آن هشت سال و این هشت ماه (1)

سخنی با پدرخوانده های اصلاحات در کرمانشاه

تذکر: خطاب این مقال نه آن گروه از اصلاح طلبان استان که دل در گرو انقلاب و نظام و کشور دارند و طی این سالیان همسفر اصلاحات بوده اند بلکه منظور جماعتی نان به نرخ روزخور و هسفره های اصلاحات می باشند که این روزها خود را نماینده انحصاری اصلاحات در استان دانسته و به تعبیر معروف مجاهدین روز شنبه می باشد .

عقل معاش اندیش نهیبم می زند که ننویس تا شاید از این سفره انداخته شده دولت تدبیرو امید یک پست مدیرکلی .فرمانداری . معاون فرمانداری یا هرکوفت و زهرماری هم به تو برسد و رانتی و ثروتی نصیبت شود اما عقل معاداندیش می گوید : حق طلبی و حق گویی را فدای مصحلت اندیشی های چند روزه دنیا نکن همچنانکه بزرگان دین از مولاعلی (ره) گرفته تا شیفتگانش مثل ابوذر و میثم تمار و مالک اشتر نخعی و در دنیای معاصر خمینی بزرگ حقیقت را به مسلخ مصلحت و عافیت طلبی نبردند . عقل معاش اندیش می گوید: چیزی نگو چون این جماعت بی تقوی و بی ملاحظه آبرویت را به حراج می گذارند همچنانکه یکی از آنان چندی پیش در صفحه فیس بوک خود نوشت: بازداشت مهدوی در سال 88 بدلیل مسائل اخلاقی !! بوده است اما عقل معاداندیش می گوید: نترس میرزا حسنعلی نترس که تعز من تشاء وتزل من تشاء .مگر در طول تاریخ بزرگانی که بنده حقیر خاک پای آنان نیز نمی شوم از تهمت ها و توهین ها در امان ماندند؟ مگر بر سر مولای ما علی ابن ابیطالب آن نیاوردند که وقتی در محراب کوفه ضربت خورد مردمان کوچه و بازار تعجب کرده از هم میپرسیدند: مگر علی هم نماز می خواند ؟ مگر فرزندش را در صحرای کربلا خارجی نخواندند و به امید اجر بهشت بر او نیزه ها نزدند؟ ودر عصر معاصر نیز به بهشتی ها چه تهمت ها که نزدند و در همین کرمانشاه ما شعار ندادند: بهشتی بهشتی طالقانی را تو کشتی ! یاران بنی صدر در بوق و کرنا کردند که بهشتی کاخ نشین است و آن راننده خط واحد خیابانهای تهران وقتی بحث داغ مسافرانش را در مورد کاخهای بهشتی شنید یکراست آنان را درب خانه متوسط بهشتی پیاده کرد تا کاخ ! آن مرد خدا را ببینند ؟ در قم متحجرین کوزه ای که شهید سید مصطفی خمینی از آن آب می خورد شکستند چون مربوط به پسر آیت اللهی بود که فلسفه تدریس می کرد!

 اکبر گنجی و عباس عبدی بر سر آیت الله هاشمی چه آوردند که کتاب عالیجناب سرخ پوش در عرض دو ماه به چاپ بیستم رسید ؟ مگر سایتهای اصولگرا همین الان به سید احمد خاتمی لقب آیت الله نمی دهند وبه هاشمی رفسنجانی لقب حجت الاسلام ! و در نمایشگاه یادمان مرصاد اسم آن فرمانده جنگ را حذف نکردند ؟ در سالگرد امام و در حرم حضرت روح الله (ره) بر نواده آن بزرگمرد نشوریدند و شعار ندادند که : نواده روح الله سید حسن نصرالله ! در همین شهر ما بر سر شیخ جلیلی چه آوردند و صادق خلخالی او را فئودال خطاب نکرد و آن سلسه جنبان مبارزه و نهضت در کرمانشاه را نفی بلد نکردند ؟ در همین کرمانشاه ما مگر ساختمان بانک ملت را (قبل از نصب تابلو )و اراضی موقوفه شهرک پردیس از املاک زرندی نقل نکردند ؟ بر او چه تهمت ها که نبستند و شیخ فتنه لقبش ندادند و جماعت افراطی آماده حرکت بسوی حوزه آیت الله برای بیرون راندنش از کرمانشاه نشدند؟ مگر جماعتی بی خبر را به گوشه ای از شهر برای تماشای اعدام فرزند آیت الله زرندی نکشاندند؟ دنیا پراست از این تهمت ها و و حراج آبرو توسط بی تقوی ها و در میان این بزرگان تو کی هستی میرزا حسنعلی و کجای معادله قرار دادی ؟ وقتی بر بزرگان آن آوردند که ذکر شد حساب مهدوی ها معلوم است ؟ یا باید پا داخل گود سیاست نمی گذاشتی مثلا می رفتی پنیر فروش و پنچرگیر و آپارتمان ساز می شدی یا باید این فحش ها را نوش جان کنی ! یا به قول مرحوم دکتر شریعتی مثل پیرزن ها در گوشه ای دوکی بدست می گرفتی و ریسندگی می کردی .خدا رحمت کند مرحوم نجم السلطنه مادر دکتر محمد مصدق را که روزی مشاهده کرد فرزندش از فرط تهمت هایی که به آن پیراحمدآبادی روا می داشتند تب کرده و در رختخواب افتاده بود و به او گفت: فرزندم اگر می خواستی ناسزا نشنوی می رفتی طب می خواندی یا انسان باید همرنگ جماعت شود و آهسته برود و بیاید تا گربه شاخش نزند . مانند این جماعت از خود راضی هشت سال را به کنج عافیت می خزیدی تا آب دولت اصولگرایان از آسیاب قدرت بیفتد و دولت تدبیر و امید روحانی بیاید تا هر روز که می گذرد مرتب کارخانه تولید انواع اصلاح طلب در سایز های و برند های مختلف موسوم به شورای هماهنگی اصلاح طلبان دوباره آغاز بکار کند و آدم نمی داند این 500 نفر در این هشت سال کجا بودند و کاش دوباره شیپور جنگ و هزینه دادن نواخته شود تا دوستان ببینند آیا کسی باقی می ماند درب تالار کارخانه مذکور را نیز قفل کند و آنگاه برود؟

دوباره سراغ عقل معاش اندیش می روم که خطابم می کند : برعلیه این جماعت ننویس که با تو دشمنی می کنند . تو که دربین اصولگرایان جایگاهی نداری حداقل این شوراسازان را از دست نده ! اما عقا معاداندیش جوابم می دهد: به سال 71 و انتخابات مجلس چهارم برگرد زمانی که آن هم دهستانی ات حاج اسماعیل عزیز ( مرحوم ططری ) را که همه دشمنش شدند از استاندار وقت نکویی زهرایی گرفته تا فرماندارش مرحوم صادقی زاده و هیات اجرایی و هیات نظارت و بازرسی و حراست ها و باند اصفهانی ها و دهها باند ودسته دیگر اما چون خدا می خواست آن مرد پاک اندیش به پارلمان برود حتی فحش و دشمنی هم برای او به برگه رای تبدیل می شد و او نماینده اول استان در انتخابات آن دوره شد چون خدا می خواست اما کثیری از مخلوقان خدا که استاندار و فرماندار و بخشدار بودند نمی خواستند . مگر خدا نمی فرماید: والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا ؟ قل ان تقوموا لله مثنی و فردی ؟ و من یتق الله له مخرجا ؟ وقتی حسابت را با خدا پاک کردی از تهمت ها و دشمنی های خلق خدا چه باک ؟ اگر یقین داشته باشی که : ان الله لا تخلف المیعاد .
بگذار این جماعت افراطی مدعی اصلاحات تو را نفوذی اصولگراها ! غضنفر اصلاحات ! فرصت طلب ! و...بخوانند . بگذار به قول آن ریش سفیدشان در روزنامه آوای کرمانشاه تو را از جرگه اصلاح طلبان اخراج کنند ! چه باک که به قول آن سردار یونانی هر اخراجی دو وجه دارد و هنگامی که او را محکوم به اخراج از شهر یونان کردند به آنها گفت: من هم شما را محکوم به ماندن در این شهر می کنم .
من هم خوشحال میشوم از جرگه جماعتی انحصارگر . از خود راضی . تندرو که هر لحظه آرزوی آن می کنند که دموکراسی از کوله پشتی سربازان آمریکایی برایشان به ارمغان آورده شود خارج شوم . یادش بخیرامام جمعه معروف ارومیه شیخ حسنی که دعا می کرد: خدا به اصلاح طلبان دین بدهد و به اصولگرایان عقل ! شما تندروهای مدعی اصلاح طلبی چه کرده اید که امثال من وقتی به نمازخانه زندان دیزل آباد می رفتیم به ما می گفتند: مگر اصلاح طلبان نماز هم می خوانند ؟ و اکبر گنجی و مجید محمدی ها وقتی به آنسوی آبها می روند از حلال بودن هم جنس بازی دم می زنند و فریبا داوودی مهاجر آنچنان لباس می پوشد و دست در آغوش مردان نامحرم می اندازد که غربی ها هم در خیابانها و پارکهای لوس آنجلس اینگونه رفتار نمی کنند !

بالاخره یا ما مسلمانیم یا نیستیم یا به قرآن و آیات آن حتی به قرائت سروش . کدیور و خاتمی اعتقاد داریم یا نداریم ؟ به قول دکتر سروش خاتمی اگر تذبذب عملی داشت بدلیل این بود که تذبذب نظری داشت و جامعه مدنی را آنچنان تعریف کرد که هرکس از ظن خود یار آن شد و یک روز آن را تعبیر پوپری می کرد و روزی به جامعه مدینه النبی آن را تفسیر می کرد مثل این تخم لق اعتدال که دولت روحانی به دهان مردم انداخته است و گروهی می گویند : اعتدال یک مشرب فکری است و گروهی می گویند ارزش نیست بلکه روش است و هرکس تفسیر خودش را از آن ارائه می کند و این تذبذب نظری چهارماه است استاندار کرمانشاه را در این وسط معطل کرده است که نمی تواند عملی قاطعانه انجام دهد و مجبور است پیش آیت الله ممدوحی و سردار کرمی راد یکجور حرف بزند و پیش آیت الله زرندی گونه ای دیگر سخن براند که در نهایت حاج جعفر همتی داد بزند: بالاخره بگو اصولگرایی یا اصلاح طلبی یا هیچکدام نیستی ؟
مقداری سخن را به حاشیه بردم و الکلام یجر الکلام شد . مخلص کلام نگارنده با گروهی از مدعیان اصلاح طلبی این است که اصلاح طلبی یک تفکر است با مبادی و آموزه هایی مثل نفی انحصارگرایی واقتدار طلبی و فراقانونی عمل کردن . نقدپذیر کردن قدرت و قدسی زدایی از آن و زمینی کردن اش و شکست بت ها و تابوهای خودساخته. قانونگرایی و حداقل التزام بدان . ایجاد جامعه متکثر و چند صدایی . شفاف کردن عملکردها یا همان ایجاد اتاق شیشه ای ( چیزی شبیه گلاسنوست گورباچف در شوروی سابق ) و....
علی ابن ابیطالب (ع) سرور و مولای ما می فرمودند: افراد را با حق بشناسید نه حق را با اشخاص . در اینجا نیز اصلاح طلب بودن افراد را با میزان نزدیکی کردار آنان به آموزه های بالا باید سنجید نه قیل و قال های توخالی آنهایی که این روزها بر خوان دولت تدبیر و امید نشسته اند تا چهار سالی را فعلا بچرند و بچینند . آنهایی که اصلاح طلبی نه باور قلبی آنان بلکه لغلغه زبانشان است و چیزی از آرمان اصلاح طلبی نمی دانند مثل مدعیان عصر مشروطه که مخبرالسلطنه هدایت در وصفشان می گفت: دعات مشروطه فرق مشروطه را با کباب سه ذرع پلهو نمی دانستند!
ادامه دارد .

حسنعلی مهدوی چشمه گچی

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه سازی