اگر آغاز سال 1300 را مبدا شروع بحث قرار دهیم از متولدین آن سالها تعداد معدودی در قید حیات هستند.تا از فرهنگ آن دوران در شهر کرمانشاه سخن بگویند. اگر با برش ایام سپری شده ، ده سال به ده سال جلو بیاییم ، رشد جمعیت در این دیار روندی طبیعی داشته است . پس از شکل گیری قیام ملت ایران علیه ظلم و جور و بی عدالتی و دیکتاتوری رژیم شاه به ناگاه رشد جمعیت رشد چشمگیری پیدا می کند (فعلا به دلایل این امر کاری نداریم) .
متاسفانه مرکز استان کرمانشاه با پدیده رشد فراوان جمعیت از شهر های تابعه و روستاهای دور و نزدیک مواجه شد.طبعا این رشدخارج از نرم طبیعی با عث احداث شهرکهای اقماری و تراکم جمعیت در مناطق قدیمی شد . بگونه ای که بافت اولیه شهر را در هم ریخته است . به فرض مثال اگر یک شهروند که نیم قرن پیش دیار خود را ترک است و در شرایط کنونی به زاد گاهش مراجعت نماید قدر مسلم با دیدن گستردگی نامتعادل و نامتعارف مبلمان شهری خارج از عرف یک کلانشهرو تراکم نامتجانس جمعیتی با گویش های مختلف زبان کردی و فارسی غیر کرمانشاهی و پوشش های غیر متعارف در عرف اجتماعی کرمانشاه جدا دچار حیرت می شود !کما اینکه مردان و زنان کرمانشاهی در دهه سی هم تعجب می کنند و هم برای شهرشان کرمانشاه تاسف می خورند !
در این یاداشت هدف این نیست که به کمبودها و نا رسایی های عمرانی – اقتصادی و معضل بیکاری جوانان و مسئله اعتیاد و سرقت و ... پرداخته شود ! هرچند این عوامل با عث مهاجرت و بخش عظیمی از نا هنجاری های اجتماعی در شهر کرمانشاه از پیامد های منفی هجوم مهاجرتهای بی رویه و خارج از قاعده سرچشمه می گیرد . مع الوصف از بررسی جامعه شناختی این چالش قابل بحث نیز در می گذریم و به اصل مطلب مورد نظر می پردازیم . یعنی مسئله ی چشمگیر (سکونت روز افزون همشهریان غیر کرمانشاهی )که اقامت غیر پیوسته و بدون برخوردار بودن از مشاغل دایمی ، رسمی، فنی و تولیدی، هویت اجتماعی شهر را از لحاظ ساختار دودمان های قدیم کرمانشاهی ، از اصالت واقعی آن دور کرده اند .البته شایان ذکر است به عنوان جمله معترضه یاد آور شوم اصولا فرو رفتن در لاک تعصبات غیر منطقی و دور از عقل براندازه هیچ آزاد اندیشی نیست .
با ید پذیرفت تمام انسان ها از هر نژاد و ، طایفه و قبیله ای در درجه اول به جامعه بشری تعلق دارند و کسی را برکسی برتری نیست . فضایل انسانی ، اخلاقی و هم نودوستی از جمله مولفه هاایست که فضیلت آدمیان را در جوامع بشری موجب می گردد. با این اوصاف و با توجه به این نکات ، انسان ها چه در جامعه شهری و چه روستایی صرفا از بعد منزلت اجتماعی – اخلاقی قابل احترام هستند . اما زمانی که توسعه شهری به شکل نابهنجاز آن بدون طی کردن پروسه ی زیر ساختهای اقتصادی – فرهنگی پدیدار می شود ، فرهنگ اصیل شهر در مواجه با خرده فرهنگ های محلی بجای رشد و بالندگی ، دچار واپسگرایی خواهد شد .
مفری که راه را برای عرض اندام فرهنگهای محلیب با فرهنگ پیشرو شهری باز می کند این است که رجال برجسته ی شهری در همه ی زمینه های علمی- فرهنگی – سیاسی – هنری و... به دلیل محرومیت های خاص اجتماعی حاکم بر جوامع شهری به امید دستیابی به منابع درآمدهای بیشتر و رفاه اجتماعی، زادگاه خویش را ترک می کنند .
خلاء حاصل از چنین مهاجرت های گسترده و ناخواسته ای باعث می شود بافت جامعه و فرهنگ شهری با بومیان شهر های کوچک و روستاها در هم بشکند . یعنی همان بلایی که از سال 1350 به بعد بر سر کرمانشاه فروباریده است .
مرکز استان کرمانشاه در سالهای پس از انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی از رشدوتوسعه یافتگی باز مانده و هنوز هم در گوشه و کنار بیشتر مناطق خیابان ها و کوچه های با قدمت بیش از صد ساله به چشم می خورد . رشد جمعیت بیش از یک میلیون نفری کرمانشاه با سطح ارتقاء و پیشرفت اجتماعی – اقتصادی آن همخوانی ندارد . امری که اهالی کرمانشاه را دل نگران می کند.
در صد بسیار بالایی از شهروندان کرمانشاهی ، اصالتا کرمانشاهی نیستندو این میهمانان غیر بومی چنان شهر را در قبضه گرفته اند که اهالی اصیل شهر کرمانشاه در موج آنان گم شده اند. در نقشه جغرافیایی شهر، حواشی آن بگونه ای متن را پوشانده است و جماعت قلیل و رو به انقراض شهروندان متولد شده در سالهای پس از جنگ دوم جهانیدر خیل عظیم غیر کرمانشاهیان ، احساس غریبگی می کنند .
در حال حاضر این تالم روحی برای خانوارهای قدیمی به راستی در حکم یک مصیبت عظما جلوه می کند و تراژدی غمبار آن ، غمبادی شده که بغض را در حلقوم آنان شکسته است .
سخت و ناگوار است که کرمانشاهی در شهر خود احساس بیگانگی می کند و همواره با حسرت از یاران قدیمی خود که اکنون نشانی از آنان در شهر نیست ، یاد می نماید .
حال با اهداء شعری از استاد سخن ، جناب پرتو کرمانشاهی کام تلخ کرمانشاهیان غریب در دیار خویش را شیرین کام می نمایم.
یاد آن که یاد یاران پیوند جان و تن بود / شب ها صفای مهتاب فانوس انجمن بود
هر لاله رویی از شرم باغ بنفشه ای داشت / دیوار خانه هامان از شاخ نسترن بود
نکته آخر اینکه موکدا یادآور می شوم مطالب مندج به این معنا نیست که خدای ناکرده قصد نادیده گرفتن دیگر گویش های زبان کردی را داشته ایم .
نظرات