حیات غرب - در شرايط فعلي عربستان تا حدودي تغيير ماهيت داده و به اصطلاح يك دگرديسي در حكومت عربستان ديده ميشود. در گذشته حكام عربستان نسبتا عاقلانه عمل ميكردند. حكومت جديد بهخصوص از این بابت که بعضي از جوانان بيتجربه برخی از مسئوليتها را برعهده گرفتند، عملكردشان عاقلانه نيست و به هيچوجه دموكراتيك بهشمار نميآيد. وزيرخارجه هر كشوري باید هميشه مودبانهترين و ديپلماتيكترين حرفها را بيان كند حتي اگر افراد ديگر آن كشور حرفهاي تند بر زبان بياورند، وزير خارجه يك كشور تند صحبت نميكند و افراطي حرف نميزند اما وزير خارجه عربستان شديدترين و تندترين حرفها را ميزند كه در چارچوب روابط ديپلماتيك نميگنجد و اصلا ماهيت وزارتخارجه و ماهيت ديپلماسي را نشان نميدهد. ماهيت وزير خارجه حكم ميكند او ديپلماتيك، مودبانه، نرم و لطيف صحبت كند. حتي اگر كشورش مواضع خشني داشته باشد، او بايد آن مواضع خشن را با لطيفترين بيانها، مطرح كند اما وزير خارجه عربستان ادبيات ديپلماتيك را رعايت نميكند و گويا هيچگونه تجربهاي در اين زمینه ندارد. تا زماني كه چنين افرادي روش افراطي را دنبال ميكنند و به رویه گذشته خودشان مانند حكومت ملكعبدا... برنمیگردند، مشكلات وجود دارد. اين اميد وجود دارد که حاكمان عربستان بهويژه وزير خارجه اين كشور روشهاي عاقلانه گذشته را در پيش گيرند. طبيعي است در چنين شرايطي جمهوري اسلامي كه به دنبال روابط با همه كشورهاي دنيا مخصوصا كشورهاي عربي و به ويژه كشورهاي همسايه است بايد بتواند در جهت حل قضيه گام بردارد. زمان اين روند هم بستگي به عقلانيت عربستان دارد. اين موضوع را بايد در نظر داشت كه ايران دوره جديدي را تجربه ميكند و مساله حل قضيه هستهاي ايران بهويژه با دول غربي اعم از آمريكا و كشورهاي اروپايي، نشان داد ديپلماسي تا چه اندازه كارساز است و چه ميزان قدرت دارد، اما ديپلماسي نياز به ديپلماتهاي ورزيده دارد. زماني كه ديپلماتهاي ورزيده در امور حضور داشته باشند، گرچه ممكن است هر موضوعي به طول بينجامد اما به نتيجه ميرسد. سياست خارجي كشور ايران بر مبناي ارتباط و رابطه با همه كشورهاي دنياست و ايران به غير از اسرائيل هيچ مانعي براي رابطه با ديگران ندارد. بنابراين بايد با چين، روسيه و كشورهاي اروپايي رابطه برقرار كند. طبيعي است كه در چارچوب اين استراتژي يعني رابطه با تمام كشورهاي دنيا، كشورهاي اسلامي و كشورهاي همسايه و كشورهاي جهان سوم، كشورهاي آسيايي و آفريقايي در اولويت قرار دارند. بنابراين هيچ زماني كنار گذاشتن هيچ كشوري، حتي كوچكترين كشور، تاييد نميشود و اعتقاد بر اين است كه با كوچكترين كشورهاي دنيا هم بايد رابطه داشت. البته طبيعي است كه با كشورهاي تاثيرگذار و مهمتر رابطه بايد براي تامين منافع، بيشتر و دقيقتر باشد. اين تصور كشورهاي عربي مبني بر اينكه روابط ايران با غرب يعني با اروپا و غيرمستقيم با آمريكا به ضرر آنها تمام ميشود تفسير غلطي است چرا كه براي ايران كشورهاي همسايه و عربي و منطقه در اولويت روابط هستند و نگراني آنها نگراني صحيحي نيست.