کدام منشور؟ کدام شهروند؟


کدام منشور؟ کدام شهروند؟
دکتر مهدی گلجان
منشور حقوق شهروندی یکی از مهم‌ترین مسایلی بود که معاونت حقوقی ریاست جمهوری با همکاری مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری در آذر ماه 1392 مطرح کرد. این منشور در معرض آرای جامعه قرار گرفت و از نخبگان و اندیشمندان خواسته شد که در خصوص آن اظهار نظر کنند. در زمان مطرح شدن این موضوع بحث‌هایی نیز پیرامون آن صورت گرفت. اما پس از مدتی کم‌رنگ و کم‌رنگ‌تر شد تا به امروز که گویی اصلا چنین مسأله‌ای مطرح نبوده و حتی نامی هم از آن برده نمی‌شود! علت این مسأله چه چیزی می‌تواند باشد؟


منشور حقوق شهروندی فهرستی از مهم‌ترین حقوق شهروندان یک کشور است که برای اولین بار ظاهراً در بریتانیا نوشته شد و نتیجه‌ی حدود یک قرن مبارزه (قرن 17 میلادی) میان پادشاهان استوارت از یک سو و مردم و پارلمان انگلستان از سوی دیگر بود. این منشور با الهام از ماگنا کارتا نوشته شد.

با نگاهی به منشور حقوق بشر انگلستان متوجه می‌شویم یکی از اساسی‌ترین و قابل توجه‌ترین بخش‌های آن، حق بیان یا همان آزادی بیان و عقیده است؛ یعنی آن‌چه می‌خواهید بیان کنید و از مصادیق آن می‌توان به حق انتقاد از حکومت و... اشاره کرد.


این تعریفی است که ویکی‌پدیا از نخستین منشور حقوق شهروندی ارایه داده است. اکنون بدون در نظر گرفتن صحت و سقم این تعریف یا علمی بودن مرجع آن، چند مسأله اساسی مطرح می‌شود:


1. منشور مورد نظر که روی سایت‌های مختلف نیز قرار گرفت، برای دولت تدبیر و امید از چه جایگاهی برخوردار بوده و اگر رویکرد دولت به این منشور جدی است، چرا پیگیری لازم در موردش صورت نگرفته است؟


2. جایگاه گفتمان اعتدال در این منشور کجا است و چگونه این گفتمان می‌خواهد ذیل تعریفی از خود، تعریفی نیز از این منشور ارایه داده و آن را تببین و تشریح نماید؟


3. ارتباط این منشور با مدینه النبی چیست و چه مقدار از مدینه‌ی پیامبر الگوبرداری کرده یا می خواهد الگو برداری کند؟


4. آیا مشکلات اقتصادی مردم، تحریم‌ها، چالش در روابط خارجی و مذاکرات هسته‌ای در مسکوت ماندن این طرح از سوی مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری موثر بوده؟


5. آمار و ارقامی در خصوص استقبال عوام و خواص از این منشور ارایه نشده و مشخص نگردیده که این طرح تا چه اندازه با استقبال مردمی یا حتی نخبگان روبرو شده است.


6. آیا منشور حقوق شهروندی بیش از آن که به نیازهای جامعه اسلامی ما روی کاغذ بپردازد، نبایستی به جنبه‌های عملیاتی و اجرایی آن در جامعه ما توجه کند؟


شهروند در جامعه اسلامی ما به ویژه پس از انقلاب اسلامی با یک شاخصه مهم معرفی می‌شود. شهروند فقط کسی نیست که از فروشگاه شهروند خرید می‌کند یا در برنامه‌های سرای محله و شورای شهر یا انتخاب شهردار شرکت می‌کندو..... پس از انقلاب اسلامی شهروندان همان مردمی هستند که ولی‌نعمتان جامعه لقب داده شدند و اصطلاح «ولی نعمت» خیلی زود در ادبیات ما جا افتاد و فراگیر شد.

بنابراین منشور حقوق شهروندی به نوعی منشور حقوق ولی نعمتان نیز می‌تواند خوانده شود و شاید لازم است این‌گونه به آن نگاه کرد. این اصطلاح نه تنها از بار مسئولیت شهروندان نمی‌کاهد، بلکه آن را بیشتر نیز می‌کند.

 

ولی نعمت جامعه نه تنها حق و حقوقی دارد که مسئولان باید آن را رعایت کنند، بلکه خود نیز به عنوان ولی، صاحب حکومت، حاکمیت و دولت است و صاحب یک چیز قطعا برای آن بیشتر دل می‌سوزاند تا کسی که آن را به امانت گرفته است. این عبارت حتی بار مشارکتی کار را هم بسیار بالا خواهد برد؛ چیزی که با اصطلاح شهروند به معنی سیتی زن تفاوت بسیار دارد.


کلود لویی استراوش می‌گوید شهر واقعی شهری است که در پس آن، شهر تحقق ناپذیر افلاطونی هویدا است. شهری که استراوش از آن سخن می‌گوید، شهری است که حق طبیعی مردم بر تاریخ‌گرایی اولویت دارد و مدرنیته علیرغم هجمه‌های خردکننده‌اش نتوانسته «ولی نعمت» بودن شهروندانش را از آن‌ها بگیرد. در این شهر انسان‌ها از حقوق طبیعی خود برخودارند، حقوقی که بر اساس حق انسانی شامل آن‌ها شده، نه بر اساس جبر تاریخ‌گرایی و دموکراسی.

اینکه انسان‌ها بر اساس انسان بودن خود صاحب حق هستند و این حق را خداوند تبارک و تعالی به ایشان داده است نه کارکرد تاریخی بشر. تعریفی که اگر منشور حقوق شهروندی از ابتدای کار، آن را به درستی درک نکند ، آن وقت ممکن است خروجی‌اش بیش از آن که به درد شهروند جامعه اسلامی بخورد، نیاز شهروند جامعه هابرماس، هایدگر، هانا آرنت و کانت را برطرف نماید.

 

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه سازی