حیات غرب -ابرا هیم متقی -انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا برگزار شد و دونالد جان ترامپ نامزد حزب جمهوریخواه به پیروزی رسید. پیروزی ترامپ اگرچه باعث شگفتی بسیاری از آمریکاییها و جهانیان شد اما به هیچ روی دور از ذهن نبود. اگرچه نظرسنجیهای رسمی در ماههای اخیر و حتی تا ۵روز پیش حکایت از این داشت که هیلاری کلینتون رئیس جمهوری آینده آمریکاست اما انتخابات۸ نوامبر نشان داد که بیتوجهی به آرا و نظرات طبقات پایین دستی جامعه و پرداختن صرف به آرای نخبگان سیاسی و اجتماعی، مهمترین تبعاتش نادیده گرفتن آرای آن دسته از مردمی بود که به رویکردهای اقتصادی و اجتماعی دولت اوباما انتقاد داشتند و یا جوانانی که در «جنبش والاستریت» هم نشان دادند که مهمترین نیازشان اشتغال است. این در حالی است که ترامپ با استفاده از ادبیات فریبنده و انتقادات تند و تیز علیه ساختار سیاسی و نخبگان آمریکایی و همچنین نگاه انتقادی به ساخت دولت و به وضعیت اقتصادی آمریکا در دوران باراک اوباما، پایگاه اجتماعی فراگیرتری در قیاس با رقیبش به دست آورد و توانست با جذب آرای طبقات پایینی جامعه آمریکا پیروز انتخابات شود. در حالی که کلینتون نگاهش به نخبگان سیاسی بود و همین امر سبب شد تا آرای مردم لایههای میانی و پایینی جامعه را از دست بدهد. مضاف بر این ترامپ نگاهش این است که در وضعیت موجود زمامداران آمریکایی دچار فساد سیاسی شدهاند، از همه مهمتر اینکه نهادهای اجتماعی و امنیتی از قابلیت لازم برای کنترل زمامداران و نخبگان برخوردار نیستند و به همین دلیل لازم است گفتمان جدید و فردی نقشآفرین بر سر کار آید که جنس و سابقه اش متفاوت از نخبگان اجرایی و اعضای کنگره آمریکا باشد. از سوی دیگر ترامپ تاکید داشت که مردم نیز به ساخت سیاسی آمریکا بی اعتماد هستند و بی اعتمادی مردم زمینههای لازم برای حمایت از ترامپ را به وجود آورد. با این همه آنچه در شرایط کنونی دارای اهمیت است بررسی رفتارها و رویکردهای دونالد ترامپ است و برای درک بهتر رفتارهای چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا باید الگوهای رفتاری او را تحلیل کرد. در واقع ترامپ یک بنیادگراست و بنیادگرایان عموما رویکردشان در فضای نفی ساختار است به همانگونهای که دموکراتها ساختارگرا هستند، بنیادگرایان ساختارشکنند که این الگوی رفتاری زمینهسازاقبال مردم به او در انتخابات شد و همچنین تاکید ترامپ بر موضوعات داخلی نشان داد که وی نیت دارد بر مسائل داخلی تمرکز کند. در بعد سیاست خارجی نیز ترامپ تاکید کرد که بزرگ ترین دشمنش تروریستها هستند و نشانه تروریسم در تفکر ترامپ داعش است و مقابله با داعش هدف مشترک ایران و آمریکا. بنابراین بحث این است که وقتی میخواهیم فضای امنیت منطقهای را مورد سنجش قرار دهید باید به این پرسش چنین پاسخ داد که کدام بازیگر در برابر کدام بازیگر قرار دارد و بعد تبیین الگوی رفتاری داشته باشیم. اگر آمریکاییها در برابر «سلفی ها» قرار گیرند مازاد امنیت برای ایران ایجاد میشود و خوب این به نفع ایران است. علاوه بر این باید گفت که رویکرد دونالد ترامپ درباره فعالیت هستهای ایران ماهیت ماجراجویانه ندارد اگرچه ادبیات سیاسی و شخصیت ادراکی افرادی همانند آیزنهاور، نیکسون و ریگان ماهیت تهاجمی داشته، اما تجربه سیاست خارجی آمریکا نشان داده که این افراد از الگوهای همکاریجویانه بیشتری درحال مناقشات بینالمللی بهره میگیرند و بهرغم حملات گستره ترامپ به برجام به نظر نمیرسد که شاهد رفتارهای غیرعقلایی از او در رابطه با برجام باشیم.