حیات غرب - سال 93، برای خیلیها سال دشوار و شاید شیرینی بود ،سالی که بخشی از جامعه انتقاداتی به دولت داشتند ولی دست آخر گفتند مهمترین کاری که دولت توانست انجام دهد ایجاد آرامش در جامعه است که همین امر مهمترین دستاورد دولت بوده است. بسیاری از تحلیلگران نیز بر این باور هستند که دولت توانست اقدامات مثبتی انجام دهند و حتی برخی از تحلیلگران هم بر این باور هستند که دولت دوست دارد اقدامات مثبتی را انجام دهد، پرونده خوبی را به جا بگذارد اما برخی در نقش دلواپس این اجازه را به دولت نمیدهند. حتی بر این باور هستند و اینگونه القا میکنند که بعضی از وزارتخانهها نقش ویترین را دارند. در همینباره میرمحمود موسوی، مدیرکل پیشین آسیای غربی وزارت امورخارجه گفتوگوی متفاوتی از عملکرد دولت و نقش وزارتامورخارجه داشت که در ادامه میخوانید:
سال گذشته شاهد اتفاقات متعددی در صحن علنی مجلس بودیم که یکی از آنها نطق علی مطهری بود. ارزیابیتان از این موضوع چیست؟
مدتی که آقای مطهری در مجلس حضور دارند تصویری از خودشان ارائه داده اند که من در ارزیابی های بسیاری از سیاسیون دیدهام که این تصویر، تصویر واحد و مشترکی است. ایشان متعلق به جناح،گروه و دسته خاصی نیستند و به شکل مستقل مطالب خودش را بیان می کند. اما از بابت موضعش که خوشایند بعضی از اقلیتهای مجلس نیست، این را باید به حساب اختلاف نظرات و دیدگاهها گذاشت. مجلس محلی آزاد برای مباحثات نمایندگان مردم است. نمایندگان آزادانه در مورد مسائل کشور، مشکلات مردم، قوانین و مقررات بحث و تبادلنظر میکنند تا بهترین و درستترین تصمیم گرفته شود.آقای مطهری هم به اینکه کشور چه مشکلاتی دارد، توجه دارد و با توجه به اینکه مطالبات مردم چه چیزهایی است، سعی دارد در همان جهت حرکت کند. آنچه در نطقشان بیان کردند و باعث عصبانیت تعداد کمی از نمایندگان شد، در همین چارچوب بود منتها یک گروه اقلیت در مجلس هستند که میخواهند در کشور تکصدایی باشد و آنها عادت کرده اند فقط صدای خودشان باشد. با جارو جنجال و تبلیغات گسترده صدای این اقلیت در عرض این سالها متاسفانه در جامعه شنیده میشود.
یعنی واکنش به این مشی در جامعه به وجود آمده است؟
آنها به استناد نطقهایشان در مجلس رفتار خود را ادامه میدهند که جامعه متوجه آنهااست. اینها اصلیترین حامیان دولت دهم بودهاند که این روزها برخی تخلفات آن دولت در رسانهها منعکس میشود. کسانی که به نمایندگان مستقل از جمله آقای مطهری انتقادات تندی دارند، عملکردشان در شأن مجلس نیست. اگر به متن صحبتهایی که این افراد دارند توجه کنید اکثرا همراه با پرخاش است.
دلیل این تندرویها را شکست در انتخابات میدانید یا تاکید بر اجرای خواست آنها؟
من تصور میکنم که بحث سر اختلاف نظر نیست بلکه بر سر منافعی است که پشت این بحثها پنهان است.
چه منافعی درکار است؟
من به نمایندگان مجلس کاری ندارم اما احتمالا در پشت تندرویهای گروهی یا فردی در جامعه، منافع مالی واقتصادی باشد که در شکل فساد اقتصادی خودش را نشان میدهد. این فسادی که در پروندههای مختلف عنوان میشود ساقههای قضیه است و اینها ریشههایی دارد. مساله سر بابک زنجانی نیست مسئله سر این است که چه کسی بابک زنجانی را ساخته و چه کسی به او پول داده است. بابک زنجانی متهم است. یک سوال این است، اگر من هم میرفتم سراغ بانک پول به من داده میشد؟ رئیس گمرکات کشور اعلام کرد 30 درصد واردات کشور بدون پرداخت عوارض صورت گرفته است. آیا من هم میتوانم این کار را انجام بدهم؟ در هر بخشی که ما مراجعه میکنیم از جمله در بانکها، در معاملات، تجارت، واردات و صادرات مشخصا رانتخواریهایی را مشاهده میکنیم.
فکر میکنید ریشه ماجرا از کجا نشات می گیرد؟
اگر گاهی سرو صدایی از یک گروه بلند میشود که توجهات را به جای دیگری ببرد، به خاطر آن است که آن گروه میخواهند اصل قضیه پوشیده بماند و استمرار پیدا کند. به نظر میرسد که دولت جدید در جهتی قدم برمیدارد که با این مسئله برخورد کند که همین حرکت در مسیر مبارزه با اقدامات غیرقانونی صدای اعتراض بعضی ها را در آورده است. انتظار نمیرود که اگر دولت فیالمثل در حوزه اقتصادی با فساد برخورد کند، در همان حوزه اقتصاد به او جواب داده شود. میتواند در حوزه سیاست خارجی جواب داده شود و ایراد گرفته شود که لزوما مشکل در حوزه سیاست خارجی نیست. من تصور می کنم که ریشه مسائل در منافع میلیاردی است که عرض کردم.
میخواهید بگویید بابک زنجانی و امثال آن فقط مهره هستند ؟
مهره نه ، بابک زنجانی یک آدم زرنگی بوده که خودش سودجویی بسیار زیادی کرده است اما در سایه یا در پشت ویترین بابک زنجانی کارهای دیگری صورت گرفته است. پشت قضیه مسائل دیگری نیز وجود دارد. بابک زنجانی تنها نیست. چه کسانی به بابک زنجانی پول دادهاند؟
پاسخ شما به این سوال چیست؟
من ابزاری برای تحقیق در این قضیه و همچنین دسترسی به اطلاعات لازم و کافی ندارم. اصولا فقدان شفافیت موجب میشود که عاملان اصلی مخفی بمانند. تصور میکنم عدهای بهخصوص در دوران دولتهای نهم و دهم عادت کردهاند که بهناحق به بیتالمال دستدرازی کنند. اینها به این سادگی دستبردار نیستند و نهایت تلاش را خواهند کرد که آن مراتب استمرار و شاید هم افزایش پیدا کند. دولت هم هر کجا که پا بگذارد، مواجه با این مقاومت خواهد شد. اگر که دولت تصمیم جدیتری بگیرد که با این قضایا برخورد کند میتواند قدمهای مثبتی بردارد ولی اگر دولت هم صرفا به مصاحبهها بسنده کند و تحت تاثیر فشارها قرار بگیرد، این فساد ادامه پیدا خواهد کرد.
با توجه به موضوعی که اشاره کردید آیا دولت تا به امروز توانسته است که جلوی اینگونه مفاسد را بگیرد؟
کار، کار کوچکی نیست. منافع، منافع کمی به چشم نمیآید و ارقام کمی نیست و میلیاردها دلار است .پیش از اینکه بگوییم دولت تواناییاش را دارد باید بپرسیم آیا دولت چنین ارادهای را دارد؟ من، از دولت هنوز آن اراده کامل و جدی مشاهده نکردهام. هرچند قدمهایی برداشته شده است ولی اگر اراده کاملی داشته باشد باید با صداقت با مردم برخورد کند و با شفافیت حرکت کند. به کمک مردم و همدلی با مردم به سمت جلو حرکت کند.
دولت تا به امروز با صداقت و شفافیت با مردم صحبت کرده است؟
به نظر من، به اندازه لازم صحبت نکرده است.
ارزیابی تان از یک سال کاری مجلس چیست ؟
من تصور می کنم که مجلس حاضر را باید با مجالس گذشته مقایسه کنیم و این مقایسه هم در مجموع رسانههایی که من مشاهده کردم؛ مجلس فعلی قوت مجالس پیشین را ندارد.
دلیل اصلی اینکه معتقدید مجلس نهم قدرت مجالس گذشته را ندارد، چیست؟
ما باید در کشور و جامعه بتوانیم بحثهای جدی داشته باشیم. باید گروههای داخل کشور در قالب تشکل و حزب فعالیت کنند. باید جلوی تندروها را گرفت تا سدی در برابر سخن گفتن دیگران نشوند . اینها لوازم اصلی جمهوریت است، جمهوریت تجربه بشریت است. وقتی که در اوایل بهمن 57 در پاریس چندین روزنامه در چند نوبت مختلف با امام(ره) مصاحبه میکنند و از ایشان سوال می کنند جمهوری که شما میگویید کدام جمهوری است؟ امام پاسخ میدهد همین جمهوری که شما دارید.
آیا دولت یازدهم به شعارهایی که داده، از جمله شعار اعتدال، تا به امروز عمل کرده است؟
به نظر میرسد که دولت میل دارد در این جهت حرکت کند. من حقیقتا با واژه اعتدال میانهای ندارم.
چرا ؟
شما از هر کسی سوال کنید، میگوید من در نقطه اعتدال ایستادهام. هیچ کس نمیگوید من افراط و تفریط کردم. اعتدال یک واژه کشدار است. من با این واژه میانه ای ندارم. اما اگر بخواهم به بخش دیگر سوالتان جواب بدهم من تصور می کنم که در حوزه اقتصاد، دولت قدم های مثبتی برداشته است .اما مسئله کلان اقتصاد و مشکلات اقتصادی به همان دلیلی که در صحبتها اشاره کردم هنوز دولت نتوانسته به سراغ آنها برود و در جای خودش باقی مانده است. در مورد مسائل سیاست داخلی باز اعتقاد دارم که دولت نتوانسته به وعدههایی که داده عمل کند. در حوزه سیاست خارجی هم تصور می کنم که ما هنوز از مجموع فعالیتها نمیتوانیم یک ارزیابی مثبتی به دست بیاوریم.
آیا مقصر کمکاری دستگاه دیپلماسی است؟
سوالات زیادی در حوزه سیاست خارجی هست اما از آنجایی که اختیارات دستگاه دیپلماسی در حوزه سیاست خارجی محدود است و مراکز دیگری هم حضور دارند که سیاست خارجه را هدایت میکنند دولت قادر به اجرای برنامه خودش در حوزه سیاست خارجه نیست. در این حوزه میتوانم بگویم که نتیجه کار رضایتمندانه نیست.
از چه نظر میگویید که دستگاه دیپلماسی قادر به اجرای برنامه های خودش نیست؟آیا بحث فشار است؟
بحث فشار نیست، بحث اختیار است .من وقتی که در این اتاق، اختیار این اتاق را داشته باشم چینش لوازم و اثاث اتاق هم دست من است اما وقتی اختیار این اتاق را تماما نداشته باشم، این اتاق با دیدگاههای دیگری هم لحاظ میشود. در حوزه سیاست خارجی همه امور مهم دست وزارت خارجه نیست. بنابراین نمیشود همه انتظارات را فقط از وزارت خارجه توقع و انتظار داشت. آیا همه امور مربوط به عراق در دست وزارت خارجه است؟ آیا همه امور مربوط به سوریه در دست وزارت خارجه است؟ آیا همه مسائل لبنان در دست وزارت خارجه است؟ آیا مسائل هسته ای در دست وزارت خارجه است؟ آیا امور مربوط به عربستان در دست وزارت خارجه است؟ آیا رابطه با آمریکا در دست وزارت خارجه است؟ اینطور نیست. وزارت خارجه در گوشه ای از این قضایا قرار دارد. لذا واقعا بی انصافی است که بگوییم کار کارشناسی وزارت خارجه است که سیاست خارجه را تعیین می کند. در مقام تصمیم گیری باید به شکل کلان در کشور تصمیم گیری شود و در آن هم هیچ بحثی نیست. اماسهم وزارت خارجه که بهترین کارشناس ها را باید داشته باشد و دارد در تصمیم گیری راجع مسائل کلان چقدر است؟ من تا آنجایی که اطلاع دارم سهم دستگاههای دیگر در سیاست خارجه کمتر از وزارت خارجه نیست و نتایج حاصل هم خوب یا بد باید به نام آنها نوشته شود. آنچه که در سوریه می گذرد؛ آنچه که در عراق می گذرد وآنچه که در لبنان می گذرد اگر خوب است بیشتر به نام دیگران نوشته میشود تا بهنام وزارتخارجه.
مهمترین دلیلی که اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال 82 شکست خوردند، چه بود؟
در سال 76 مجموعه بررسی هایی که صورت گرفت این را نشان میدهد که بخش بزرگی از جامعه به کاندیدای اصلاحطلبان رای دادند، به این علت بود که خواستار تغییر بودند. تغییر مسیری که دولت داشت .اما چرادرسال 84 فروکش کرد؟ به این علت که مردم از نتیجه کار راضی نبودند.به زبان دیگر به خواسته خود نرسیده بودند. در اینجا نظرات متفاوتی مطرح میشود یکی اینکه مقاومت جریاناتی بود که رای مردم در دوم خرداد را نپذیرفتند و با ابزار مختلف با جو سازی و فشار توانستند این خواستهها را به عقب برانند. بخش دوم ماجرا به بعضی اشتباهات که گروه اصلاحطلبان داشتند باز میگردد که در پیشبرد اهدافی که اعلام شده بودو چندسال خود را در سایه انداختند.
چه اشتباهی؟
یک تحلیل نسبتا گسترده بر این باور است که در سال 84 اینگونه نبود جناح اصلاحطلب شکست بخورد و جناح اصولگرا پیروز بشود . در راهبرد انتخاباتی اشکال پیش آمد و اصلاحطلبان نتوانستند اتحاد داشته باشند. چندین نامزد وارد صحنه شدند و این اشتباه فرصتی را ایجاد کرد که نامزد اصولگرا بتواند بر این طرف برتری پیدا بکند. یعنی به این ترتیب نیست که در سال 84 یک جنگ مغلوبهای داریم که اکثر مردم از اصلاحطلبها ناراضی هستند و چنین چیزی درست نیست. مجموعه آرایی که در مرحله اول انتخابات سال 84 مشاهده میکنیم، باز نشان میدهد که اقبال مردم به سمت چهرههای اصلاحطلب هنوز وجود دارد. شما آرای آقای معین و کاندیدای دیگر را اگر جمع کنید آرای قابل توجهی است. منتها به هر تقدیر وقتی به مرحله دوم کشیده شد انتخاب بین آقای هاشمی و رقیبش که در اینجا یک رقابتی بود که واقعا نمیشد گفت که اصلاحطلبان نمایندهای داشتند و از دل آن درآمد. دیدید در هشت سال گذشته چه مشکلاتی در کشور پدید آمد.