آسیب شناسی تصمیم سازی در سطح ملی

حیات غرب - بررسی برخی از تصمیمات مسئولان کشورمان در دهه های اخیر، نشان از اشکال اساسی نظام تصمیم سازی دارد. تصمیم گیری مسئولان هر جامعه معمولا بر پایه تصمیم سازی کارشناسان و فرآیندهای حاکم بر نظام تصمیم گیری شکل می گیرند و اشکالاتی که در تصمیم گیری ها مشاهده می شود، قطعا بدون ارتباط با نظام تصمیم سازی نیست.

هرچند که می توان مثال هایی از حوزه های دیگر تصمیم سازی در کشور ذکر کرد، اما تنها موضوع یارانه ها و ثبت نام هایی که گزارش شده به قدر کافی مثال برای نشان دادن اشکالات جدی در نظام تصمیم سازی کشور دارد. در این مقاله سعی برآن است که با اشاره به مبانی تصمیم سازی و ذکر اشکالات نظام جاری تصمیم سازی، راه حل هایی برای بهبود آن ارائه نمود.

 

موضوع یارانه ها

در ابتدا ذکر این نکته ضروری است که نویسنده در صحت روند ثبت نام دریافت کنندگان یارانه ها به شدت تردید دارد. این احتمال که نفوذ گران رایانه ای اقدام به ثبت نام و سوء استفاده از اطلاعات قبلی موجود در شبکه کرده باشند از ذهن دور نیست. این احتمال که اطلاعات ثبت شده پیشین و کدهای موجو د مورد بهره برداری سوء گروه های خاص قرار گرفته باشد نیز قابل بررسی است. به نظر نویسنده هزینه بررسی صحت روند ثبت نام یارانه ها هرچقدر که باشد به نتایج حاصل از آن می ارزد و با نگاهی به مسائلی چون سختی روند ثبت نام، تبلیغات انجام شده و تعداد خانوارهای همسو با دولت می توان اثبات کرد که هفتاد و چند میلیون نفر خواهان دریافت یارانه نبوده اند و موضوع انجام ثبت نام ها توسط سوء استفاده کنندگان قابل بررسی جدی است.

اما با فرض اینکه نتیجه را بپذیریم و بررسی ها اثبات کند که بیش از هفتاد میلیون نفر برای دریافت یارانه ثبت نام کرده اند می توان ثابت کرد که روند گفتمان سازی و تبلیغاتی که به منظور انصراف مردم از ثبت نام صورت گرفت، به شدت غیر علمی و غیر قابل دفاع بوده است. می توان نشان داد که این روند ناکارآمدی نظام تصمیم سازی و گفتمان سازی در کشور را اثبات می کند و نه بی اعتقادی و بی علاقگی ملت به مثلا توسعه بخش سلامت را.

در موضوع یارانه ها به شدت بد عمل شد. چه در گفتمان سازی که متاسفانه (با فرض صحت نتایج( به خاطر مدل سازی غلط این جمع بندی از سوی رسانه های مغرض عنوان شد که تمام تبلیغات دولت و رسانه ملی علیرغم هزینه کردن از آبروی آیات عظام، ورزشکاران، هنرمندان و... بی نتیجه بود. و چه در روند ثبت نام که اختیار و گزینه های دیگری به جز ثبت نام ی ا عدم ثبت نام در اختیار ثبت نام کننده نگذاشت.

گرچه نویسنده شخصا به این جمع بندی رسیده که خیلی ها ثبت نام نکرده اند و آمار حاصله قابل بررسی مجدد است. اما حاصل کار ما این بود که در این پروژه بزرگ نشان دهیم که می توان از تکنولوژی اطلاعات بهره گرفت و ظرف مدت ده روز از هفتاد میلیون نفر متقاضی دریافت چهل و پنج هزار تومان در ماه ثبت نام کرد !!!. آیا از تکنولوژی اطلاعات نمی شد استفاده دیگری کرد؟

با توجه به اینکه خیل عظیمی از مردم همرا ه دولت بودند می شد دلایل اینکه احتمالا مردم را به ثبت نام متمایل می کرد را شناسایی و قالب ها یا گزینه هایی را مطرح می ساخت که هم به خواست ایشان پاسخ دهد و هم منجر به دریافت یارانه نشود. می شد از مدل های روانشناسی برای منصرف ساختن مردم و گفتمان سازی بهتر استفاده کرد. می شد گزینه های دیگری غیر از ثبت نام یا انصراف تعریف کرد که نیازهای روحی و عاطفی و انگیزه های اقشار بیشتری را لحاظ می کرد.

می شد گفتمان سازی و تصمیم سازی بهتری را مد نظر قرار داد. می شد پیش بینی کرد که ملت انتقام سوء استفاده های مالی دولت پیشین را از این دولت بگیرند و هزار پیش بینی دیگر. برای جلوگیری از ثبت نام هفتاد و چند میلیونی نیز می شد راه کارهای عملی بهتری طراحی کرد.

برای مثال می شد گزینه ای بر روی ثبت نام تعریف کرد که مبلغ یارانه به حساب خیرین مدرسه ساز برود. یا به حساب بنیادهای خیریه ای چون موسسه محک یا کهریزک واریز گردد. یا برای مثال می شد با تعریف بنیادهایی مثل دفاتر کمیته امداد حضرت امام به عنوان محل ثبت نام یارانه، خیلی از اقشار جامعه را متوجه چارچوب مورد نظر دولت و حاکمیت از واجدین شرایط برای دریافت یارانه کرد.

عدم توفیق دولت در برنامه منصرف ساختن اقشار پردرآمد ) باز با فرض پذیرش صحت نتایج ( قطعا نشان از ناکارآمدی نظام تصمیم سازی در کشور دارد و عدم توفیق ما در گفتمان سازی مناسب و درک شناخت از تجربیات و نگاه مردم به امر دریافت یارانه تلقی می گردد. یعنی عدم توفیق در ایجاد چارچوب ذهنی مورد نظر حاکمیت برای مردم در موضوع دریافت یارانه.

 

تاثیر چارچوب

در روانشناسی اصلی است به نام تاثیر چارچوب یا“ Framing effect “ که در مذاکرات خاصه در مذاکرات از جنس بده بستانی بسیار مورد بهره برداری قرار می گیرد. این اصل می گوید انسان ها در شرایط یکسان و در قبال یک انتخاب مشخص لزوما واکنش مشابهی نشان نمی دهند و واکنش آنها وابسته به این است که چارچوب ارائه شد ه به آنها، شرایط را با دید مثبت و در جهت منافع آنها مطرح کرده باشد یا با دیدی منفی و در جهت ضرر ایشان. این امر به عنوان مثالی از سوگیری ذهنی است که در مذاکرات بین المللی نیز مورد بهره برداری سیاست پیشگان و دیپلمات ها قرار می گیرد و مذاکره کنندگان سعی می کنند مطلب خود را در قالبی مطرح سازند که طرف یا طرف های مقابل آن را در جهت منافع خود ببینند و ترجیح دهند که از ریسک عدم انجام پیشنهاد که همراه با ضرری بزرگتر جلوه داده می شود گریز نمایند. جدا از اینکه معمولا در مذاکرات بده بستانی کسی بهتر عمل کرده که بتواند چارچوب ذهنی خود را بر مذاکرات حاکم نماید، اما می توان اذعان داشت که نحوه توفیق هر طرف بستگی زیادی به چارچوب انتخاب شده و میزان احتمالی قابل پذیرش بودن پیشنهاد توسط طرف یا طرف های مقابل دارد.

از دیگر کاربردهای این اصل، مسائلی است که به گفتمان سازی و شکل دهی افکار بر می گردد. شبکه های خبری و رسانه ها معمولا از این اصل استفاده می کنند تا افکار عمومی را به سمت و سویی خاص سوق دهند و برای مثال حرکت دولت یا حزبی خاص را در شرایط محیطی فراروی ایشان توجیه نمایند و یا مورد انتقاد قرار دهند. دولت ها از این اصل استفاده می کنند که مردم را به سمت اجرای هدفی سوق دهند و یا از انجام کاری بازدارند. این واقعیتی کلی است که همیشه رهبران بزرگ قادر بوده اند که چارچوبی تاثیرگذارتر برای شکل دهی افکار عمومی ارائه نمایند.

طبیعی است که هم اکنون به علت آشنایی افراد و جوامع با بسیاری از واقعیت ها و ترفندها، تحمیل چارچوب های بسیط به افکار عمومی یا طرف های مذاکره کننده خارجی به راحتی ممکن نیست.

افکار عمومی به علت دسترسی به شبکه های خبری جهانی و جریان اطلاعات، هوشمندی کافی برای اینکه با چارچوب های ساده شکل دهی فکرشان مقابل کنند یا آنها را زیر سوال ببرند را یافته اند. در مذاکرات بین المللی نیز این امر تسری دارد که طرف های مقابل همه هوشمندند و هر قالبی را برای انجام مذاکره نمی پذیرند. اما به دلیل همین هوشمندتر شدن افکار عمومی است که روش های گفتمان سازی نیز پیچیده تر و قوی تر از گذشته شده است.

در موضوع یارانه ها و بسیاری دیگر از سیاست گذاری ها و فعالیت های تبلیغاتی ما از این اصول و مبانی تصمیم گیری و روانشناسی بهره گیری نشده و نمی شود. با دادن قالب های ذهنی جدید می توان اعتماد ملت را به دولت و حاکمیت تقویت کرد. اعتمادی که در اثر تجربیات ایشان در طول زمان خاصه طی چند ساله گذشته به شدت لطمه خورده است.

مدل های برخورد ما با محیط بین الملل درمذاکرات اخیر ژنو که در مقاله پیشین به آن اشاره شد و تصمیماتی که بعضا ناپخته و سوگیرانه در مسائل چون ثبت نام یارانه خود را بروز می دهند، قاعده گذاری هایی که با تغییر دولت ها به شدت تغییر می کنند و نیز سیاست هایی که در کلان استراتژیک خود بیش از صد و هشتاد درجه با هم متفاوتند همه و همه نشان می دهند که نظام تصمیم سازی در کشور به شدت نیاز به اصلاح دارد.

وقتی صحبت های محرمانه و استراتژی های کلان کشور که ارزش دلاری میلیاردی برای طرف های مقابل ما دارد در جراید رسوخ می یابد. وقتی در مذاکرات بین المللی بدون داشتن سناریوهای متفاوت و کار کارشناسی شده عمیق ظاهر می شویم. وقتی با موضوع یارانه ها و هزینه کردن آبروی اقشار مرجع، در منصرف ساختن مردم شکست می خوریم. قطعا باید به این باور برسیم که نظام تصمیم سازی و گفتمان سازی در کشور اشکال داشته و بیش از همه چیز نیاز به اصلاح دارد. یعنی باید به کار کارشناسی شده بها داد تا تصمیمات درست حاصل شود.

 

راهکار عملی

بدیهی است که چارچوب و مدل ذهنی افراد بر روی طرح های پیشنهادی و روند تصمیم سازی آنها تاثیری شگرف دارد. طرح های پیشنهادی فرد ی ا مجموعه ای که به دنبال توسعه از طریق توسعه درونزا هستند با فرد یا مجموعه ای که توسعه را برونزا می بینند متفاوت است. نگاه کسی که دنیا را دشمن می بیند با نگاه کسی که دنیا را به طیفی از کشورهای دوست تا دشمن دسته بندی می کند متفاوت است و طبیعی است که طرح های پیشنهادی و روند های تصمیم سازی این دو نیز متفاوت باشد.

نکته اینجاست که نباید اجازه داد تاثیر چارچوب های ذهنی افراد و گروه های مختلف در حاکمیت به روند تصمیم سازی در سطحی ملی سرایت کند. نظام تصمیم سازی در کشور نباید اجازه بدهد که مدل های ذهنی قشری خاص در فضایی غیر متعامل با دیگر افکار و رویکردهایی که در مورد همان مسئله حرف دارند به تصمیم گیری منجر شود. اگر نظام تصمیم سازی توان این را داشته باشد که سناریو های متصوره از همه این رویکردها را به تصمیم گیران ارائه نماید و مزایا و اشکالات همه را نیز ذکر کند، قطعا تصمیم گیران بهتر تصمیم گیری خواهند کرد.

کارشناسان دولت و تصمیم سازان باید از میان قوی ترین و باهوش ترین ها انتخاب شوند. حتی در کشورهایی چون هند و پاکستان نیز به این جمع بندی رسیده اند که برای استخدام های دولتی امتحان عمومی برگزار کنند و کارکنان دولت را از میان رتبه های اول انتخاب کنند. در کشور ما نظام انتخاب از بین بهترین ها برای کار کارشناسی در دولت و حاکمیت طی سالیان اخیر به دلایل متعدد به شدت لطمه خورده و روش های تصمیم سازی علمی در کار کارشناسی جای بسیار کمی دارد.

بسیاری از کارشناسان منتظرند که نظر مدیران بالا دستی را برای ارائه راه حل و پیشنهاد بدانند تا موضعی خلاف آن نگیرند و از سوی دیگر بعضا کارشناسان تشویق می شوند که ثابت کنند نظر مدیران شان علمی و صحیح است.

واقعیت آن است که طی سالهای بعد از انقلاب ما قادر به ایجاد نظام تصمیم سازی که کارشناسان را بر اساس قابلیت هایشان رشد دهیم نشده ایم. روش های افراط و تفریط به گونه ای بوده که یا جوان بیست و چند ساله را به بالاترین مقامات دولتی نشانده ایم و حافظه سازمانی را صفر کرده ایم و یا مدیران ارشد سی سال پیش را مجددا به کار گرفته ایم. متاسفانه باید اذعان داشت که بسیاری از مدیران دلسوز کشور با آزمون و خطا روی مسائل کشور تجربه کسب کرده و آزموده شده اند.

ماحصل تجربیات دهه های اخیر آنها را به این جمع بندی رسانده که تلاش نمایند تا تجربیات خود را به نسل بعد منتقل سازند تا آنها نیز دچار آزمون و خطا نشوند. آنچه که نسل پیشین مدیریت کشور نیاز دارد جانشین پروری است و چنانچه راه حلی منطقی و اصولی برای این کار تمهید نشود، روش دولت پیشین تکرار خواهد شد. برای اینکه ایران بتواند در سالهای آینده جایگاه واقعی خود را در صحنه جهانی پیدا کند و کشور با همه قابلیت ها و شایستگی هایی که دارد از قافله توسعه عقب نماند، مهمترین برنامه ما باید تربیت مدیران آینده و جانشین پروری برای تصمیم سازان فعلی باشد.

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه سازی