نقدها را بود‌آيا كه عياري گيرند؟


حیات غرب - وقتي سخن از نقد وضعيت كتاب و نشر آن در حوزه علوم اجتماعي به بيان مي‌آيد، نخست چشم‌ها به دنبال عدد و رقم مي‌رود تا به توصيف وضع موجود و چيستي كمي آن بپردازد. اما جست‌وجوگري براي دريافت حقيقت در اين سطح متوقف نمي‌شود و رو به سوي سطح دوم واقعيت مي‌كند كه ميزان تبيين و شناخت كيفي امر است. به اعتبار اعداد و ارقام مي‌توان به آساني دريافت كه در ايران سالانه يا ده‌سالانه چه ميزان كتاب در حوزه علوم اجتماعي نشر شده است و مي‌شود. از آن ميان چه تعداد تاليفي يا ترجمه است؟ شمارگان كل و سرانه نشر چگونه است؟ اما اين پرسش‌ها و پرسش‌هاي ديگري از اين دست، تصوير كامل وضعيت كتاب علوم اجتماعي را ترسيم نمي‌كند. بايد بيشتر به سراغ كيفيت نشر آثار علمي اين حوزه از دانش رفت. در سطح نخست كه بيان توصيفي وضع نشر و چاپ كتاب در علوم اجتماعي است، بايد از ميان آمارهاي رسمي كه مستندترين آنها گزارش‌هاي سالانه و ادواري «موسسه خانه كتاب» است، آمارهايي را در حوزه نشر علوم اجتماعي مورد توجه قرار داد؛ بر اساس آمار نشر كتاب در ايران (خانه كتاب، ۱۳۹۴) تعداد كل كتاب‌هاي منتشر شده پس از انقلاب در آبان‌ماه ۱۳۹۴ از مرز يك ميليون عنوان عبور كرده است. در اين فرآيند، نشر عمومي كتاب از ۱۸۳۳ عنوان در سال ۱۳۵۸ به ۷۲۸۷۱ عنوان در سال ۱۳۹۳ رسيده است. سهم كتب علوم اجتماعي كه بر پايه رده‌بندي ديوئي موسسه خانه كتاب شامل زيرشاخه‌هاي ده‌گانه‌اي يعني «علوم اجتماعي»، «آمار عمومي»، «علوم سياسي»، «اقتصاد»، «حقوق»، «علوم اداري و نظامي»، «مشكلات اجتماعي انجمن‌ها»، «آموزش و پرورش»، «بازرگاني، ارتباطات و حمل و نقل» و «آداب و رسوم، آداب معاشرت و فرهنگ عامه» مي‌شود، طي اين مدت ۸۱۶۵۳ عنوان يعني ۸/ ۵ درصد كل كتاب‌هاي نشر شده است. در آخرين سال آماري اين موسسه يعني سال ۱۳۹۳، تعداد عناوين كتاب حوزه علوم اجتماعي ۷۵۳۷ است كه از اين ميان ۶۲۱۴ عنوان تاليف و ۱۳۲۳ عنوان ترجمه با شمارگان كل ۱۰۶۴۰۹۰۵ نسخه و شمارگان متوسط ۱۴۲۲ است. از اين تعداد ۴۹۲۰ عنوان چاپ اول و ۲۶۱۷ عنوان تجديد چاپ است كه از مجموع آنها ۶۲۲۰ عنوان در تهران و ۱۳۱۷ عنوان در شهرستان‌ها نشر شده است. براي شناخت وضعيت عمومي كتاب در حوزه علوم اجتماعي بايد به كمك شاخص‌هاي ديگر هم روند تحولات كمي و هم فرآيند دگرگوني‌هاي كيفي را در اين حوزه مطالعه كرد. اگرچه دسترسي به آمار و ارقام اين حوزه به طور خاص دشوار است، ولي بعيد به‌نظر مي‌رسد كه از روند عمومي بروز و ظهور مسائل نشر بركنار باشد؛ كاهش تيراژ و افزايش هزينه‌ها و اقتصاد نشر در كشور طبيعتا اين بخش را نيز تحت تاثير قرار داده است. بر اساس همين آمارهاي رسمي آمار متوسط شمارگان كتاب در سال‌هاي اخير همواره روندي نزولي داشته است. با فراتر رفتن از اين سطح توصيف، سطح ديگري از تحليل اهميت مي‌يابد كه در آن بايد به متغيرها و مولفه‌هاي ديگري بيشتر توجه كرد. اينكه در ميان كتاب‌هاي داراي بيشترين شمارگان، بيشترين نوبت چاپ و قرار گرفتن در مرتبه «كتاب‌هاي برتر» كه نوعا محمل دانش به‌شمار مي‌آيند، جايگاه كتب علوم اجتماعي بالا نيست و اينكه اگر از گستره‌ كتب كمك‌آموزشي و آموزشي در بازار نشر اين حوزه صرف نظر شود، براي كتاب‌هايي كه معرف خلق انديشه‌هاي نو و پيش‌برد دانش و تفكر در سپهر عمومي‌اند، سهم چنداني باقي نمي‌ماند و سرانجام اينكه سيطره‌ كميت بر دانشگاه‌ها و مراكز پژوهشي كشور و فقدان و ضعف نظام ارزيابي كيفي در بازار نشر علمي، متاسفانه فساد گسترده و ساختاري در تاليف و ترجمه را به حوزه علوم اجتماعي كشانده است، همه نشانگر بروز علائم هشداردهنده براي وضعيت نشر و كتاب در حوزه علوم اجتماعي است. حوزه كتاب و نشر در علوم اجتماعي نيازمند نظام‌يافتگي كيفي است. درباره اين «بي‌نظمي و بي‌نظامي» اگر چاره‌انديشي نشود و جامعه علمي و دانشگاهي، انجمن‌هاي علمي و نهادهاي مدني و نهادهاي رسمي سياست‌گذار و برنامه‌ريز فرهنگي و دانشگاهي نسبت به آن حساس نشوند، عرصه توليد انديشه و علم پديدآورندگان دانش و فرهنگ را روز به روز بيشتر به حاشيه خواهد راند. بايد در اين ميان به ميدان‌داري مولفان و محققان برجسته حوزه علوم اجتماعي و جوانان صاحب رأي و نظري كه حرف‌ها براي گفتن دارند، بيشتر انديشيد و كوشيد و با رواج دادن بازار نقد منصفانه، راه را بر سرايت و فراگيري فساد علمي در حوزه نشر و كتاب علوم اجتماعي بست. نقد را بايد عيار و معيار داد و به اعتبار آن نشر را اعتبار بيشتر داد.

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه سازی