محمد نوری از وطن و برای مردم خوانده است

 

 محبعلی بخشی، از 1376 موسیقی را در ژانر پاپ، با گروهی در شمال ایران آغاز کرده و پس از آن در 1382 با گذراندن دوره‌های سلفژتحت نظرعلیرضا شفقی نژاد و متدهای تئوریک آواز کلاسیک زیر نظر زنده یاد محمد نوری، مسیری دیگر از موسیقی و آواز را در زندگی هنری خود پيش مي‌گيرد. وی پس از گذراندن آموزش‌های لازم به عضویت کنسرواتوار تهران درآمده، زیر نظر خانم آرمینه مگردیچیان به آموختن تکنیک‌های آواز کلاسیک پرداخته و در همان حین از وجود اساتید برجسته و ممتاز کشورهای مختلف کسب تجربه نموده و پس از آن اجراهای حائز اهمیتی با گروه‌ها و ارکسترهای شناخته شده کشور همچون اجرای «رکوییم موتزارت» در تالار وحدت، سال 1384 به رهبری لوریس چکنواریان و به همراهی سولیست‌هایی از کشور ارمنستان، اجرا در دانشگاه تهران، کنسرت به مناسبت سالگرد زنده‌یاد محمد نوری بوستان حضرت ابراهیم و اجرای سولو به همراه ارکستر سمفونیک تهران به رهبری مجید انتظامی‌را در کارنامه هنری خود به ثبت مي‌رساند. ماحصل آموخته‌ها و اندوخته‌های هنری محبعلی بخشی آلبوم «به نام تو» است که به تازگی از سوی مؤسسه فرهنگی هنری «پژواک هنر و اندیشه» به انتشار رسیده و البته شركت «آواي باربد» نيز در توزيع آن سهيم است. از آنجا که آواز کلاسیک و پرداختن به آن از نوادر شاخه‌های موسیقایی در ایران است و به گفته صاحب اثر برای اولین بار است که اجرای این آثار بدین شکل و در قالب «آلبوم» توسط یک خواننده ایرانی ارائه و مجوز انتشار از اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي را از آن خود می‌کند در خصوص جزئیات بیشتر آلبوم «به نام تو»، بازتاب انتشار آن در بین مخاطبان و گپ و گفت‌هایی دیگر از گوشه و کنار موسیقی، با محبعلی بخشی به گفت‌وگو نشسته‌ایم که ماحصل آن را در ادامه می‌خوانید.
 مدت زمان زيادي از انتشار آلبومتان نگذشته است. نسبت به بازتاب آن در ميان مخاطبان اميدوار هستيد؟
 بله. اما هنوز تبليغات چنداني در اين زمينه انجام نشده و از آنجا كه طبق فرمایش شما  آلبوم به تازگي منتشر شده است خيلي از بازتاب فعلي آن اطلاع  ندارم اما مي‌دانم كه سبك‌هايي از اين نوع، مخاطب خاص خود را دارد و مردم در ایران به ندرت آثاری اینچنین را شنیده‌اند یا می‌شنوند.
 اين موضوع آيا مي‌تواند به اين دليل باشد كه اين نوع از موسيقي، قرابت لازم را با فرهنگ و قريحه موسيقايي ما ندارد؟
 ممكن است. بله. هر دليلي مي‌تواند داشته باشد. مثلا یک دلیل این می‌تواند باشد که مردم ما سال‌ها عادت به شنیدن موسیقی مونوفونیک (تک صدایی) داشته‌اند و موسیقی کلاسیک یک موسیقی پلی فونیک (چندصدایی) ست. شاید کمتر به شنیدن موسیقی با فضایی کنترپوانیک پرداخته و کمتر با آن ارتباط برقرار کرده‌اند. خب موسیقی باخ هم در زمانی از نظر مردم کشور خودش کمی‌پیچیده بوده اما به تدریج تاثیری ژرف بر دنیای موسیقی گذاشته است بنابراين به نظر شما آيا مي‌توان این مقوله را ناديده گرفت؟ اين سؤال را از آن جهت مي‌پرسم كه موسيقي كلاسيك و آواز كلاسيك پايه و اساس پيشامدهاي فوق‌العاده‌اي در موسيقي هستند. آواز كلاسيك يك بستر غني و زمينه‌اي براي يادگيري صحيح تكنيك‌هاي آوازي است. هنرمند را وادار به تحقیق می‌کند و به اطلاعات او در زمینه صدا وسعت می‌بخشد و دانش فنی او را بالا می‌برد. بنده هميشه بر این باور بوده‌ام كه آواز كلاسيك به مثابه تئاتر است. ممكن است تئاتر به نسبت سينما و تلويزيون برشي كمتر در ميان مخاطبان داشته باشد، اما با این حساب باید تئاتر را تعطيل كنيم و آن را نادیده بگیریم؟ بالطبع نمي‌توان تئاتر را از دنياي درام و بازيگري حذف كرد. ما شاهديم كه آثاري بس ارزنده و شاهكارهاي ادبيات نمايشي در كشور به اجرا درمي‌آيد اما مورد استقبال همگان قرار نمی‌گیرد. اين را در نگاه كلي عرض مي‌كنم. با این وجود اما تئاتر همچنان پابرجاست و بن مايه و اساس خلق بازي‌هاي خوب و بازيگران خوب است. به دلیل اینکه تمام ساختارها و دانش‌های بنیادی هنر بازیگری را در خود دارد. اين است كه عرض مي كنم آواز كلاسيك و موسيقي كلاسيك،می‌تواند به نوعی تئاتر موزيسين‌هاهم باشد.       
 درغرب چگونه است؟ ممکن است آیا با توجه به اتمسفر خاص و تخصصی و نسبتا سنگین آواز کلاسیک در کشورهایی که منشأ و خاستگاه این سبک هستند حتی، استقبال کم باشد؟
 بله. شاید تا به حال ولو یک بار برای شما یا دیگر مخاطبینی که به طریقی با موسیقی ارتباط دارند، پیش آمده باشد که شاهد برگزاری اپرا یا آواز کلاسیک از کشورهای دیگر باشید و حضور بی‌نظیر تماشاگران در سالن‌های برگزاری، شما را شگفت‌زده کرده باشد، اما جالب است بدانید در کشوری مانند ایتالیا، ممکن است در سال به خاطر اپرا و آواز کلاسیک، حامیان  و برگزارکنندگان حتی  متحمل ضرر هم بشوند. به هر حال پروژه‌های سنگینی است که ممکن است نتیجه آن چندان سودآور نباشد، با این وجود اين سبک همچنان به قوت خود باقی است و جاری. نمی‌توان آن را حذف کرد.چون باعث بالا بردن توان علمی‌ موزیسین‌ها می‌شود. به طور مثال، اپرا بستر عظیمی ا‌ست که انواع شاخه‌های هنری در آن گنجانده شده. دکور دارد، نورپردازی دارد، نویسندگی دارد، موسیقی و آواز و طراحی لباس و... پایه را نمی‌توان برداشت. این پایه باید باشد و بر اساس آن یا در کنار آن به دیگر انواع و دیگر سلیقه‌های موسیقایی نیز پرداخت. بازهم عرض می‌کنم به نسبت دیگر شاخه‌های موسیقی این موضوع را عنوان می‌کنم.. این سبک بی‌شک  مخاطبین خود را در آن کشورها دارد و تعدادشان هم کم نیست اما در مقام مقایسه رقم و آمار تغییر می‌کند.
 شما نيز راضي به اين ضرر هستيد؟
 خیربنده هم راضی به ضررنیستم.
 با این تفاصیل شما وجود موسیقی و آواز کلاسیک را در کشور ما لازم می‌دانید.
بله. می‌خواهم این راعرض کنم که باید کمی ‌بیشتر به این ژانر از موسیقی توجه شود چون معتقدم موسیقی کلاسیک  سرشار از علم است و تکنیک همراه با احساس و می‌تواند به دانش موسیقایی هرکشوری کمک کند.
 چه راهکارهایی می‌توانید در این زمینه پیشنهاد کنید؟
 بنده نظر شخصی ام این است که این سبک از موسیقی  بسیار زیباست و عمیق. اگر کسی بتواند آکادمیک و از پایه و اساس این شاخه را فراگیرد می‌تواند برایش بسیار نافع باشد.بنده معتقدم که ما بایدفرهنگ و موسیقی کشور خودمان را پیش ببریم و آثاری پرمخاطب با ساختارهای کشورخودمان خلق کنیم و در این راستا بسیار دیده‌ایم که اساتید و پیشکسوتان موسیقی کشورمان در ابتدای مسیر خود به آنالیز موسیقی کلاسیک پرداخته‌اند و پس از آن بر اساس فرهنگ کشورخود و با آمیزه‌ای از این سبک و شاخص‌های ملی و فرهنگی کشورخود دست به خلق آثاری جاودانه و بدیع زده‌اند.
 مثلا زنده‌ياد محمد نوري؟
 بله مثال روشن و مبرهن. شادروان محمد نوري. اگر پیگیر فعالیت‌ها و پایه آواز خوانی ايشان باشید متوجه می‌شوید که ایشان شناخت خوبی از آواز کلاسیک داشته و در این مکتب آموزش دیده‌اند. به طوری که ایشان در 80 سالگی درهمایش چهره‌های ماندگار به اجرای آواز پرداختند و بسیار هم خوب و پرتوان اجرا کردند. اين چه دليلي مي‌تواند داشته باشد جز پشتوانه و زيرساخت‌هاي آموزشي قدرتمند و صحيح؟ پشتوانه صدای ايشان چنین قواعد و تکنیک‌های استواري بوده كه تا اين حد نيرومند پيش رفته‌اند و درخشيده‌اند. هرچند هيچ زمان اين مكتب را تبليغ يا پيشنهاد نكرده‌اند كه مثلا بگويند فقط بياييد اين مكتب را فرا بگيريد و دنبال كنيد. از وطن خوانده‌اند از ايران و مردم ايران و براي اين مردم خوانده‌اند اما می‌توان دید که تحقيقات، تمرينات و تجربيات كسب شده‌شان در زمينه موسيقي كلاسيك تا چه حد ايشان را پيش برده. باز هم به مثابه بازيگر تئاتري كه تئاتر را سرلوحه فعاليت‌هاي خود قرار داده و در كنار آن چون تئاتر به دليل غامض بودن و پيچيده بودنش كمتر مخاطب جذب مي كند ممكن است در سينما يا سريال نيز به بازي بپردازد اما چون پايه تئاتر است مي بينيم كه تا چه حد بازي او قدرتمند و پخته ارائه مي گردد.
 تفاوت یک خواننده آواز کلاسیک با خواننده اپرا چیست؟
از لحاظ ساختار صدایی و تکنیکی فرق چندانی باهم ندارند فقط در اپرا، خواننده نقش هم بازی می‌کند و آواز را با الِمان‌های حسی خاصی ارائه می‌دهد. اما ما در آواز کلاسیک  نقشی ارائه نمی‌کنیم.
 شما خواننده اپرا نیز هستید؟
خیر. بنده به هیچ وجه خواننده اپرا نیستم. فقط یک خواننده با ساختار صدای کلاسیکم که برخی از آثاردوره باروک، کلاسیک و رمانتیک راخوانده‌ام. همانطورکه عرض کردم خواننده اپرا توأمان با ارائه آوازش نقش‌هایی را هم بازی می‌کند. اما بنده نقش بازی نمی‌کنم. شاید اگر روزی  تحت آموزش‌های خاص قرار بگیرم بتوانم به آن نیز بپردازم.
 خوانندگان مورد علاقه شما در اپرا و آواز کلاسیک چه کسانی هستند؟
در ایران، هنرمندان فقید محمد نوری و حسین سرشار و از هنرمندان خارجی، آندره بوچلی، پلاچیدودومینگو و پاواراتی.
 محدوده صوتي و نوع صداي شما در كدام رده بندي تنور، باريتون يا باس قرار دارد؟
تنور لیریک.
 به نوازندگي نيز مشغول هستيد؟
نوازندگی پیانو را از آنجا که همراه خوبی برای آواز است به صورت آکومپانیمان- ارائه آکوردهایی برای همراهی آواز یا سازی دیگر- انجام می‌دهم. اما اینکه ساز تخصصی و حرفه‌ای من باشد خیر. در واقع فعالیتی در زمینه نوازندگی ندارم.
 این اولین همکاری شما با بهنام ابوالقاسم است؟
بله. اما پیش از آن  مدتی را به تمرین قطعات و دریافت حس و حال و سلیقه یکدیگر دراین مجموعه پرداختیم وبعد از رايزني‌هاي لازم در زمينه انتخاب بهترين سونوريته، ريتم و ديگر مراحل ضبط و اجراي قطعات، نتيجه نهايي را به ضبط رسانديم. بهنام ابوالقاسم از نوازندگان خوب و باسابقه پیانو هستند. در ارکستر سمفونیک و ارکستر ملی به نوازندگی پرداخته‌اند و به هر حال از آنجا که ایشان  شناخت خوبی از پیانو کلاسیک داشته و آگاهی لازم را در این زمینه دارند نتیجه همکاری مان خوشایند بود.
 قطعات انتخابي اين آلبوم ايتاليايي هستند غالبا. دليل اين انتخاب چيست؟
اين انتخاب بر عهده خودم بوده است و بنده علاقه و گرايشم به اين سبك به دليل وجود فاكتورهاي حسي بيشتر است. ضمن اينكه مخاطب نيز در اين انتخاب بي تأثير نبوده است.
 بيشتر توضيح دهيد.
سعي كرده‌ام در انتخاب آثار دو موضوع را لحاظ كنم.از آنجا كه مردم كشورم در برخورد با موسيقي احساس‌محورند در وهله اول اين خصيصه را مدنظر قرار داده‌ام و آثاري كه از نظر حسي بسيار غني هستند را در اين مجموعه گنجانده‌ام. در وهله دوم نيز تلاشم بر اين بوده كه آثاري از سده‌هاي مختلف را ارائه دهم. به طور مثال قطعاتي از دوره‌هاي باروك، كلاسيك و رمانتيك در اين آلبوم وجود دارد كه هر كدام از آنها تكنيك‌ها، حالات و نوع صدادهي مختص به خود را دارند و در واقع كار آساني هم نيست. نتيجتا اينكه سعي كرده‌ام در عين حسي بودن قطعات انتخابي، حالات و ریتم‌های متنوع نيز درمجموعه نمود داشته باشد.
 در بروشور آلبوم یادداشتی از شما با این عنوان دیده می‌شود که اینگونه قطعات غالبا به زبان اصلی و به حالت اورجینال اجرا می‌شوند. در این خصوص آيا اجازه دخل تصرف هست؟
دخل و تصرف نه به آن معنا كه قالب قطعات، زبان و اصالت آنها عوض شود. خير. تغييرات بسيار جزئي است. در این نوع کارها «معمولا» آثار با اصالت و سرمنشأ ساخت و خلقشان اجرا می‌شوند. مثلا اپرای «لاتراویِتای وردی» در سراسر دنیا به زبان اصلی به اجرا در مي‌آيد. اینگونه نیست که در فرانسه به زبان فرانسه، در سوئد به زبان سوئدی و در آلمان مثلا به زبان آلمانی ادا شود. تنها تفاوت‌هایی که در ارائه آنها ممکن است وجود داشته باشد و در واقع آنچه در این میان از یک کشور به کشوری دیگر حائز اهمیت است، نوع صدادهی و سونوریته اجرایی در آواز است. در واقع خواننده نیز در اینگونه کارها، به عنوان یک ساز دیده می‌شود. اما خب آثاری مثلا از ایران  نيز بوده‌اند که با اشعارحافظ، سعدی و... ساخته شده‌اند. آلبوم «رستخیز» استاد احمد پژمان مجموعه‌ای است کلاسیک که بر سروده‌هایی از حافظ و سعدی ساخته شده و جالب است که گروه کُر ارکستر ملی روسیه آن را خوانده است. اما غالبا موضوع به آن شکل است که در ابتدا عنوان کردم.
 برای اطلاع بیشتر بنده و مخاطبان نمونه‌ای از تفاوت‌های موجود بین سبک‌ها را بیان کنید لطفا. چه نشانه‌هایی آنها را  از هم متمايز مي سازد؟
 یکی از تفاوت‌ها همانطور که مختصرا اشاره کردم در نحوه آوازخوانی و روان و دلنشین بودن آن است. از زبان ايتاليايي مثال مي‌زنم كه خود پيگير آن بوده‌ام. زبان ایتالیایی بسیار زبان روانی است در آواز کلاسیک و اپرا. در واقع می‌توان گفت زبان ایتالیایی زبان آواز است. کلمات و نوع گفتار و گویششان به گونه‌ای است که آواز به سادگی و زیبایی ادا می‌شود. من فکر می‌کنم اگر شما یا دیگري نیز به این آثار گوش کنید در مقایسه با آوازهای دیگر کشورها به نتیجه و نقطه نظر مشابه خواهید رسید.
 و شما در این سبک دوره و آموزش دیده‌اید؟
بله. متدهای این سبک را گذرانده‌ام و نوع صدایم به آن سمت و سو شباهت و قرابت دارد و آن آثار را هم خوانده‌ام. شاید خواننده‌ای اگر آثاری به سبک فرانسه یا آلمان را بخواند سونوریته و دیگر ساختارها و المان‌های صوتی‌اش متفاوت باشد.
 یعنی از نقطه نظر جنابعالی، آلمان و فرانسه سبک‌هایی بیشتر تکنیکال دارند تا حسی؟
 بله نظر شخصی بنده این چنین است. البته همانطورکه گفتم شاید برای بنده.
 

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه سازی