تعلیق پرکششی را برای فیلم ایجاد می کند که البته سکانس­های جدایی چمران از خانواده ­اش در آمریکا به خوبی توانسته­ اند در انتهای داستان به این تعلیق پاسخ دهند.

شخصیت اصغر به عنوان یک انقلابی افراطی یا به قول خودش سرباز خمینی در مقابل شخصیت آرام، عاقل و صبور چمران قرار گرفته است که به نظر می رسد تقابل این دو یکی از اشتباهات داستان است. زیرا همین مقاومت اصغر است که در نهایت شهر را نجات می دهد. عجولی و خامی اصغر به عنوان یک فرمانده جوان قابل پذیرش است ولی دیالوگ هایی که از طرف اصغر بیان می شود شخصیت وی را یک افراطی، خشن و عشق شهادت معرفی می­ کند که هیچ چیز برایش مهم نیست مگر پیروزی یا شهادت. ولی چمران به دنبال رفع تنش و جنجال است که می خواهد کم ترین آسیبی به زنان و کودکان برسد. اصغر در توصیف شخصیت چمران به وی می­ گوید:« تو چمران خمینی هستی یا چمران بازرگان». این جمله انگار فهم اصغر از شخصیت چمران نیست چون تا انتها هم مخاطب با نحوه مواجهه چمران با جنگ پیش آمده مشکل دارد.

اینکه چمران به دنبال بروز کم ترین آسیب برای زنان و کودکان و زخمی­ هاست نکته قابل ارزشی است ولی وقتی بسیار بر این نکته تاکید می ­شود مقاومت و ایستادگی گروه اصغر را تحت الشعاع قرار می­ دهد. این مساله وقتی حساس تر جلوه می کند که این گروه خود را به صف سربازان خمینی هم متصل کرده ­اند.

به جنایات و وحشی گری­ های این گروه تندروی فرق ه­ای – دمکرات های کردستان- در این روایت خیلی کم اشاره می ­شود در حالی که سبعیت این گروه در قتل عام مردم بی دفاع کردستان و رزمندگان اسلام بسیار جای پرداختن داشت.

در پایان وقتی یاس و ناامیدی بر تمام داستان سایه انداخته است، فقط هنرمندی حاتمی­ کیا به عنوان نویسنده این کارگردان می­ تواند داستان را در اوج ناامیدی به امید تبدیل کند. پرداختن به نامه منحصر به فرد حضرت امام در فراخوان نیروهای نظامی و انتظامی یک انتخاب قدرتمند برای فیلم به حساب می ­آید که اقتدار حضرت امام را به رخ می­ کشد و در لحظات حساس و خطیر تنهای تنها با صلابت در مقابل سد مشکلات می­ ایستد و یک تنه در رفع فتنه­ ها و حوادث از سر انقلاب و کشور نقش بازی می­ کند.

حضور چمران -به عنوان وزیر دفاع دولت موقت- در لحظات مختلف فیلم در کنار دیگر سربازان روایت­گر روح انسانی بزرگ است که از اسطوره ­های جنگ به شمار می­ رفت.

«چ» ادای دین به بزرگ انسانی است که در بحبوبه مظلومیت انقلاب اسلامی به کمک انقلاب شتافته است. چمران از دلیر مردان انقلاب است که انقلاب را برای خود نمی خواست و «چ» توانست بخشی از این فداکاری را به تصویر بکشد

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه سازی