- توضیحات
- :::
-
دسته: مقالات |
-
منتشر شده در دوشنبه, 07 آذر 1401 11:34 |
حیات غرب - نعمت اله احمدی - چرا آستانه تحمل مردم پايين آمده است؟ علت اين مساله چيست؟ ظاهرا عدهاي دستبهدست هم دادهاند تا با عملکرد خود جامعه را عصباني کنند. دوستم ميپرسد: بيجار کجاست؟ ميپرسم: هوس سفر کردهاي؟ پاسخش جالب است؛ نه بابا، سفرم کجا بوده! پيامکي از طرف پليس راهور آمده که در بيجار مرتکب تخلف رانندگي شدهام. اول فکر ميکرد و من هم همينطور فکر ميکردم که بيجار اسم خياباني در همين تهران است. وقتي متوجه شدم شهري در استان کردستان است شک همسرم بيشتر شد. نکند صبح زود رفتي بيجار و شب برگشتي؟ پاسخ دوستم به همسرش اين بوده که اندکي پرس وجو کن، ببين تا بيجار چقدر فاصله است. با شک ميگويد: بله، همه با تو دشمناند. دوربينهاي پليس راهنمايي و رانندگي هم به اشتباه تو را در بيجار شکار کردهاند. نگارنده هم با پيامکهايي از اين دست روبهرو شدهام که مثلا در جاده قزوين- رشت سرعت غيرمجاز داشتهام. درحالي که مدتهاست سعادت ديدار دوستان گيلاني را در رشت و ديگر شهرهاي استان گيلان پيدا نکردهام. تاريخ کارت عابربانکم منقضي شده بود. به بانک مورد نظر رفتم بهجاي شش باجه تنها دو باجه فعال هستند. در ورقه انتظارم مدت 15 دقيقه انتظار را نوشته است. بيش از 25 دقيقه معطل ميمانم تا نوبت من ميرسد. با احترام کارت ملي و ورقه نوبتدهي را به مرد جواني که پشت باجه نشسته، تحويل ميدهم. تاريخ تولد و شماره کارت ملي را از من ميپرسد. پاسخ ميدهم. به من کارت با اعتبار يکساله تحويل ميدهد. تازه ميخواهم اعتراض کنم چرا يکساله! که با پاسخ کارمند بانک روبهرو ميشوم. شماره سريال کارت ملي شما بالا نميآيد. ميپرسم يعني چه؟ جوابش جالب است. به ثبت احوال ميگوييد شماره سريال کارت مليات را اصلاح ميکنند. گفتم ايبابا اين کارت هوشمند جديد است و براي اولين بار است که گفته ميشود که شماره سريال بهاصطلاح بالا نميآيد. با اين هواي آلوده مجبور شدم به اداره ثبت احوال بروم. ورقه نوبتدهي و صف انتظار. وقتي نوبتم شد و کارت را تحويل خانم مسئول دادم و توضيح کارمند جوان بانک را به او گفتم با تعجب نگاهم کرد و پشت کامپيوترش نشست. گفت آقا، همه چيز درست است. از اداره ثبت احوال خارج شدم و وارد بانک نزديک اداره ثبت احوال ميشوم. موضوع را با کارمند بانک بعد از انتظار و رسيدن نوبتم در ميان ميگذارم که مدت کارت بانکي من منقضي شده است. با خوشرويي ورقهاي را نشانم داد که بايد مشخصاتم را پر ميکردم. چند دقيقهاي گذشت. کارت جديد بانکي تا سال 1406 را برايم صادر کرد و از او خواستم لطفا فعال هم بشود. حکايت ديگري که پرغصهتر است، اختلاف بين دو شرکت از طريق داوري حل و فصل شود برابر قرارداد. با طي مراحل قانوني از دادگاه درخواست داور مستنکف را کرديم. دادگاه از بين افراد مختلف يکي از وکلاي معروف و در زمينه داوري را به عنوان داور انتخاب کرد. در قصه داوري اگر طرفين مهلت و مدتي براي اظهارنظر داور يا داوران توافق نکرده باشند، مهلت برابر قانون سه ماه است. داور انتخابي دادگاه بهرغم اينکه ميدانست بايد ظرف سه ماه اظهارنظر کند منتظر پايان مهلت شد و عملا داوري را کنلميکن کرد و سرنوشت يک شرکت و سرمايه آن را بسته به عملکرد نمود. چه بايد کرد؟ برميگردم به محيطهاي علمي. ميدانيد دانشجويان دوره دکتري که آماده دفاع از رساله خود بعد از نوشتن آن ميشوند بايد دو مقاله در نشريات علمي- پژوهشي از متن پاياننامه را چاپ کنند و تا مقالات استخراجي چاپ نشوند، اجازه دفاع ندارند. به دانشگاههاي دولتي کار ندارم، دانشگاه آزاد که شهريه سرسامآوري ميگيرد، شهريه ثابت را هر ترم از دانشجو که فارغالتحصيل شده و دانشگاه هيچ هزينهاي در مقابل اين دانشجو ندارد و پشت سد سکندر چاپ دو مقاله خود را پنهان ميکند، هر ترم شهريه را مطالبه ميکند بدون اينکه نشريه علمي پژوهشي در رشتههاي مختلف به اندازه دانشجويان داشته باشند يا در جاي ديگري چنين نشرياتي باشد. متأسفانه عدهاي هستند که امکان چاپ مقالات در نشريات اندک علمي پژوهشي براي خود دست و پا ميکنند اما در قبال چاپ مقاله، وجوهاتي پرداخت ميکنند که باورکردني نيست. از آنطرف اين دانشجويان با پرداخت هزينه کلان به هر حال فارغالتحصيل ميشوند دنبال جذب دانشگاه به عنوان عضو هيات علمي ميشوند تا گوشهاي از هزينههاي خود را حداقل جبران کنند. مسئولان دانشگاه هم با اخراج اساتيد فعلي خود براي دوستان تازه رسيده، بهاصطلاح جا باز ميکنند. اينکه با اخبار مربوط به اخراج اساتيد دانشگاه بعد از سالها تدريس روبهرو ميشويم ريشه در اين قصه دارد. از آنطرف دانشجوياني که امکان پرداخت هزينههاي چاپ مقاله يا در نوبت چاپ را ندارند، هر ترم بايد شهريه ثابت را بپردازند. تعداد زيادي از اين دانشجويان يا با اتمام سنوات روبهرو ميشوند يا توان پرداخت شهريه ثابت را ندارند و شوق و ذوق اخذ مدرک از آنها گرفته ميشود و به خيل انبوه دانشجوياني که دروس دکتري را تمام کرده، رساله انتخاب نموده و رساله را نوشته و به تاييد استاد راهنما و مشاور رسانده و آماده دفاع هستند اما نتوانستهاند از پسِ هزينه چاپ مقاله و پرداخت شهريه ثابت برآيند، از خير اخذ مدرک دکتري که با آن همه شوق و شوق به تحصيل روي آوردند، ميگذرند. و موضوعات ديگر مثل روابط مالک و مستاجر اينکه قصه پرغصه وديعههاي سرسامآور و اجارههاي باورنکردني کمر مستاجران را شکسته، کار ندارم. لازم نيست شما روانشناس باشيد، کافي است وقايعي از اين دست که هر روزه تکرار ميشود، کاسه صبر شما را هم لبريز کند. آن زمان است که آستانه تحمل فرد، خانواده، جامعه پايين ميآيد.
اضافه کردن نظر