تاریخ معاصر و ترورشخصیت

حیات غرب - فضای سیاسی هر کشوری تابع تجربه و آزمون و خطا‌های مختلف در برخورد با مسائل سیاسی به ویژه در عرصه کسب کرسی‌های قدرت در ساختار سیاسی است که در ساحت ادبیات سیاسی، به عنوان آسیب‌های سیاسی تعریف شده است. بر این اساس بعضی از گروه‌های سیاسی به‌ویژه گروه‌ها یا جبهه‌های فاقد پایگاه مردمی، در برخورد با مخالفان و منتقدان خود با توجه به شرایط سوژه و هدف، سیاست ویژه‌ای را در پیش می‌گیرند. فضای سیاسی امروز ایران هم از این قاعده مستثنا نیست و بعد از 36سال هنوز هم بعضی از جناح‌های سیاسی در مواجهه و رویایی با مخالفان، نشان می‌دهند که از تجربه و آزمودگی کافی برخوردار نشده‌اند. در برهه‌ای از تاریخ انقلاب اسلامی شاهد هستیم که بعضی از جناح‌های سیاسی با بازآفرینی‌های تطبیقی تاریخی و تمثیل چهره‌های امروز به عناصر دیروز تاریخی؛ تلاش دارند تاریخ را تکرارپذیر جلوه دهند و گفتمان غالب تاریخی دیروز را به زمانه امروز دیکته نموده و آن را بر آینده تحمیل نمایند. این تلاش با گام نهادن در ترور شخصیت، آغاز و گاه به کنار گذاشتن فرد از دایره قدرت سیاسی نیز می‌انجامد که اینگونه برخورد‌ها اغلب مورد استفاده گروه‌های تندرو قرار می‌گیرد و هزینه‌ای سنگین بر فضای سیاسی جامعه تحمیل می‌کند. اما با وجود این تجارب گرانسنگ و شفافیت تخریبگر این تحرک نامشروع سیاسی، ترور شخصیت به عنوان کم‌هزینه‌ترین و تاثیرگذارترین شیوه به عنوان یک تئوری سیاسی - امنیتی برای بسیاری از مخالفان در پیش گرفته می‌شود. در این شیوه برخورد با مخالف نیازی نیست برخورد قهرآمیز علنی شود. فشارهای غیرعلنی در حوزه‌های مختلف بر فرد اعمال شده و از سویی دیگر شایعاتی به صورت گسترده از سوی عوامل تعریف شده درباره سوژه پخش می‌شود. این شایعات بسته به شرایط فرد موردنظر می‌تواند در حوزه‌های مختلف از قبیل اقتصادی، اخلاقی و سیاسی مطرح شود اما غایت همه این شایعات یک هدف را دنبال می‌کند وآن ایجاد شبهه وابستگی سوژه به ضدارزش‌ها، اصول، تمنیات و خواسته‌های مردمی است. در این شیوه فرد مورد نظر علاوه بر اینکه از سوی دوستان و فعالان سیاسی دیگر بایکوت و ایزوله می‌شود به لحاظ روانی نیز ممکن است توان ادامه فعالیت در چنین شرایطی را نداشته باشد و به صورت اتوماتیک دچار فرسایش روانی شود و در این هنگام است که رقبای سیاسی به هدف خود مبنی بر شکستن سوژه رسیده و سوژه دیگر از شرایط تهدید سیاسی برای گروه‌ها و جریان‌ها خارج می‌شود و البته ممکن است تا مدت‌ها همچنان تمام رفتار‌های سیاسی و اجتماعی او دیده بانی شود اما مهم ترین مقوله که به باور برخی هدف غایی برای کنار گذاشتن رقیب در یک جامعه سیاسی است؛ آن که سوژه به‌شدت ایزوله شده و یک بایکوت مطلق نسبت به او از سوی فعالان سیاسی دیگر اعمال شود. در این شرایط بهترین زمان برای برخورد با فرد است. چون فرد عملا از سوی دوستان یا هم‌حزبی‌های خود به‌شدت طرد شده یا آنقدر جو شایعات نسبت به او سنگین است که کسی جرات حمایت از او را نخواهد داشت و هزینه حمایت از چنین فردی با این شرایط قطعا بسیار بالا خواهد بود. در این مقطع سیستم تخریبی وارد فاز برخورد عملی با فرد در یک سکوت مطلق می‌شود و حتی پس از آن اینگونه القا می‌شود که دلسوزانه افراد پیرو منویاتش به صورت هدفمند برای احیای چهره و اعتبار شخص هدف وارد میدان شده‌اند. این روزها حمله‌هایی که به آیت‌ا... هاشمی می‌شود باردیگر یادآور چنین رهیافتی است. جالب آنکه نه به حال انقلاب که به حال هاشمی رفسنجانی و آینده سیاسی او دل می‌سوزانند. جالب اینجاست که اکنون تندروهایی آیت‌ا... را مورد هجمه قرار می‌دهند که من معلم سیاست و امثال من را در زمان نقد عملکرد ایشان در زمان ریاست‌جمهوری و در ایام جوانی چپ‌زده می‌خواندند؛ در زمان اصلاحات در دفاع از نکات مثبت فعالیت او، راست افراطی نامیدند. از این جالب‌تر آنکه امروز من و امثال من را حامیان اصلاح‌گرایی انتقادی چپ ! می‌دانند. این دوستان در این برهه حساس به جای آن که به فکر آینده و گذر از چالش‌های در حال تبدیل به بحران‌های پیچیده در ساحت‌های گوناگون باشند، یکی از نادرمهره‌های فجرآفرین انقلاب اسلامی را به نام ارزش‌های انقلابی به زیور تهمت‌های فراوان می‌آرایند و خود را از همه مسئولیت‌های ریز و درشت در برابر مردم پنهان می‌دارند. اختلاس ها، سوءمدیریت ها را نمی‌بینند و برای حفظ ارزش‌های انقلابی رسالت خود را در مبارزه با هاشمی تعریف‌پذیر می‌بینند اما علت همه این حمله‌ها به هاشمی چیست؟ ترس از هاشمی به عنوان یک فرد منظور نیست؛ ترس از اندیشه هاشمی و تبدیل شدن آن به یک مکتب سیاسی در ادبیات سیاسی آینده انقلاب اسلامی است. هاشمیسم، عنوانی است که دیر یا زود به عنوان یک کد سیاسی معنادار و تعریف‌پذیر در انقلاب اسلامی به یادگار خواهد ماند.

هاشمیسم، عنوانی است که دیر یا زود به عنوان یک کد سیاسی معنادار و تعریف‌پذیر در انقلاب اسلامی به یادگار خواهد ماند. عملگرایی سیاسی‌ای با هویت دینی و مشروعیت مردمی که می‌خواهد پلی برای اتصال دو اقیانوس بزرگ مشروعیت الهی و مشروعیت مردمی در قالب حکومتی دموکراتیک باشد که گرچه دین‌باور است اما، مشروعیت خود را نه در تندروی که در گسترش گزاره‌های حق‌محورانه الهی در بستر فرهنگ آزاداندیشی، حقیقت‌جویی و عدالتخواهی فرهنگی ملت ایران دنبال می‌کند. این معانی هر چه از انقلاب می‌گذرد در فراز و نشیب‌های تلاس‌های سیاسی وی بیشتر نمود پیدا می‌کند و هرچه اثر آن بیشتر می‌شود بر هجمه مخالفانش و بر پایداری یارانش می‌افزاید. اینجاست که می‌گویم: با وجود اینکه ترورکنندگان شخصیت، بسان تک‌تیراندازهای ماهر، کمین کرده‌اند تا هر آینه مبارزان را نشانه بگیرند. با وجود اینکه بر این باورم که آنان ممکن است در کنار خود ما باشند. در جمع ما و گاهی با نقاب مبارز و دلسوزتر از ما نقش دایه مهربان را بازی کنند. شناختن این افراد کار چندان دشواری نخواهد بود، اگر واقعا بخواهیم خردمندانه و با هوشیاری رفتار نماییم.

* تحلیلگر مسائل سیاسی


لینک خبر :  http://armandaily.ir/?News_Id=138674
 

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه سازی