هنرمند نباید نسبت به دنیای اطرافش بی تفاوت باشد

سحر خزایی: بشیر نظری نقاش و هنرمند کرمانشاهی است که وقتی با او هم صحبت می شوی می توانی روح لطیف هنرمندی اش را در متانت کلامش احساس کنی. وی پس از گذشت نزدیک به 4 دهه از عمرش خود را وفادار به مردم دیارش می داند و علاقه مند است که صفا و صمیمیت مردم زادگاهش را به تصویر بکشاند. متن کامل گفتگو با این هنرمند پیش روی شماست.

بشیر نظری خودش را برای مخاطبان آوای کرمانشاه چگونه معرفی میکند؟

من در سال 1355 در شهرستان صحنه (روستای ارگنه سفلی) متولد شدم. دوران کودکی ام در میان صفا و صمیمیت و صداقت مردمان روستا گذشت و خاطره ی آن صداقت ها و سادگی ها 30 سال بعد باعث خلق آثاری شد که در آن ها سعی کردم صفای مردمان زادگاهم را هرچند با زبانی الکن و ناقص به تصویر بکشانم.
سال سوم راهنمایی بودم که با تشویق معلم هنرم آقای رضا قنبری به کلاس طراحی رفتم. سال 75 در آزمون تربیت معلم رشته هنرهای تجسمی پذیرفته شدم و سال 77 به استخدام رسمی آموزش و پرورش در آمدم.
سال 78 در رشته نقاشی دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران پذیرفته شدم. بزرگترین شانس و اتفاق زندگی هنری ام آشنایی با استاد هانیبال الخاص بود و از سال 80 تا 83 در کلاس طراحی ایشان حضور یافتم و از محضرش مطالب زیادی آموختم، به طوریکه مسیر زندگی هنری ام عوض شد.
هنوز هم بعد سالها و حتی بعد از فوت استاد الخاص خودم را شاگرد ایشان می دانم و هر صبح قبل از رفتن به دانشگاه چند صفحه ای از کتاب ( بی پرده با آفتاب ) که مجموعه مصاحبه ها و گفتگوهای آقای الخاص می باشد را می خوانم تا به خودم یادآوری کنم که هنوز شاگرد ایشانم و مانند یک دانشجو تشنه ی یادگیری ام.

از چه زمانی دغدغه نقاشی برای شما جدی شد؟

اگر اغراق نکرده باشم باید بگویم از همان بدو ورود به کلاس طراحی (سال 1370) می خواستم نقاش شوم و تکلیفم با خودم روشن بود. تلقی من از نقاشی تا قبل از دانشگاه و آشنایی با آقای الخاص خیلی متفاوت بود، اما بعد از آن وارد دنیایی دیگر از هنر شدم و تازه متوجه شدم نقاشی چیست و تلاش کردم به صورت حرفه ای این مسیر را ادامه دهم و این جستجو همچنان ادامه دارد.

 

مختصری در خصوص دوره های کاری و آثار منتشر شده اتان را تشریح بفرمایید. آیا تا به حال نمایشگاهی هم برگزار کرده اید؟

من دوره های کاری نسبتأ متفاوتی دارم. از سال 82 تا 92 مجموعه (زن کرد) را موضوع کار خود قرار دادم و در آن سعی کردم با بیانی سمبولیک به فرهنگ و آداب و رسوم زنان منطقه خود بپردازم. همزمان از سال 88 مجموعه (زن و دیو) را اتود زدم و در حال حاضر با مطالعه ی اساطیر ایران باستان درصددم که مجموعه آثاری از این دست خلق کنم و از ابتدای سال 93 مجموعه (اسب ها) که اشاره ای است به واقعه عاشورا را از منظری دیگر در دست اجرا دارم که به یاری خدا بعد از وصول نتیجه مطلوب نمایشگاهی از آنها را در معرض دید علاقه مندان خواهم گذاشت.
تا به حال 4 نمایشگاه انفرادی طراحی و نقاشی را در شهر کرمانشاه و شهرستانهای تابعه داشته ام و بیش از 20 نمایشگاه گروهی طراحی و نقاشی داشته ام و ورک شاپ های مختلفی در این زمینه را برگزار کرده ام. در ضمن کتاب مجموعه آثار زن کرد با عنوان (نقش و احساس) با عنایت و مساعدت حوزه هنری استان به چاپ رسیده است.

 

نگاه شما به نقاشی چه نوع نگاهی است؟ آیا در این مسیر به کسب درآمد هم فکر میکنید یا فقط برای عشق و علاقه نقاشی میکشید؟
می توانم بگویم صد درصد به خاطر عشق و علاقه خودم نقاشی می کشم و معتقدم کاری که از روی عشق و علاقه باشد و با صداقت و جستجو و مطالعه توأم باشد بالاخره روزی مورد توجه قرار می گیرد و قدرش شناخته خواهد شد، البته من معلم هستم و شاغل و این مسأله در نگاه تخصصی ام به نقاشی بی تأثیر نیست.

نگاه مسئولان زیربط به فعالیت های هنری شما چگونه بوده و آیا از شما حمایتی صورت گرفته است؟

اکثر مسئولینی که متولی فرهنگ و هنر هستند دغدغه اصلی شان حمایت از هنر و هنرمند نیست و این روزها هنرمندان ما از حمایت جدی مسئولین برخوردار نیستند. تا زمانیکه هنرمندان ما غم نان دارند نمی توانند جایگاه اصلی خودشان را پیدا کنند.
البته بر خود لازم می دانم از مسئولین حوزه هنری استان در حمایت مادی و معنوی شان برای چاپ کتاب مجموعه آثار نقاشی ام قدردانی کنم.

 

جایگاه هنر نقاشی کرمانشاه را در کشور چگونه ارزیابی می کنید؟

وضعیت هنر نقاشی در کرمانشاه رضایت بخش نیست و می توان گفت این مهم ریشه در چند دهه گذشته دارد.
انجمن نقاشی فعال و کارآمدی در کرمانشاه نداریم. البته چند سالی است با تشکیل رشته نقاشی در دانشگاه علمی کاربردی واحد فرهنگ و هنر وضعیت بهتر شده است و هر سال دانشجویان بیشتری با اصول آکادمیک این رشته آشنا می شوند.
قاطعانه می توانم بگویم هنرجویان خارج از دانشگاه که در آموزشگاههای مختلف در حال یادگیری این رشته هستند، در حد تکنیک فراتر نرفته اند و این خلأ را باید دانشگاههای ما جبران کنند.
جای تأسف دارد استانی با این قدمت تاریخی و فرهنگی و با وجود داشتن بزرگانی در گذشته، نتوانسته است جایگاه اصلی خود در کشور را پیدا کند.

 

به عنوان یک نقاش و مدرس دانشگاه چه توصیه ای برای علاقه مندان این رشته دارید؟

 

همیشه به شاگردانم توصیه می کنم که پرکار باشند و پرکاری را سرلوحه کار خود قرار دهند. باید به هنر و نقاشی به عنوان یک شغل نگاه کنیم و همانطوریکه یک کارمند یا یک کارگر از صبح تا غروب کار می کنند و زحمت می کشند ما هم باید روزی 8 ساعت کار کنیم و سختی های این رشته را هم بپذیریم، آنوقت نتیجه مطلوب وصول خواهد شد.

شما تا چه اندازه به هنر اجتماعی و تعهد در هنر اعتقاد دارید؟

من به هنر متعهد اعتقادی راسخ دارم. معتقدم هنرمند در قبال مردمان جهان، کشورش، زادگاهش و اطرافیانش وظیفه ای بس سنگین دارد. هنرمند باید دلواپس و نگران انسانیت از دست رفته، اخلاق دگرگون شده، جابجایی ارزش ها و ضدارزش ها در جهان و جامعه خودش باشد و این ها در کار هنری اش نمود و بروز داشته باشد. به زبان ساده بگویم که هنرمند نباید نسبت به دنیای اطرافش بی تفاوت باشد.

به قول سعدی شیرین سخن
چو عضوی به درد آورد روزگار/دگر عضوها را نماند قرار

اشاره ای هم به سختی ها و مشقت های این رشته هنری داشته باشید.
رشته نقاشی نسبت به دیگر رشته های هنری مدت زمان بیشتری لازم دارد تا به مرحله خلق و تولید هنری برسد. بنابراین کسانیکه در این مسیر قرار می گیرند باید به سختی ها و کاستی های آن توجه داشته باشند. در کار هنر و خاصه نقاشی آن چیزی که دارای اهمیت است، دوام آوردن است. از هر 100 نفر فارغ التحصیل این رشته کمتر از 5 نفر ممکن است 20 یا 30 سال دوام بیاورند و به نقاشی کشیدن ادامه بدهند. با توجه به دلایل مطروحه، راه دشواری در پیش است.

با توجه به این موارد که اشاره کردید چه آینده ای را برای این رشته پیش بینی می کنید؟
آینده این رشته به عوامل مختلفی بستگی دارد. اگر مسئولین و متولیان فرهنگ و هنر بتوانند بسترهای اقتصادی این رشته را فراهم کنند و نقاش در عین اینکه برای عشق و علاقه شخصی خود کار می کند بتواند منبع درآمدی هم از آن داشته باشد، با وجود تمام سختی های موجود مسلمأ آینده ای روشن خواهد داشت.
البته این را فراموش نکنیم که شرایط بد اقتصادی در جامعه می تواند تأثیر منفی بر آینده این رشته داشته باشد.

 

صحبت پایانی خود را نیز مطرح بفرمایید.
به نظر بنده در طول تاریخ، عشق معجزه کرده است. اگر عاشق باشیم تمام سختی ها و خطرات آن را به جان و دل می خریم و نباید فراموش کنیم بزرگان این رشته و تمامی رشته های هنری با سختی و ریاضت کشیدن به نقطه اوج رسیده اند.
هرکدام از ما باید برگی به تاریخ هنر اضافه کنیم و هستی را آنطور که تحویل گرفته ایم زیباتر از پیش تحویل خالق دهیم. فقط کافیست درد داشته باشیم و عاشق باشیم.

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه سازی