حیات غرب -علی نجفی توانا - هرچند اظهارات آقای قالیباف و رئیسی در بحث استفاده از ظرفیتهای قانون اساسی در مورد حکمرانی مطلوب و نونشانه خوبی از توجه مدیران به نارساییها و ناکارآمدی مدیران گذشته در استفاده از ظرفیتهای قانونی به ویژه در رابطه با آزادیها و حقوق مردم است، اما باید نکاتی را در این خصوص مدنظر قرار داد:
1- واقعیت آن است که قانون اساسی دارای ظرفیت قابل قبولی برای رفع مشکلات و نیازمندیهای جامعه است اما مسئولین باید به دو نکته اساسی توجه داشته باشند. اول اینکه چه کسی خسارات ناشی از عدم اجرای قانون اساسی را به عهده خواهد گرفت و این خسارات چگونه به مردم پرداخت خواهد شد و اینکه چه کسی و کسانی مسئول عدم اجرای قانون اساسی هستند. اگر برابری مردم در قانون اساسی را پذیرفتهایم همان گونه که اگر فرد عادی مرتکب جرم میشود با او برخورد میکنیم حتما باید با افراد ناکارآمد، افرادی که با رانت دارای ثروتهای هزاران میلیاردی هستند را با توجه به قوانین موجود مورد بازخواست قرار داده و اموال نامشروع آنان به بیتالمال اعاده شود. از محرومان و مستضعفانی که حقوق آنان تامین نشده عذرخواهی به عمل آید و در نهایت زمینهای برای ترمیم اعتماد فراهم کنیم. هر چند که به نظر میرسد این کار چندان آسان نباشد.
2- برخی اصرار دارند که قانون اساسی بدون اشکال است و نیازی به تغییر ندارد. در این زمینه باید گفت هرقانون بشری در طول زمان بعد از مدتی اجرا ضعفها و چالشهای خود را نشان میدهد. این ادعا در تطبیق با اصول حقوقی و دموکراسی و مردم سالاری صحیح نیست که بگوییم این قانون بعد از چند دهه نیاز به ترمیم و اصلاح ندارد. به ویژه که این قانون مربوط به مطالباتی است که در نیم قرن پیش میتوانست تا حدی نیازهای جامعه را رفع کند اما امروز با تغییر شرایط و باورهای مردم و با لحاظ اینکه قانون از نظر نظارت برعملکرد مدیران ایراداتی دارد، باید در این بخشها متحمل اصلاح و تغییرشود. تساوی همه مردم در هرمقام و موقعیت با یکدیگر باید مورد تاکید قرارگرفته و ضمانت اجرا برای آن مشخص شود. نکته قابل توجه در همین قانون اساسی این است که باید این مورد را در نظر داشته باشیم که بحث احترام به افکار عمومی، آرای عمومی و همهپرسی در این قانون جدی است. اگر دولت معتقد است در وضعیت موجود و شرایط کنونی دارای معدل قابل قبولی است نباید از مراجعه به آرای عمومی و همهپرسی گریزی داشته باشد. اگر در مورد پدیدههای موجود و سیستم اقتصادی و فرهنگی نظر داشته باشد و اگر خود را نماینده مردم تلقی میکنیم و دیدگاه آنها را فصل الخطاب میدانیم و مدیریت و حاکمیت را ناشی از آرای عمومی تلقی میکنیم؛ همان طور که بسیاری از بزرگان دینی و حتی مسئولین انقلاب افکار عمومی و آرای عمومی را منشا حکمرانی مطلوب دانستند؛ باید از مراجعه به افکار عمومی استقبال کنیم.
3- باید از مردم پرسید که آیا قانون اساسی دارای نواقصی هست یا خیر؟ تصور میشود که آقایان قالیباف و رئیسی با توجه به مشارکت در انتخابات در دورههای گذشته باید این نکته را لازم بداند تا با استعلام از مردم دیدگاه آنان را راجع به مواد مختلف قانون اساسی مورد پرسش قرار دهد. مسلما هر مدیری معتقد است که شیوه مدیریت وی بینقص بوده و قوانین موجود ظرفیت کافی برای انجام وظایف حاکمیتی را داشته است اما صاحبان مملکت مردم این کشور هستند که باید از آنان پرسید که آیا قانون اساسی دچار خلأ و ضعف هست یا خیر؟ بدون تردید پاسخ به این پرسشها میتواند تصویری دقیق از چیستی و چگونگی اصلاحات ساختاری ارائه دهد.