مردم فهیم و فرزانگان کرمانشاه به اصالت هنر و کرامت انسانی توأمان ارج می نهند

حیات غرب - بر گرفته از روزنامه وزین باختر  - حجت اله مولایی فر 

بخش اول

 پس از چاپ و توزیع مجموعه رباعی «نقاشی لبخند، برایم نکشید» سروده ی شاعر نام آشنا و متواضع ما جناب استاد «حسین احمدی محجوب» از سوی جناب «دکتر ابراهیم رحیمی زنگنه» مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کرمانشاه، هشتم بهمن ماه سالجاری (۱۳۹۴) در مجتمع فرهنگی شهید آوینی، تالار غدیر، آیین نکوداشت و رونمایی از کتاب نقاشی لبخند، برایم نکشید، برگزار گردید. کارت دعوت به رباعی جذاب و مهمان نوازانه ی ذیل مزین بود:
مهمان منی که خانه رنگارنگ است
هر ثانیه ای ساز هزار آهنگ است
غیر از دل و جان نیست که قربانت کرد
شرمنده به من که دست و بالم تنگ است
(نقاشی لبخند ص ۹)
با توجه به حضور گسترده ی مدعوین به منظور رونمایی از اثر ارزشمند جناب محجوب در مجتمع فرهنگی- هنری تالار شهید آوینی به عنوان خانه ای رنگارنگ، به راستی آنچه که شاعر با دست و دلی تنگ نثار مهمانان بزم شاعرانه اش نمود، سبدی پر از گل های مهر و محبت بود. چنانچه غیر از این بود، برگزاری آیین رونمایی با خیل چشمگیر دعوت شدگان صورت نمی گرفت!
موضوعی که مراسم مزبور را از سایر تجمعات هنری جدا می کرد، حضور فرهیختگان، شاعران، نویسندگان و هنرمندان برجسته ی دیارمان بود که با رغبت و اشتیاق دعوت برگزارکنندگان این محفل ادبی را لبیک گفته و با ورود خویش به تالار، هم خانه ی هنر را رنگارنگ نموده بودند، هم اینکه حضور گرمشان نشان می داد، شاعر محجوب شهر هنرمندپرور کرمانشاه همنوا با زخمه ی تیشه ی فرهاد که سر بر دامن عفاف عاشقانه ی پری دخت ارمن «شیرین» دارد، عاشقانه دوست دارند. در هر جا و هر زمان که قلندری بیدل از سر صدق و صفا، با منش انسانی و دایرمدار اخلاق و حسن رفتار جلوه گری نماید، مردم، به ویژه صاحبدلان آشنا به رمز و راز هنر و شعر، سر از پا نشناخته، پروانه وار گرد شمع هنرمندان متعهد و خلیق به پرواز درآیند!
زهی آفرین به فرزانگان شایسته و تیزبین کرمانشاهی که با بصیرت و دانایی، مروارید را از خزف، هنروران اصیل و بااخلاق و فروتن را از داعیه داران و فرصت طلبانی که بویی از هنر و ادب پارسی نبرده اند، تفاوت می گذارند و از یکدیگر باز می شناسند!
به عبارتی رساتر، مردم فهیم و جامعه ی اهل هنر کرمانشاه بی تعارف و مماشات به اصالت هنر و کرامت انسانی- اخلاقی هنرمندان، توأمان احترام می نهند!
بدون تردید، آفت روح بلند اهالی هنر، تکبرست چه بسا این خصلت رماننده ی انسان از جامعه با کینه و گرگ منشی را در دل ها بارور می کند. قدر مسلم توده های عامی و رجال اندیشه ور، با دورشدن از چنین هنروران مغروری که اصالت هنرشان را فدای خودخواهی می کنند، یک امر بدیهی و طبیعی است. بازتاب چنین تفکری را از زبان شاعر بخوانیم:
در دامن قله ها سترگی نکنی!
در بیشه ی ما خیال گرگی نکنی
چون بادکنک به سوزنی می ترکی
هشدار! که احساس بزرگی نکنی
(نقاشی لبخند ص ۷۵)
راه و رسم زندگی درست و عاری از تکانه های رنجبار روحی، این است که هنرمند و انسان خداباور با زخم زبان، دل ها را از زنگبار کینه مکدر ننماید و با مردمی که در اجتماع با آنان مراوده ی دوستی، دارند، ریگ زبانی نداشته باشند!
تا لهجه ی این زندگی از کینه پر است
با زخم زبان دوستان، سینه پر است
هرگز به زبان سنگ ها، حرف مزن
از ترس شکستن، دل آیینه پر است
(نقاشی لبخند ص ۲۶)
در مراسم رونمایی از کتاب شعر چارانه  های استاد محجوب، شخصیت های ارزنده ای به مناسبت نشر این مجموعه رباعی، در قالب نقد و بررسی، خوانش شعر، توضیح و تفسیر شاعرانگی سروده های محجوب داد سخن دادند.
از جمله می توان به رجال فرهیخته ای چون: دکتر رادفر، استاد زبان و ادبیات پارسی، شاعر آیینی و سخنور سخن شناس استاد محمدجواد محبت هر کدام با نقد و بررسی دفتر شعر نقاشی لبخند و خوانش اشعاری نغز جناب محجوب را مورد تفقد قرار داده و عالمانه به مضامین نو و دلفریبانه ی لبخند نقاشی اشاراتی نمودند.
ماحصل کلام دکتر محبت این بود که شاعر نازک خیال و آشنا به رمز و راز هنر والای شعر، نقل سروده هایش را با رنگ و لعابی از عشق به خدا، رنگ آمیزی نماید.
و استاد رادفر ضمن برشمردن محاسن در رباعیات محجوب، به ذکر نام سخنوران رباعی سرا از سده های پیشین تا عصر معاصر؛ پرداخت و نمونه سروده هایی در قالب رباعی از آنان را نیز چون کبوتران نامه بر در فضای تالار که سراپا به مطالب نغز ادیبانه ی ایشان گوش فرا می دادند، به پرواز در می آورد و شور و حالی عاشقانه و بزمانه در دلها می آفرید!
در بخش دیگری از مراسم، استاد امین شیرزادی، غزلسرای برجسته ی شهرمان هم به بیان ادیبانه و در عین حال منسجم و ساده ی اشعار مندرج در مجموعه رباعی نقاشی لبخند پرداخت و در پایان با خواندن دو قطعه شعر به زبان کردی و فارسی، حال و هوای سرمستانه ی سالن را بسیار هیجان بخشید!
نقد منصفانه ی شاعر خوش قریحه و جوان شهرمان پیمان سلیمانی، مدعوین را به فراز و نشیب ارزشمند و زبان نویی که در ساختار رباعیات محجوب موج می زند، آشنا نمود و با خواندن غزل مترسک، حضار پی ببرند، که همه ی نارسایی ها و خشک سالی ها، در مزرعه ی دل ها و باغ ذهن، زیر سر مترسک است!
در خلال اجرای نقد و بررسی و شعرخوانی شاعران از قبیل: جناب فریدون نادی، فرصت صفایی، مریم نظریان شاعر خوش زبان و جوان که همواره با آنوش کوچولو دلبند نازنینش در جلسات شعرخوانی، انجمن های شعر و تجمعات هنری و ادبی حضور فعالانه دارد، نوبت به سخنور با صلابت مکتب کلمه، یعنی آرش آذرپیک رسید که سروده ی زیبا و عارفانه ی خود را با بیانی رسا و بلیغ واژه واژه، با ریتمی خوش آهنگ در گلدان گوش مشتاقان شعرش رویانید.
نکته قابل توجه در این گردهمایی وجود بچه های قد و نیم قدی بود که آنان را کودکان کار می نامیم. این کودکان با حمایت انجمنی به این مراسم آورده شده بودند تا آنان را با محافل اجتماعی و هنر گفتمان در حضور جمع، آشنا سازند تا بتوانند این کودکان از لحاظ فکری  و روانی کمی به خود آیند و این محافل را دریابند تا شاید مجالی پیش آید که بتوانند با بیانی در حدود چند جمله و عباراتی کوتاه توانمندی سخن گفتن را در میان جمع و محافل تمرین کنند.
مع الوصف آوردن آنان در میان حاضرین جلسه، دوگانگی به وجود آورد به گونه ای که عده ای معترض بودند آوردن این کودکان در این مجلس موجب شکسته شدن غرور بچه ها تلقی می گردد در حالی که موسس انجمن خیریه ای که این کار را انجام داده بود معتقد بود هدف فرهنگی داشته است تا این بچه ها را با اینگونه مجالس آشنا کند.

 

بخش دوم

هر دل که شکسته است دلبند خداست
می گرید و می نالد و خرسند خداست
با پنجه ی غم نوشته شد در دل ما
در مکتب عشق، گریه لبخند خداست
(نقاشی لبخند ص ۸۰)
استاد «اسفندیار رشیدی» از شاعران غزلسرا و نوپرداز به بهانه ی چاپ کتاب نقاشی لبخند برایم نکشید، اثر حسین احمدی محجوب، در مراسم رونمایی این مجموعه شعر، با نگارش مقاله ای تحت عنوان «رباعی هایکوی ایرانی است» تحلیل تازه ای در باب قالب چارانه که ایرانیان را مبتکر چنین سروده ای می دانند، ارائه داده که خوانش این نوع ارزیابی قابل تعمق است!
جناب رشیدی مطلب خویش را بدینگونه آغاز می کند:
« پژوهش های ادبی نشان می دهد مبنای شعر در خاورمیانه ایرانیان هستند. رباعی یکی از زیباترین و دشوارترین قالب های شعر فارسی است که با توجه به عصر تکنولوژی و شتاب و سرعت و جهان مجازی هنوز هم پاسخ مناسبی به نیاز زیباشناسانه و ساحت فکری انسان امروز است. طنین قالب رباعی از دیرباز از اعماق تاریخ به گوش ما رسیده، از قرن سوم یا پنجم هجری. عده ای می گویند: نخستین بار از [حنجره] و گلوی رودکی ترنم رباعی زاده شده و بعدها صداهای ماندگاری همچون خیام و عطار یا اوحدالدین کرمانی و شاعران بزرگ دیگر، این قالب را برای روایت و درهم آمیختن احساس، عاطفه و خرد ایرانی انتخاب کرده اند. گمان نمی کنم کسی با قاطعیت بتواند بگوید: زیبایی یک گل وحشی [در دامنه ی طبیعت، جذاب] است یا جنگلی پر درخت در فصل پاییز!
زیبایی کیفیت است و [این امر]چگونگی است نه چندی. در مکتب زیباشناسی آثار هنری حجم و ا ندازه، معیاری برای ازرش گذاری نیست، مگر آنجا که کمیت جزیی از کیفیت باشد. اما واقعیت این است که بیان لحظه های شاعرانه نمی تواند وابسته به اندازه ی مشخص باشد و شعر ارتباطی با کوتاهی و بلندی [سروده] ندارد. پنداری ما رباعی را انتخاب نکردیم. رباعی خودش در ما پدیدار شده است.
این بار [رباعی] منفذی در زبان یافته است تا بتواند ساده، صمیمی و عمیق از درون ذهن خلاق محجوب ظاهر شود. از این منظر فیلسوفان…. با حیرت می گویند، ما زبان را انتخاب نمی کنیم، زبان انسان را انتخاب کرده است تا بتواند به حیات خویش ادامه دهد و ذهن را به ا فق های جدید ببرد.
دوران [معاصر] عصری است که سخن بنا بر شرایط تاریخی و اجتماعی به صورت «پیامک» و تلگرافی درآمده است. اگر به قول لوکاچ: «بپذیریم که فرم شکل ادبیات و شعر، بازنمایی و بازتاب مناسبات تولیدی و اجتماعی هر دوره ی تاریخی است».
رباعی قالبی ست که بازتاب فشردگی خرد و احساس دوران ماست. دورانی که حرف های بلند و قصیده های [طولانی ابیات] را بر نمی تابد [انگار] کوتاه و بریده با یکدیگر حرف زدن در ازدحام ترافیک، با تلفن های همراه، در جهان مجازی (ایمیل ها) و… [با این مقدمه طبعاً] شعر هم بعنوان یکی از شاخه های هنر بشری نمی تواند جدا از فضا و مناسبات جهان مدرن، سیر نماید و نفس بکشد.
بر بستر همین ضرورت هاست که هایکوهای ژاپنی و چینی نیاز روحی و روانی و زیباشناسانه ی مردم شرق آسیا را پاسخگو بوده اند و در کوتاه ترین و فشرده ترین سطرها، طبیعت و کشف و شهود شاعر را بازتاب می دهند. هم چنانکه رباعی نیز در چهار مصراع جهان معنا و احساس را در ظرف خوش آهنگ و خوش نوا خود می پذیرد.
به این هایکوی ژاپنی توجه کنید: «دزد به جا نهاد/ ماه را در پنجره». این فشردگی، اختصار و ایجاز در روایت خرد و احساس و تجربه یکی از عارفان ژاپنی است…
مفهوم هایکو بدین معناست که از منظر شاعر دلخوشی من در این دنیا دیدن ماه از درون قاب پنجره است که دزد نتوانسته است آن را ببرد و گرنه من که به مال این دنیا تعلق خاطری ندارم و این را دزد ندانسته است.
حال نگاه کنید: حسین احمدی محجوب دریای رفاقت، ایثار و از خودگذشتگی نسل خودش را در فنجان زیبایی به نام رباعی ریخته است:
گفتی نروم بی تو، صداقت این است
چون حرمت دوست را لیاقت این است
افسوس! بدون من شکفتی در خون
ای دوست! بگو: رسم رفاقت این است
ایجاز، پختگی در حوزه ی اندیشه، تخیل و زبان، توان دیدن کل را در جزء دیدن و جزء را در ارتباط با کل تصویر کردن، ترانه و موسیقی و وزن، ترنم و آهنگ و ریتم، همه و همه در رباعی جاری می شود تا توانایی ذهن خلاق و هنر ایرانی پدیدار شود.
در قرن سوم و پنجم عده ای از عارفان و صوفیان معتقد بوده اند: «گوش دادن رباعیات را جز از برای کسانی که ظاهر و باطنی مستقیم دارند و جز برای آنان که بر حالی نیرومند و علمی به تمام هستند، روا نمی دارم».  و این نشان دهنده ی این است که رباعی قالب رخشان تفکر و درخشنده ی ذهن ایرانی است.
این رباعی محجوب انعکاس دهنده و نقد فرهنگ و عادات ماست که آموزه ای تازه در خود دارد:
حاجی، گر دل بریده از منزل خویش
من سوخته ام با همه ی حاصل خویش
او خانه طواف کرده و من معشوق
او قوچ فدا می کند و من دل خویش
احمدی محجوب اول انسان است بعد شاعر، انسانیتش جلوتر از شاعریش حرکت می کند و شعر او روایت انسانیتش و جامعه است که در آن زندگی می کند. با همه ی خوبی ها و بدی ها، با همه ی زیبایی ها و زشتی ها، با همه ی غم ها و شادی های یک نسل.
رباعی دیگری از او بخوانیم:
سیمرغ، فراری از مترسک نشود
با طعنه ی ریگ، کوه اندک نشود
بدگویی تو برای من بی معنی است
دریا به زبان قطره اندک نشود
پیکاسو جایی گفته است: «وقت آن رسیده، نقاشان شعر بگویند و شاعران نقاشی بکشند».
انگار این گفته ی پیکاسو در این رباعی محجوب جاری است:
بر بوم کویر چاه زمزم نکشید
در کوچه ی شهر مرده آدم نکشید
با هیچ بهانه ای دلم شاد نشد
نقاشی لبخند، برایم نکشید
سهراب سپهری می گوید: «مادری دارم بهتر از برگ درخت/ دوستانی بهتر از/ آب روان»
محجوب یکی از آن شاخه های آب روان است که در دامنه های زاگرس جاری است.

———————————
منابع:
۱- موسیقی شعر، دکتر شفیعی کدکنی
۲- هایکو، احمد شاملو، ع پاشایی
۳- نوآوری در شعر معاصر
۴- هشت کتاب، سهراب سپهری
۵- بدایع و بدعت ها و لقای نیما یوشیج. اخوان ثالث

 

 بخش سوم

   در مراسم رونمایی از مجموعه شعر رباعی سروده ی «حسین احمدی محجوب» شاعران، نویسندگان و اهالی هنر به دلایلی که در مقاله ی نخست بدان اشاراتی رفت، با حضور سبزشان بزم شاعرانه ی جشن تولد دفتر شعر محجوب را شکوه خاصی بخشیده بودند.
یکی دیگر از شاعران نامور کرمانشاهی جناب استاد «امین شیرزادی» که در بین سخنوران معاصر استان کرمانشاه و بل در سطح کشور سروده های ناب و بلیغ وی به جایگاه و پایگاه بلندمرتبه ای دست یازیده است در باب رباعیات محجوب مطالب جامع و شایسته ای را به سمع مدعوین حاضر در سالن هنری- فرهنگی شهید آوینی رساند.
خالی از لطف نیست، سخنان صمیمی ایشان را در مقاله ی پیش رو به محضر شهروندان ارجمند برسانم، جناب شیرزادی پیش از پرداختن به چارانه های محجوب بعنوان مقدمه چنین ایراد سخن کرد: «در عصری که انسان از همیشه دل تنگ تر است در این بی حوصلگی که کمبود زمان بیداد می کند، هنوز یکی از پناهگاه های امن حسی برای انسان شعر و هنر است. انسان امروز می کوشد تا در فرصتی کوتاه که از لابلای دغدغه های روزمره گی پیدا می کند روحش را به اقیانوس آرامش بخش هنر و شعر نزدیک کند و تنی به آب بزند. [برای انسان معاصر] زمان دغدغه ی اصلی اوست… همیشه به دنبال استفاه از کمترین زمان برای خوانش [کتاب و نشریات] و پویش است.اگر انسان امروز به سمت قالب های کوتاه شعر و داستان تمایل پیدا کرده است، شاید دلیلش همین نداشتن فرصت [زمانی] است.[قالب های کوتاهی از قبیل:] هایکو، شعر سپید کوتاه، رباعی، دو بیتی، داستانک و…»
جناب شیرزادی باورمند است: «رباعی به خاطر کوتاهی در بیت ها، بهره گیری از تصاویر زنده، زمزمه پذیری و ضرب آهنگ کوبیدگی در مصراع آخر، یکی از قالب های پرظرفیت برای خلق آثار متنوع در زمینه ی شعر و شاعریست!»
نامبرده در ادامه ی سخنانش رباعی را اینگونه توضیح می دهد: «رباعی به گونه ای، عصاره ی شعرهای بلند است. نوعی شعر «کپسولیزه» شده- مثل قرص های ویتامینی که برای کودکان ساخته شده است تا [بچه هایی] که از خوردن میوه های گوناگون گریزان هستند، دچار کمبود نشوند- انسان امروز [به دلایل زیادی به مثابه ی ]کودک است. بی حوصله، کم طاقت و همواره شاکی از کوتاهی وقت و زمان و روزمره گی!
شاعران رباعی سرا [در این برهه از زمان] در واقع غزل را فشرده اند و عصاره اش را در حجم رباعی [به دوستداران شعر] ارائه می دهند. فضاهای تغزلی، فلسفی، اجتماعی و حتی طنز، فضاهایی است که به خوبی در حجم [بسیار محدود] رباعی می نشیند».
آقای شیرزادی، از استان کرمانشاه به ویژه شهر هنرخیز کرمانشاه بعنوان منطقه ای که در آن، شاعران رباعی سرای بزرگی از جمله، بیژن ارژن، اصغر عظیمی مهر، پیمان سلیمانی و… برخاسته اند و از مدعیان رباعی به حساب می آیند، نام می برد تا به شاعر بسیار متواضع و محجوب و دوست داشتنی جناب حسین احمدی محجوب سراینده ی مجموعه رباعی « نقاشی لبخند، برایم نکشید»، می رسد.
شیرزادی چاپ این دفتر وزین چارانه ها را که به دست مشتاقان رسیده است، یک اتفاق مبارک می داند. سپس نکات اصلی و قابل تأمل رباعیات محجوب را به گونه ی زیر بر می شمارد:
«۱- زبان میانه ی موفق و پرهیز از فانتزی پردازی که شعر امروز را درگیر موج های آدایسی می کند.
۲- ارتباط ساختار و مفهوم: پیوستگی واژه ها در یک رباعی مجموعه ای همگن از ترکیب و تصاویر را خلق می کند که به ندرت بیگانگی واژه در متن حس می شود.
۳- داستانوارگی ازدیگر نکات رباعی های این مجموعه است. در شمار قابل توجهی از رباعی ها با [طرح و ساختار] داستانکی عاطفی روبرو هستیم که فضایی کاملاً پیوسته دارند.
۴- ضرب المثل نگاری و بازنویسی ضرب المثل: در رباعی [شاعران معاصر] یکی از نکته های قابل ملاحظه استفاده از مفاهیم مثل و متل جاری در جامعه بعنوان نتیجه ی یک رباعی در مصرع چهارم است.
حسین احمدی محجوب از این فضا به خوبی استفاده کرده است ضمن اینکه برخی از مصراع های چارانه های شاعر چنان زمزمه پذیرند که ظرفیت ضرب المثل شدن را دارند.
۵- ارتباط افقی دو مصرع پایانی: در بسیاری از رباعی های امروز مصراع آخر، یک مصرع مستقل است و به تنهایی دارای ساختار و مفهوم کامل اند. در تعدادی از رباعی های حسین احمدی محجوب این شیوه به نوعی شکسته می شود [در حالی که] مصرع پایانی که غالباً مصرع های گیرایی هستند در مسیر تکامل مفهوم و تصویر، وابسته به مصرع ماقبل است و این امر یکی از نشانه های پیوستگی ساختار بیت [در سروده های محجوب است]. »
جناب شیرزادی که نکته سنجانه و به اختصار در مورد ویژگی های رباعی سرایان دوران اخیر، مسائل تازه ای را مطرح نموده است متأسفانه در خصوص رباعیات محجوب در راستای هر کدام از مطالب مورد نظرش، نمونه هایی را متذکر نمی شود تا آنچه را که وی به سروده های مندرج در دفتر شعر نقاشی لبخند، برایم نکشید نسبت می دهد، برای شنوندگان حاضر در جلسه، یا خواننده ی رباعیات محجوب قابل لمس باشند. فی المثل معلوم نیست در کدام یک از رباعی ها، فضای داستانوارگی وجود دارد!
نا گفته نماند استاد شیرزادی با قرائت دو قطعه شعر به زبان فارسی و کردی، از اشعار خویش، حال و هوای تازه و نشاط آوری را به محفل شاعرانه ی رونمایی کتاب بخشیدند.
خاتمه ی مقاله را با دو رباعی از محجوب، زینت می دهم:
صدبار دلم به زحمت افتاد و نگفت
در او غم این حکایت افتاد و نگفت
می خواستم امروز بگویم… دو، دو… دوس
از شرم، زبان به لکنت افتاد و نگفت
(ص ۵۳)
رباعی دوم به کسانی تقدیم می شود که زیر ترس های زندگی، مشکل سخن گفتن دارند:
با سنگ، چو جام شیشه مشکل دارم
چون شاخه ز دست تیشه مشکل دارم
من لکنت ترس های این زندگی ام
در حرف زدن، همیشه مشکل دارم

 بخش چهارم- پایانی

  یکی از جوانان مستعد و آشنا به رمز و راز شعر و شاعری جناب «پیمان سلیمانی» است. ایشان علاوه بر سرودن شعر در قالب ماندگار و همه پسند «غزل» به ویژه غزلیات «نئوکلاسیک» در سایر قوالب شعر سنتی و گاهی اوقات اشعار نیمایی دست یازیده است. به همین دلیل و آشنایی به فراز و فرود اصول نقد نگاری این توانمندی را دارد که با ورود به ساحت فرمیک و محتوایی شعر دیگر سخنوران عرصه ی ادب پارسی، نقادانه کنکاش داشته باشد.
نوشته ی ذیل نمونه ای از اظهار نظر وی در باب مجموعه رباعی «نقاشی لبخند، برایم نکشید» سروده ی جناب حسین احمدی محجوب در مراسم رونمایی از این دفتر شعر است که بخش هایی از سخنان جناب سلیمانی در مقاله ی پیش رو به محضر دوستداران شعر تقدیم می شود.
نویسنده در ابتدای بیانات خود، نظر برخی از پژوهشگران گذشته و معاصر را در مورد شکل پذیری رباعی بعنوان یک قالب ایرانی در زبان فارسی ارائه می دهد. از جمله آنچه که در کتاب المعجم آمده است و رودکی را موجد وزن رباعی می داند البته این نظریه توسط استاد جلال الدین همایی رد می شود و ایشان رودکی را شاعری می داند که از قالب رباعی بیش از سایرین بهره برده است.
استاد همایی معتقد است: «ریشه ی رباعی را باید در اشعار و موسیقی زبان پهلوی جستجو نمود. بنابراین رباعی قدمت دیرینه ای در ایران زمین دارد.»
استاد دکتر شفیعی کدکنی نیز رباعی را نوعی شعر ایرانی خالص می داند که سال ها پیش از رودکی در مجامع ادبی دیده می شده است.
سلیمانی اشاره می کند: «خیام تنها شاعری است که به طور جدی از قالب رباعی برای انعکاس دیدگاه فلسفی استفاده برده است در حالی که دیگر شاعران فارسی زبان از رباعی به صورت تفننی استقبال نموده اند».
در ادامه ی این تاریخچه مختصر از پیدایش قالب رباعی و اوج و فرود آن در ازمنه ی گذشته، به خیزش دوباره ی رباعی در دوران پیروزی انقلاب اسلامی در ایران رباعی را در سه گروه دسته بندی می کند: «۱- شاعرانی که به رباعی جهت و فرم تازه ای بخشیدند و باعث زنده شدن این قالب از شعر شدند و به اسامی چارانه سرایانی چون: بیژن ارژن، سیدحسن حسینی و ایرج زبردست اشاره می نماید.
۲- رباعی سرایانی که سعی می کنند با روی آوری به خلاقیت های زبانی، فرمی و معنایی خود را به حیطه ی ادب پارسی و جامعه ی شعری معرفی کنند. امثال: جلیل صفربیگی، حسین احمدی محجوب و….
۳- دسته سوم جوانان شاعری که تحت تأثیر دو گروهی که از آنها نام برده شد، در فضای رباعی سیر می کنند اما هنوز قابل بحث نیستند.»
جناب سلیمانی دفتر شعر محجوب را جزو دسته ی دوم قلمداد کرده و در اینباره می گوید: «محجوب سعی می کند با شکستن برخی تابوها و البته عمق بخشیدن به مسایل روز، در نهایت با بینش فلسفی با مخاطبان شعرش ارتباط برقرار نماید. شاید نتوان رباعی را به دیروز و یا امروز تقسیم بندی کرد اما بدون تردید، در رباعی امروزین، خلاقیت، نوآوری، شهود در کلام و معنا، همچنان ارتباط برقرارکردن در حال و هوایی ساده با مخاطب، از جمله ویژگی های خاص رباعی در این عصر و زمانه است که حسین احمدی محجوب از این اختصاصاتی که بر شمردم بی توجه نیست.
خلاصه ی کلام اینکه دفتر شعر نقاشی لبخند… یکی از مجموعه اشعار موفق در حوزه ی رباعی به حساب می آید. زیرا زبان شعر در این کتاب، سیر طبیعی دارد و یک دستی چارانه ها از ویژگی های مثبت آن است.
ناگفته نماند مفاهیم فلسفی در رباعیات محجوب از نوع ماورایی و… نیست، محجوب نشان داده است که می توان بسیاری از موضوعات پیچیده ی فلسفی را با زبانی روان و ساده در رباعی ارائه داد. سروده هایش این تصور را در ذهن متبادر می کند، دسترسی به نکات زبده ی فلسفه در شعر امکان پذیر است و نباید بهراسیم که این مفاهیم در قالب رباعی دست نیافتنی نیستند!».
فی المثل: رباعی شماره ۹۷ صفحه ۵۵ در بردارنده ی یک مفهوم و رویکرد اجتماعی است:
دزدیده نگاه کردنت چون شکر است
شیرینی دیدار تو از لای در است
این گفته درست است که وقتی «می» را
پنهان بخوری مستی آن بیشتر است
حس خلاقیت، آنگونه که در تعریف دسته ی دوم رباعی سرایان بعد از انقلاب بدان اشاره شد، در رباعی شماره ی ۹۰ صفحه ی ۵۱ به  اوج می رسد. از سوی دیگر نشان می دهد محجوب نسبت به موضوع های روز و پیشرفت های علمی شاعر بی تفاوت نیست و با حسی هنری و خلاقانه به این نوع مسائل نگرش دارد.
تو آینه ای راز مگویت پیداست
در چشم تو رنگ خلق و خویت پیداست
از شیشه مگر ساخت خداوند تو را
چون آب بنوشی از گلویت پیداست
[بعنوان جمله معترضه باید اشاره کرد، این نوع احساس خیال پردازانه و باریک بینی ها در برخی از سروده ی شاعران سبک هندی بکار گرفته شده است و جناب محجوب با زبانی تازه به استقبال چنین مضمون کهنه رفته است. صد البته این لون اقتباس های محتوایی با کلامی نو در بین سخن سرایان همواره وجود داشته است بنابراین جای هیچگونه ایراد و اشکالی نیست و ذره ای از زیبایی تابلوهای چشم نواز رباعیات نقاشی لبخند... نمی کاهد].
در ادامه ی بحث در باب رباعی های محجوب، جناب سلیمانی می گوید: تعداد اندکی از چارانه های دفتر شعر منتشره از سوی محجوب، صرفاً احساسی و عاطفی نیستند مانند رباعی ۶۹ در صفحه ی ۴۱:
خوش رقصی و طنازی تو ساختگی ست
این زمزمه پردازی تو ساختگی ست
در چشم تو مثل روز پیداست که این
لبخند و زبان بازی تو ساختگی است
سلیمانی در بخش دیگری از سخنانش، شکل رباعی را به دو گونه ی استدلالی شامل مقدمه، طرح مسئله و نتیجه گیری و شکل غیراستدلالی دسته بندی می کند و می گوید: در شق دوم رباعی امروزین به شکلی نیست که ۳ مصراع اول، دوم و سوم، نقش فضاسازی برای پرداختن به مصراع چهارم را در بر داشته باشد. محجوب در سرودن رباعی هایش از این دو شکل به خوبی استفاده کرده است.
نمونه ی رباعی با شکل استدلالی به سروده ی شماره ی ۵۱ صفحه ۳۲ و برای شکل غیراستدلالی می توان به شعر شماره ی ۵۷ صفحه ی ۳۵ اشاره کرد.
سلیمانی در مورد رباعی های نقاشی لبخند، برایم نکشید اضافه می کند: بسیاری از مصراع های رباعیات کتاب مذکور این خاصیت را دارند که سال های مدیدی بر زبان مردم کوچه و بازار در قالب ضرب المثل ساری و جاری باشند. برای نشان دادن این ادعا، می توان به رباعی شماره ی ۹۲مصراع آخر آن توجه کرد: « از زخم پر است، جا ندارد دل من» (صفحه ۵۲)
یا در مصرع چهارم از رباعی شماره ی ۸۲ صفحه ی ۴۷ آمده است: «در باز کنی، بهار در پشت در است» و…»
خلاصه ی کلام، پیمان سلیمانی در پایان سخنانش می گوید: «دفتر شعر نقاشی لبخند، برایم نکشید یکی از مجموعه های موفق رباعی در عصر بعد از پیروزی انقلاب است و به آسانی نمی توان از کنار آن بگذری.
نکته ی بارز چارانه ی محجوب این است که تأثیرگذاری به همراه دارد و قطعاً بر ادبیات کرمانشاه تأثیر نیکو بر جای خواهد گذاشت!»
به رباعی شماره ۵۱ در صفحه ی ۳۲ درباره ی جایگاه مادر عنایت شود:
از مهر، نوشته ای چو مادر اینجاست
با عشق، سرشته ای چو مادر اینجاست
محتاج ملایک نشود خانه ی ما
وقتی که فرشته ای چو مادر اینجاست

 

 

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه سازی