کیهان کلهر؛ عصاره و عصیان شرقی

 

 

 

 کیهان کلهر امروز یکی از مهمترین هنرمندان زنده ایران است و با استناد به فعالیت‌هایی که در 7 ماه گذشته انجام داده امسال یکی از پرکارترین هنرمندان خاورمیانه در عرصه بین‌الملل است. اما چگونه موسیقی چنین تاجی بر سر کیهان کلهر گذاشت و او را مبدل به یکی از بزرگان موسیقی ایران و حتی جهان کرد؟بحث را با چند پرسش آغاز می‌کنم؛ آیا کلهر دقیق‌ترین راوی کمانچه‌کشی در مفهوم سنتی آن است؟ حالا چه سنت ردیف، چه کمانچه لری و چه کردی و.... نه. آیا کیهان کلهر تکنیکی‌ترین کمانچه‌کش جریان متفاوتی است که با اردشیر کامکار و پس از جریان چاووش شروع شد؟ باز هم پاسخ منفی است.می‌توان از هر دو منظر فوق نوازندگی کیهان کلهر را به چالش کشید اما مسئله این است که او موزیکالیته منحصر به‌فرد خودش را دارد. او ورای دو منظر فوق در نوازندگی، آهنگساز تیزهوشی است و در حین نواختن به هدف موسیقایی‌اش فکر می‌کند، برآورده کردن کمال‌گرایانه توقع مخاطب هر کدام از این نحله‌های فکری در نوازندگی، مسئله کلهر نیست و تمرکز اصلی را در جای دیگری گذاشته است. او به هرجا سرک می‌کشد تا ایده خود را به بهترین شکل ارائه کند.با این اوصاف به نظر می‌آید مهمترین نکته در جهان این هنرمند برجسته، کل دیدن یک اثر هنری است. یعنی وقتی می‌خواهد یک رپرتوار را اجرا کند، آن را یک کُلِ مهم می‌بیند. ساختمان اثر را بنا می‌نهد و بعد شاید ناخودآگاهش را آزاد می‌گذارد تا جزئیات را به هرسو که متناسب است، سوق دهد. به فارسی روان خودمان این می‌شود که در مراحل آهنگسازی در بند جزئیات نیست. بند و زنجیری که از جریان موسیقی ایرانی جدا نبوده و نیست. هرکس از این بند رها شده (به مدد دانش و توانایی) برای خود اعتباری دست و پا کرده است. البته وقتی کسی می‌خواهد از این بند گسست پیدا کند و به موسیقی شایسته و جریان‌سازی دست پیدا کند، موضوع از این کلمات و جمله‌ها خیلی پیچیده‌تر است کما اینکه خیلی از آهنگسازان مطرح امروز از این بند رها شده‌اند ولی به دلیل عدم دانش کافی، راه به مقصود درستی نبرده‌اند.نکته دیگر اینکه کیهان کلهر فهمیده زیبایی‌شناسی یک موسیقی مُدال با مختصات ایرانی چیست. در پی‌هارمونی، موسیقی پلی‌فونیک و ... نیست. کلهر در آخرین مصاحبه‌اش، اصرار بر ‌هارمونی و بحث‌های این چنینی در موسیقی ایرانی را نادرست خوانده بود. او آنقدر درک درستی از موسیقی ایرانی دارد که بداند روی کدام وجه از زیبایی‌شناسی این موسیقی باید تامل کرد. این نکته نشان می‌دهد آموزش درستی در موسیقی داشته و وقتی صحبت از نگرانی وضعیت آموزش موسیقی در ایران می‌کند، دارد دست روی نقطه‌ای حساس‌تر از این می‌گذارد که مثلا آیا راویان دقیقی برای انتقال ردیف داریم یا نه. ما تهی از راویانی هستیم که موسیقی را یک کلِ مهم ببینند. بسیار از اساتید امروز آنقدر در بند جزئیات هستند که شاگردانشان درست تفهیم نمی‌شوند و زمانی که بعد از چندی آموزش برای شاگرد، این سوال پیش می‌آید که مثلا من اگر بخواهم جور دیگری زخمه بزنم، مگر چه می‌شود؟ کار تمام است. چون استادش آن سوی ماجرا ساختمان درستی برای او تشریح نکرده که شاگرد استنباط درستی از آن موسیقی داشته باشد و در کلاس بماند. بسیاری از شاگردان فلان استاد که یکی از دقیق‌ترین راویان ردیف است بعد از اینکه به شناختی نسبی و شخصی رسیدند، شاگردی استاد را رها کردند و پی کار خودشان رفتند. اینکه شاگرد از استاد گذر کند، اتفاقا زیباست. آنجایی ماجرا زشت می‌شود که شاگرد تنها موزیکال از استاد رها نمی‌شود، قید همه چیز را می‌زند و می‌رود. چند رابطه استادی و شاگردی در موسیقی ایران دیدیم که اینگونه دچار گسست نشده باشد؟ این همان نقطه‌ای است که اهمیت نظرگاه آهنگسازیِ هنرمندی مثل کیهان کلر را تاکید می‌کند.اگر بازگردیم به تاریخ معاصر و مروری کنیم بر سه آهنگساز برجسته نسل پیش از کیهان کلهر یعنی محمدرضا لطفی، حسین علیزاده و پرویز مشکاتیان آنها امکان شاگردی در محضر اساتید مختلف را داشتند. مخصوصا علیزاده و لطفی که کنجکاوی شدیدی هم داشتند و برای نوازندگی شاگرد بسیاری از بزرگان بودند. همین مسئله ذهنیت موزیکال آنها را از حالتی تک بعدی بیرون آورده و امکان انتخاب به آنها داده است. حسین علیزاده در مراسم تشییع جنازه محمدرضا لطفی گفت که این استاد فقید در جوانی خیلی کنجکاو بوده تا شیوه نوازندگی علینقی وزیری را هم بیاموزد و مصاحبه و گفته‌های لطفی نشان می‌دهد از مکتب وزیری که شاید سنخیتی با نگاه لطفی به موسیقی نداشته باشد هم درک و دریافت دقیقی داشته. بستری که این سه هنرمند از آن تغذیه کردند بستر بسیار متفاوتی بود و امکانات ویژه‌ای در اختیار آنها بوده است و شاید چالشی که امروز میان استاد و شاگرد وجود دارد، در آن زمان وجود نداشته است. اما کیهان کلهر یک نسل بعد وارد این عرصه می‌شود. زمانی که شرایط برای موسیقی بسیار پیچیده شده است. با رخ دادن انقلاب شرایط بسیار متفاوتی در موسیقی شکل گرفته و کیهان کلهر هم مسیر متفاوتی می‌رود. واقعیت این است که در نسل بعد از این سه آهنگساز ما هنرمندی در قد و قامت کیهان کلهر نداشته‌ایم. حالا چه به لحاظ توان موسیقایی و چه از زاویه تاثیرگذاری اجتماعی، کلهر شاخص‌ترین موسیقیدان نسل بعد از چاووش است.کیهان کلهر اما با نسل پیش از خود چه تفاوتی دارد؟ یکی از مهمترین شاخص‌های موسیقی کیهان کلهر غور بی‌حد او در موسیقی بومی‌ایرانی است. بله بسیاری از موسیقیدانان ردیف این ادعا را دارند که موسیقی بومی‌را دوست دارند یا سعی کردند از آن بهره ببرند؛ ولی واقعیت این است که اگر مُد «جانبدار موسیقی محلی بودن» که در دو دهه اخیر اتفاق افتاده را کنار بگذاریم کمتر آهنگسازی از مکتب ردیف خودش را تا این حد موظف کرده که به طور جدی موسیقی بومی‌ایرانی را آموزش ببیند و از آن تغذیه کند. در نهایت آنها موسیقی ردیف را بسیار پیچیده‌تر و فرهیخته‌تر و حتی شیک‌تر از مثلا موسیقی خراسانی می‌دانند.اما کیهان کلهر چگونه از موسیقی محلی گرته‌برداری کرده است. کلهر با هوشمندی دو فاکتور مهم را از موسیقی بومی‌ایرانی جذب کرده و با امضای خودش آنها را بازتولید کرده است. یکی استفاده از ریتم‌های متنوع است و دیگری پدیده پرفورمنس. به بیان ساده یعنی اینکه چگونه این حس را به مخاطب القا کنی که از ارائه این موسیقی تا چه حد لذت می‌بری. مسئله پرفورمنس در موسیقی قرن بیستم بسیار مهم است. جالب اینکه کلهر هم ریتم و تنوع فضاهای ریتمیک موسیقی نواحی را از فیلتر نگاه شخصی خود عبور می‌دهد و هم پرفورمنسی مخصوص به خود و موسیقی‌اش دارد. گروهی از نوازندگان نسل جوان به تقلید از او کارهایی انجام می‌دهند ولی به دلیل رفتارهای اغراق آمیز بعید است تاثیر خیلی خوبی روی مخاطب‌شان بگذارند.اما شاید این روزها مهمترین وجه کیهان کلهر، استقبال جهانی از موسیقی او باشد. در این راه هم او به درستی از موسیقی بومی‌بهره برده است. برای یک گفت‌وگوی موسیقایی بین دو فرهنگ مهمترین عنصر، ریتم است. ریتم زودتر از هر چیزی در موسیقی تاثیر می‌گذارد. وقتی منبع شما موسیقی سرشار از ریتم مناطق مختلف ایران است و شما شناخت درستی از آن دارید، خب می‌دانید کجا و چگونه از آن استفاده کنید. زبان ریتم در موسیقی قوی‌ترین زبان است. مثلا امکان دارد شما از ادبیات موسیقی اتیوپی چیزی ندانید اما با همین ادبیات یک ریتم اولیه خوب بشنوید که شما را برای گوش سپردن به ملودی تا انتها تشویق کند. در ارتباط کاری موسیقایی هم این مسئله صادق است. گفت‌وگوهای موسیقایی کلهر از این زاویه هم مهم هستند. یادمان نرود کیهان کلهر فواصل ایرانی می‌نوازد و تا این حد در جهان مطرح است و تجربه‌های گسترده‌ای در گفت‌وگو با فرهنگ‌های موسیقایی دیگر دارد. این مسئله بسیار ارزشمند است.کیهان کلهر تنها در این شش هفت ماه گذشته با هنرمندان برجسته‌ای همچون استاد عالیم قاسم‌اف، استاد ژیوان گاسپاریان و یویاما (نوازده برجسته ویولنسل) اجراهای مختلفی داشته است. سرتاسر اروپا را چرخیده و از لهستان تا نیویورک اجرای زنده داشته است. جالب اینکه در میان این همه اجرا گاردین مطلب ستایش‌آمیزی از اجرای او و علی بهرامی‌فرد (سنتور نواز جوان) در جشنواره سانگ‌لاینز لندن نوشت. البته در سال گذشته رسانه‌های بین‌المللی توجه ویژه‌ای به او داشتند که خود این موضوع قابل بحث است. 

 

 

 

 

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه سازی