جذب مخاطب، باید خردمندانه باشد

 
 کیمیا امینیان:در بین مجریان رادیو و تلویزیون داریوش کاردان به صراحت لهجه و لحن‌ انتقادی‌ مشهور است. او که از گویندگان و برنامه‌سازان قدیمی صداوسیماست، با برنامه‌هایی چون نوروز 75 و برنامه‌های طنز آیتمی، باعث معرفی بسیاری از چهر‌ه‌های طنز در تلویزیون و سینما شد. او رمضان93 بعد از پنج‌سال دوری از تلویزیون -دوری‌ای که خودش معتقد است خودخواسته بود- با برنامه «ماه باران» در شبکه اول سیما حاضر شد؛ برنامه‌ای که به باور او رقیبی چون «ماه عسل» نداشته است.

 «ماه باران» برنامه‌ای بود که بعد از پنج‌سال دوری از تلویزیون میزبان شما بود. بعد از سال‌ها دوری از تلویزیون بازگشت سخت نبود؟
مساله قطع‌شدن یا نشدن ارتباط من با تلویزیون تنها از آن نظر بود که به‌عنوان مجری و گوینده حضور نداشتم. بازیگری عشق من است و خیلی دوستش دارم. اما به این دلیل که اوضاع کشور به‌گونه‌ای بود که نمی‌شد درباره آن صحبت کرد چراکه در غیر این‌صورت به یکی از گروه‌ها و جناح‌ها ربط پیدا می‌‌کنی، خودم کنار رفتم. کسی از من نخواست حضور نداشته باشم. در این مدت حتی بسیاری از مسوولان نمی‌توانستند صحبت کنند چه برسد به من مجری.
 در واقع خودسانسوری کردید... .
خودسانسوری نبود، سکوت بود. چون قطعا نمی‌توانستم خیلی از حرف‌ها را بزنم.
 فکر می‌کنید الان می‌توانید این حرف‌ها را بزنید؟
شروع کرده‌ایم. نمی‌دانم تا کی بتوانیم ادامه دهیم. احتمالا کسانی که از من برای این برنامه دعوت کرده‌اند، دعوتشان با توجه به این خصوصیات بوده است. به آنها هم گفته‌ام با توجه به اینکه این ماه، ماه خداست و ماه شادی تا جایی که بتوانم این برنامه را شاد اجرا خواهم کرد. حتی گفتم شوخی و انتقاد و متلک هم دارم. دلم می‌خواهد خیلی چیزها را بگویم، نه اینکه از چیزی یا کسی واهمه داشته باشم. کشش برنامه این اجازه را نمی‌دهد که مثلا یکباره بگویم ماجرای 200نفری که رییس قوه‌قضاییه گفته در قضیه سه‌هزارمیلیارد پایشان ‌گیر است، به کجا رسید. خیلی دلم می‌خواهد یک‌بار جلو دوربین بگویم این قضیه به کجا رسید؟ بعد از این همه‌سال حال شهرام جزایری چطور است؟ اما فضای برنامه فقط در حد اشاره این اجازه را به من می‌دهد. بیش از این نمی‌شود برنامه را چالشی کرد.
 برنامه شما دقیقا همزمان با برنامه «ماه عسل» پخش می‌شد و ساختار هر دو برنامه هم تقریبا شبیه هم بود هرچند نوع پرداخت و گرایش برنامه شما با آن برنامه تفاوت داشت. آیا به این فکر کرده‌اید که برنامه‌تان رقیب «ماه عسل» است؟
تا به حال شاید 40مصاحبه با سایت‌ها و روزنامه‌های مختلف داشته‌ام اما مساله رقابت را کلا رد می‌کنم. نه اینکه بگویم من آنقدر بزرگ هستم که رقیبی نمی‌بینم، اما فضا، فضای رقابت نیست.
 بیشتر مخاطبان شبکه‌سه را تماشا می‌کنند... .
اشکالی ندارد.
 این را قبول دارید؟
هنوز این را نمی‌دانم چون چندبار که مشغول‌ آماده‌شدن‌ بودم، دیدم برنامه ماه عسل شروع شده است. نگاه برنامه ما کمی متفاوت است. هر کدام از دوبرنامه کار خودش را می‌کند و مردم هم مختار هستند که هر کدام از برنامه‌ها را انتخاب کنند. اینکه من نگران باشم که مردم برنامه ما را تماشا می‌کنند یا ماه عسل را اصلا در فکر من نیست.
 برنامه «ماه باران» ساختاری جدید داشت. یعنی کمتر پیش آمده که در برنامه‌های ماه رمضان از چهره‌های شناخته‌شده در حوزه‌های مختلف به همراه خانواده‌شان استفاده کنیم و بخواهیم در مورد آن شخص یا موضوع خاص حرف بزنیم. این موضوع به برنامه، صمیمیت می‌دهد. در مقابل با برنامه‌ای روبه‌رو هستیم که بیشتر از مشکلات جامعه می‌گوید... .
این روشی است که خودم و همکارانم نمی‌پسندیم. در جامعه‌ بخواهیم یا نخواهیم افسردگی و گرفتاری زیاد است. اگر بخواهیم دوباره همان‌ها را فیلمبرداری کنیم و همان گرفتاری‌ها را قبل از افطار به مردم نشان دهیم، استفاده از حالتی است که فرد محزون خبرهای محزون را بیشتر می‌پسندد یا اینکه به خودش بگوید از من بدبخت‌تر هم وجود دارد. این کار به نظرم جذب مخاطب خردمندانه‌ای نیست اگر هم باشد با خرد من جور درنمی‌آید. من می‌گویم ماه رمضان ماه شادی و میهمانی خداوند است و هیچ‌کس هم منکر وجود مشکلات نیست اما این مساله را که به مشکلات زرق و برق دهیم که اشک مردم دربیاید و بیننده بیشتر شود، من قبول ندارم. به نظرم بیننده خودش باید انتخاب کند. روشی که ما در نظر گرفته‌ایم روشی است که شما هم اشاره کردید. ما خانواده را نشان دادیم. یک خانواده شاد و مهربان. صحبت‌مان هم درباره مهربانی بود و مهربانی را به حوزه خانواده کشاندیم. طراحی این برنامه به این شکل بود که رفتار در خانواده را جلو چشم بیننده نمایش دهیم به این خاطر که اگر در جامعه فساد اقتصادی و ناهنجاری و بدرفتاری داریم، خاستگاه همه‌شان خانواده است. اگر کسی در خانواده‌ای درست تربیت می‌شد، مثلا آقای X، الان مشغول خوردن بیت‌المال نبود و حق مردم را حق خودش نمی‌دانست. اگر در خانواده‌ای خودمحوری و استبداد باشد، محصول آن خانواده در آینده مستبد و خودرای خواهد بود و می‌خواهد همه به فرمان او باشند. جذب مشتری اصلا چیز خوبی نیست. یعنی من کارم را انجام دهم به این دلیل که مشتری پیدا شود. بعد از پیداشدن مشتری به او چه خواهیم داد؟ در آخر هر برنامه هم با خودم تنها که شدم بگویم چه‌کار کرده‌ام؟ چه تاثیری بعد از این شب‌ها روی مردم گذاشته‌ام؟ اگر بتوانم خودم را راضی کنم، خوب است. به همین دلیل نه انتقادی به کسی دارم و نه خودم را رقیب کسی می‌بینم و نه کسی را رقیب خود. هر کسی دنبال چیزی می‌رود که می‌خواهد ببیند. اگر صداقت باشد انسان دیر یا زود، کم یا زیاد به هدفش می‌رسد. مهم، هدف است. اینکه چند‌میلیون‌نفر بیننده یک برنامه هستند یا چقدر درآمد نصیب ما می‌شود مسایل بسیار بسیار فرعی هستند. من بعد از پنج‌سال، برای کسب درآمد برنگشته‌ام. یکی از بیننده‌ها می‌گفت چرا کاردان، جنجالی برنامه اجرا نمی‌کند؟ در همان برنامه گفتم مگر جنجال کم داریم؟ من برای ایجاد جنجال نیامده‌ام.
 شاید به این خاطر که برنامه‌هایی که حتی طنز هم بود و روی آنتن رفت در خود جنجال داشت. از این‌رو توقع وجود داشت در برنامه شما هم باید جنجال وجود داشته باشد... .
جنجال راه به جایی نمی‌برد. ایالت‌های آمریکا سال‌های سال با هم جنگیدند و در آخر با هم گفت‌وگو کردند و ایالات متحده را به وجود آوردند. جنجال به درد یک عده می‌خورد که از قِبَل آن جنجال، کارهای دیگرشان را انجام دهند. آرامش است که به درد من می‌خورد. اینکه جامعه و خانواده‌ها آرام باشند و بنشینیم با هم صحبت کنیم. کدام جنگ بوده که به نتیجه رسیده است؟ کدام جنگ بوده که در آخر به صلح نرسیده باشد؟ به جز کشتارها و قتل‌عام‌ها، کسانی که با هم جنگیده‌اند در آخر با هم صلح کرده‌اند. نمونه‌اش جنگ ایران و عراق است که الان هم بیشترین کمک‌ها به عراق از جانب ایران است. بزرگ‌ترین کشور شیعه با یک کشور شیعه دیگر در حال جنگ بود و سودش نصیب آلمان، آمریکا و انگلیس شد. مردم که سودی نبردند. به جز یک قشر انگشت‌شمار که آنها هم از جنجال برای جمع‌آوری اموال استفاده کردند وگرنه جنجال هیچ‌گاه به درد نمی‌خورد. در جا و زمان مناسب، کلمه مناسب، حرف درست در جای درست و زمان درست اگر گفته شود، می‌تواند منشأ خیر باشد. می‌تواند نشان دهد که فلانی اشتباه می‌کند. اما باز هم جنجال لازم نیست. ممکن است یک گفته من جنجال به همراه داشته باشد اما من به دنبال جنجال نیستم. یادمان نرود محور اصلی برنامه، ماه رمضان و دعا و نیایش و البته امر به معروف و نهی از منکر بود. سعی می‌کنیم از همه‌شان به اندازه در برنامه استفاده کنیم.
 منظور همان انتقادها و متلک‌هاست، مانند جریان ربنا...
بسیار اشتباه کردند که فکر کردند بنده در مورد ربنای آقای شجریان صحبت می‌کنم و حتی در «یوتیوب» هم گفته شد ربنا جیغ کاردان را هم درآورد. آقای «فکار» ربنا را خواند و چهارشب هم پخش شد و قرار شد دیگر پخش نشود. سر همین قضیه عصبانی شدم. پیامک‌های زیادی هم آمد که پس چه شد؟ یک جوان بااستعداد زیرنظر سه‌قاری بزرگ و استاد تجوید این دعا را خوانده و با هم تلفنی صحبت کردیم و نظراتی دادیم و ایشان هم این کار را خواند. یک‌شب تا صبح زیر باران مصنوعی این دعا را خواند و حتی یکی، دوگام از آقای شجریان خوانده بود که به ایشان برنخورد و احترام ایشان را نگه داشته بود. صحبت من ربنای خودمان بود. من آقای شجریان را شاید یک‌بار هم از نزدیک ندیده باشم، شاید هم همان شبی باشد که ایشان ربنا را در رادیو خواند. حتی آن شب جلو دوربین تاکید کردم ربنا دعای افطار نیست. نه پخش دعای ربنا جزو واجبات است و نه جلوگیری از آن، هنر. اینکه یک‌نفر اجازه پخش آن را ندهد، هیچ اتفاقی نمی‌افتد. یک ربنای دیگر پخش می‌شود و مردم روزه‌شان را باز می‌کنند. جالب است از یکی، دوشب قبل تیتراژ برنامه ما جزو آهنگ‌های پیشواز موبایل‌ها شده است. نشان می‌دهد یک اتفاقی افتاده که مردم هم راضی بوده‌اند و این شرکت آن کار را کرده است. پخش ربنا خواست من یا برنامه نبوده است. گفته ما این بوده که تکلیف پخش‌شدن یا نشدن این دعا مشخص شود. اگر می‌خواهید این دعا را پخش کنید و بگویید پخش نمی‌شود یا مجوز دهید. اینکه مدام بگویید گوش می‌کنیم درست نیست. اعتراض من این بود که جهت دیگری گرفت.
 برخلاف نقش‌هایتان در بخش اجرا، نقش‌هایی که بازی کرده‌اید، خیلی جدی بوده است. به جز کاری که سال قبل در ماه رمضان داشتید، بیشتر کارهایتان هم تاریخی بوده است... .
به این دلیل نیست که کار تاریخی را بیشتر می‌پسندم. ژانر کار مهم نیست؛ مهم است که فیلم به من بچسبد. خیلی نقش‌های به‌روز به من پیشنهاد شده اما نقش را دوست نداشته‌ام. بازیگر باید از بازی و نقشش خوشش بیاید. فیلم «پل» را که خانم پاکروان ساختند و نسبتا هم طنز بود. فیلم «قلب‌ها باخبر از عاطفه‌اند» ساخته جمشید و نوید محمودی، داستان مردی بود که به دنبال پیداکردن عضو برای دخترش است و در آخر در اثر یک تصادف عضو خودش را به دخترش پیوند می‌زنند، مثلا در همین زمان «اخراجی‌ها» هم به من پیشنهاد شد اما نپذیرفتم.
 اما در کارهای آقای ورزی بازی کردید؟
مگر ایشان جزو اخراجی‌ها هستند؟
 به این دلیل که نگاهشان به تاریخ خیلی دگم است و برخی کارهایشان ایرادهای تاریخی زیادی دارد... .
نظرها در مورد ایشان مختلف است و حتی بعضی‌ها گفته‌اند ایشان استاد تحریف تاریخ است. اما خیلی راحت به شما بگویم کدام حکومت است که اجازه دهد در زمان حکمفرمایی‌اش از دولت قبلی تعریف شود؟

 

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه سازی