دولت آقای روحانی در دو سال گذشته در حال سامان دادن به مشکلات باقی مانده از دولت احمدینژاد بود. با این حال با گذشت دو سال از عمر دولت آقای روحانی باید به این نکته اذعان کرد که برخی از شعارهای مهم دولت تدبیر و امید محقق نشده است.چرا دولت آقای روحانی نگاه ایجابی به مسائل ندارد؟
شرایطی که ما در آن قرار داریم با شرایط سال1392 که آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد یکسان نیست و شکل متفاوتی به خود گرفته است. اگر در ابتدای تشکیل کابینه و حتی سال گذشته انتقاد از دولت نوعی بی انصافی به شمار میرفت در وضعیت کنونی نمیتوان نسبت به اقدامات دولت بی تفاوت بود و شرایط نسبت به گذشته تفاوت کرده است. در شرایط کنونی تقریبا نیمی از عمر دولت تدبیر و امید گذشته است. متأسفانه کسانی در آغاز کار دولت تدبیر و امید ردای نقد به تن کردند که از یک پیشداوری برخوردار بودند.این عده براساس پیشداوری و نگاه غیرعلمی فضایی را به وجود آوردند که منتقدان دلسوز نیز برای همراهی نکردن با رویکرد تندروانه از انتقادهای دلسوزانه نسبت به دولت پرهیز کردند یا اینکه به صورت ملایم و در لفافه انتقادهای خود را مطرح میکردند.این در حالی است که یکی از شاخصههای اصلی و مهم جنبش اصلاحطلبی در ایران «نقادی» است. این شاخص مهم همواره و در طول18سالی که از عمر جنبش اصلاحطلبی ایران میگذرد همواره و به شکلهای مختلف وجود داشته و سبب تحرک اجتماعی و سیاسی شده است. نگاه جریان اصلاحطلبی به دولت برخاسته از دل جریان اصلاحطلبی یعنی دولت دوم خرداد76هم نگاهی نقادانه بود.در آن زمان مجلس ششم که متعلق به اصلاحطلبان بود و قرابت نزدیکی از نظر مبانی و رویکرد با دولت اصلاحات داشت همواره نگاهی انتقاد آمیز نسبت به دولت داشت و هیچ گونه مسامحه کاری نمی کرد.در نتیجه در شرایط کنونی نگاه اصلاحطلبان به دولت تدبیر و امید نیز نگاهی منتقدانه و در عین حال حمایتگرایانه خواهد بود.با این وجود نقد و انتقاد با مخالفت متفاوت است.یک منتقد منصف و آگاه وضعیت موجود را با وضعیت مطلوب مورد توجه قرار میدهد و سپس به بیان فاصلههای موجود بین این دو وضعیت میپردازد و براین اساس بایدها و نبایدها را مشخص میکند.اگر ما یک وضعیت آرمانی و مطلوب را در نظر نداشته باشیم نمیتوانیم به تحلیل و بررسی وضعیت موجود در جامعه بپردازیم.
وضعیت آرمانی برای دولت چه وضعیتی است؟ وضعیت موجود چه ویژگیهایی دارد؟دولت آقای روحانی درچه وضعیتی قرار دارد و به چه میزان با وضعیت آرمانی فاصله دارد؟
در این زمینه و برای تحلیل وضعیت دولت آقای روحانی باید به چند نکته مهم توجه داشته باشیم.مساله اول این است که بهطور کلی وظایف قانونی دولت چیست؟در این زمینه یکی از مهمترین اهرمهای ما قانون اساسی به عنوان یک «سند مادر» است.پس از قانون اساسی سند چشم انداز است که مسیر حرکتی ما را برای افقهای دور و تا سال1404مشخص کرده است.در مرحله پائینتر قوانین پنج ساله و حتی بودجه سالانه است که برای دولت تکلیف کلی به وجود میآورد.به همین دلیل یک منتقد منصف باید وضعیت دولت را در چارچوب وظایف خود و موانع پیش رو تجزیه و تحلیل کند. نکته دیگر اینکه ما باید دولت را در یک برش تاریخی خاص به عنوان مثال از سال92تا94مورد بررسی قرار بدهیم و از تعمیم این وضعیت به مقاطع دیگر تاریخی پرهیز کنیم.به صورت طبیعی دولت تدبیر و امید که در سال92روی کار آمده مجموعه دولت را از دولت گذشته تحویل گرفته است.به همین دلیل دولت باید با توجه به آنچه که از گذشته تحویل گرفته و موقعیتی که هم اکنون در آن قرار گرفته سنجیده شود.ما باید به این نکته توجه کنیم که دولت فعلی به عنوان مثال در شاخصهای اقتصادی چه مسائلی را از دولت گذشته تحویل گرفته و امروز در چه جایگاهی قرار گرفته است.همچنین در حوزههایی به مانند سیاست خارجی و مسائل اجتماعی و سیاسی چه مسائلی را از دولت گذشته تحویل گرفته و امروز در چه وضعیتی قرار دارد.آقای روحانی پس از مدت کوتاهی که از عمر دولت میگذشت به صراحت اعلام کرد که ما در حال آواربرداری از وضعیت نابسامان دولت گذشته قرار داریم.سوال مهم این است که منظور آقای روحانی چه بوده و «آوار برداری» چه مفهومی دارد.آواربرداری در حوزه مدیریت شهری و مدیریت بحران به این معناست که شما مسئولیت آبادانی یک شهر را برعهده گرفته اید که این شهر پیش از شما در معرض بلایای طبیعی به مانند سیل و زلزله و یا بلایای انسانی به مانند «جنگ» قرار گرفته است. به همین دلیل اولین کاری که مسئول جدید شهر باید انجام بدهد این است که آثار تخریبی گذشته را ساماندهی و شهر را مهیای زندگی جدید و پیشرفت کند. در طول هشت سال گذشته در بسیاری از زمینهها با آسیبهای بزرگی روبه رو بودهایم. بنابراین دولت گذشته خسارتهای زیادی به کشور وارد کرده است. میزان درآمدهای نفتی در دولت احمدینژاد به رقمی بالغ بر 800میلیارد دلار رسیده بود. در آمدهای نفتی به جز درآمدهایی بوده که دولت در زمینهها و راههای دیگر به دست میآورده است.
دولت آقای روحانی بیش از اندازه وقت خود را صرف ساماندهی به مشکلات دولت گذشته نکرده است؟آیا این آواربرداری که شما عنوان میکنید سبب کند شدن حرکت دولت در راستای تحقق مطالبات اجتماعی نشده است؟
زمانی ما میتوانیم این نقد را به دولت کنیم که بستر حرکت دولت مناسب و مساعد باشد. به عنوان مثال دولت اصلاحات هنگامی که جایگزین دولت سازندگی شد از بسیاری از بسترهای به وجود آمده در دولت سازندگی برای موفقیت خود استفاده کرد. این در حالی بود که دولت سازندگی پس از شرایط بحرانی جنگ برسرکار آمده و خود از بستر مناسبی برای فعالیت برخوردار نبود.به همین دلیل هم باید برای موفقیتهای دولت سازندگی ارزش بیشتری قائل باشیم؛چرا که این دولت در شرایطی به موفقیت رسیده است که کشور یک جنگ هشت ساله را پشت سر گذاشته است.آقای روحانی ناچار است مشکلات ناشی از هشت سال دوران دولت احمدینژاد را سامان بدهد. این یک مسأله جبری است که به دولت آقای روحانی تحمیل شده است.همواره یک سال اول هر کدام از دولتها به ساماندهی مشکلات باقی مانده از دولت گذشته سپری شده است. با این وجود این وضعیت برای آقای روحانی دشوار تر از روسای جمهور گذشته بوده و آقای روحانی با مشکلات به مراتب بیشتری روبه رو بوده است.به همین دلیل یک سال اول دولت تدبیر و امید را نباید جزو حوزه عملکردی دولت روحانی تلقی کنیم.نکته دیگر وعدههایی است که آقای روحانی به مردم داده است. به هر حال آقای روحانی در مناظرههای انتخاباتی و سخنرانیهایی که انجام دادند قولهایی به مردم دادند که باید به آن پایبند باشند.
شعارهای اصلی آقای روحانی در دوران تبلیغات انتخاباتی مربوط به سیاست داخلی بود در حالی که اغلب وقت دولت آقای روحانی در دو سال گذشته به مسأله سیاست خارجی گذشت. چرا آقای روحانی نسبت به وعدههایی مثل باز کردن فضای سیاسی نتوانست درحد انتظاراقدام مهمی انجام دهد؟
ما باید وعدههای آقای روحانی را دوباره به خاطر بیاوریم و بررسی کنیم که ایشان در طول دو سال گذشته به چه میزان نسبت به وعدههایی که به مردم دادند موفق عمل کردهاند و در تحقق کدام یک از وعدههای خود ناتوان بودهاند.نکته دیگر این است که ماباید شرایط را به صورت منطقی مورد بررسی قرار بدهیم که آیا شرایط برای نقد و انتقاد از دولت فراهم شده یا خیر.آیا آقای روحانی نسبت به انتقادهای دلسوزانه و مودبانه واکنش تندی نشان دادهاند یا اینکه دولت تنها نسبت به هجمههای تخریبگر از خود دفاع کرده است.به نظر من برخی از جریانها و افراد با تخریبهای بیجا و مغرضانه خود فضا را برای انتقاد دلسوزانه مخدوش کردند و اجازه ندادند افراد دلسوز برخی اقدامات دولت آقای روحانی را به چالش علمی و منطقی بکشند. بسیاری از افراد آگاه،بادانش و دلسوز گمان کردند اگر در طول دو سال گذشته از آقای روحانی انتقاد کنند با تندروهای تخریب گر در یک جبهه قرار میگیرند و به همین دلیل انتقاد نکردند یا اگر هم انتقادی داشتند آن را زیاد بزرگ جلوه ندادند. این وضعیت به ضرر کشور، دولت و مردم است. نباید شبه منتقدان جای منتقدان را بگیرند.تفاوت شبهمنتقدان و منتقدان دلسوز در این است که شبه منتقدان به کشور ضرر میزنند اما منتقدان با انتقادهای سازنده خود به کشور سود و فایده میرسانند.آقای روحانی بارها نسبت به نقدپذیری دولت تأکید کرده اند. ایشان حتی از دانشگاه و دانشگاهیان خواستند که در زمینههای مختلف به تحلیل علمی عملکرد دولت بپردازند و چالشهای پیش روی دولت را تبیین کنند. در نتیجه دولت با منتقدان واقعی برخورد مناسب و مثبتی داشته است. دولت آقای روحانی همچنین نسبت به دولت گذشته آزادی بیشتری به مطبوعات داده است. در نتیجه فضای مطبوعات کشور نسبت به گذشته شاداب تر و پویا تر شده است.شاید نتوان در این زمینه نمره ممتازی به دولت داد اما مسیر حرکت و عملکرد دولت در این زمینه مطلوب بوده است.با این وجود بنده معتقدم دولت در حوزه احزاب و نهادهای جامعه مدنی میتوانست کارنامه بهتری از خود برجای بگذارد.اگر چه حرکتهایی در این زمینه از سوی دولت و وزارت کشور صورت گرفته است اما این حرکتها در حد انتظار نبوده است.انتظار ما این بود که آقای روحانی در این زمینه عملکرد بهتری از خود نشان بدهند.دولت به همان شکل که خانه سینما رابرای اهالی سینما خیلی زود بازگشایی کرد میتوانست انجمن صنفی روزنامه نگاران را نیز بازگشایی کند. در صورتی که این اتفاق رخ نداده است.در زمینه خانه احزاب هم اتفاق خاصی رخ نداده و به تازگی اولین جلسه این نهاد مدنی برگزار شده است. این بدان معنی است که بازگشایی خانه احزاب دو سال طول کشیده، در حالی که دولت خیلی زودتر میتوانست خانه احزاب را راهاندازی کند.این تأخیر در راهاندازی خانه احزاب قابل دفاع نیست و رویکرد دولت در این زمینه پذیرفتنی نخواهد بود.نهادهای مدنی سبب ساماندهی انتقادها از دولت میشود و جلوی بسیاری از پیشداوریهای بیمورد را میگیرد.در قرن بیست و یکم و در حالی که کشورهای مختلف جهان وارد عرصههای جدید سیاسی شده اند ایران نیز نیازمند احزاب «پیشرویی» است که شرایط جامعه را رصد کنند و چالشها و فرصتهای پیش روی مدیران را به آنها گوشزد کنند.در این زمینه متأسفانه دولت آقای روحانی اقدام مناسبی انجام نداده است.
پشتوانه اجتماعی آقای روحانی توقع اقدامات ایجابی و قاطع از دولت دارد.آیا حرکت کند دولت سبب ایجاد فاصله بین پشتوانه اجتماعی و دولت روحانی نمی شود؟
در این زمینه نگرانم. نگران فاصله افتادن بین دولت و پشتوانه اجتماعی هستم.آقای روحانی با آرای 50درصدی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شدند. به همین دلیل حمایت پشتوانه اجتماعی از دولت یک امر ضروری به شمار میرود. فاصله گرفتن پشتوانه اجتماعی از دولت بسیار خطرناک خواهد بود.اگر هم اکنون که دولت روحانی در میانه عمر خود است با ریزش پشتوانه اجتماعی مواجه شود باید منتظر شرایط نامطلوبی برای دولت در پایان عمر چهار ساله باشیم.البته بخشی از این معضل به نگاه آقای روحانی و اعضای کابینه به این مسأله بازمیگردد.نگاه آقای روحانی و تیم همراه ایشان همواره به عرصه سیاست خارجی بوده و ایشان راه حل مشکلات داخلی را در مساله هستهای جستوجو کردهاند.این یک خطای استراتژیک از سوی دولت بوده است. دولت روحانی باید بین سیاست خارجی و داخلی نوعی موازنه برقرار میکرد. ایشان اگر قصد داشت در عرصه سیاست خارجی فعالیت گستردهای انجام بدهد باید به صورت متوازن یک تیم بسیار قوی را نیز در عرصه داخلی فعال میکرد که متأسفانه چنین اتفاقی رخ نداده است.تیم داخلی آقای روحانی نیز باید به مثابه تیم خارجی ایشان قوی و کارآمد بود. این مسأله تقاضای زیادی از دولت نیست و بلکه با اتخاذ یک راهبرد منطقی و متوازن این اتفاق روی میداد.نکته دیگر قرار نگرفتن مسائل اقتصادی در اولویت اول سیاستهای دولت بوده است. به هر حال مسائل اقتصادی همواره بر پشتوانه اجتماعی دولتها تأثیرگذار بوده و دولت آقای روحانی نیز از این قاعده مستثنا نیست. اگر آقای روحانی به دستاوردهای بزرگی در زمینه اقتصادی دست پیدا کند به طور حتم ریشههای خود را در بین اقشار مختلف مردم محکم تر خواهد کرد.آقای روحانی به تازگی عنوان کردند که تحریمها روی مساله آب مردم هم تأثیرگذار بوده است. آقای روحانی نباید از این گونه تعابیر برای روشن شدن وضعیت استفاده کند. این گونه تعابیر جواب مناسبی به مطالبات مردم نیست. مردم به دنبال اقدام عملی دولت برای برطرف کردن مشکلات اقتصادی خود هستند. دولت آقای روحانی با توجه به میراث فاجعهبار دولت احمدینژاد حتی باید از «اقتصاد ریاضتی» و با کمربندهای محکم استفاده میکرد.تیم اقتصادی دولت باید منسجمتر و توانمندتر انتخاب میشدند تا یک جریان فراگیر برای برطرف کردن مشکلات اقتصادی مردم به وجود میآمد.
به نظر میرسد دولت دارای مشی مشخص و تعریف شده نیست. آیا تداوم این وضعیت آینده دولت را مخدوش نمیکند؟
انتظار ما این بود که دولت آقای روحانی با توجه به مشکلات شدید معیشتی مردم یک تیم منسجم را برای حل این مشکل به وجود خواهد آورد. با این حال در حال حاضر نوعی عدم هماهنگی و انسجام بین وزارت اقتصاد، بانک مرکزی و سازمان برنامه و بودجه مشاهده میکنیم. آقای روحانی باید سازمان برنامه و بودجه را به عنوان قلب تپنده سیستم اجرایی کشور خیلی زود راهاندازی میکرد. با این وجود مشاهده کردیم که راهاندازی این سازمان بیش از هجده ماه به طول انجامید.این یک علامت سوال بسیار بزرگ برای کارشناسان سیاسی و اقتصادی بود که چرا آقای روحانی که در مناظرات انتخاباتی خود تأکید زیادی روی احیای این سازمان داشت به مدت هجده ما احیای این سازمان را به تعویق انداخت.نکته دیگر اینکه دولت میتوانست ارتباط بهتری با افکار عمومی برقرار کند.بنده به عنوان کسی که در زمینه مطبوعات فعالیت کردهام یک سطح انتظار از دولت درباره عملکرد رسانهای داشتم. با این وجود با گذشت نزدیک به دوسال این سطح انتظار شکل نگرفته و دولت موفقیت چشمگیری در این زمینه نداشته است.در این زمینه آقای روحانی به تنهایی تلاش کرده بارارتباط با افکار عمومی را به دوش بکشد. حضور ایشان در بین اهالی رسانه و سخنرانیهای ایشان تنها نکته مثبت تیم رسانه ای دولت بهشمار میرود. گزارشهای صد روزه آقای روحانی نیز به این مساله کمک کرده است. هر چند که این گزارشها از نظم مناسبی برخوردار نبوده و تداوم نداشت.بنده برخی از وزرا را سراغ دارم که در دوسال گذشته حتی یک مصاحبه مطبوعاتی نداشتند. به نظر میرسد این وزرا از رسانهها فرار میکنند. اعضای دولت فاصله معناداری با آقای روحانی در زمینه ارتباط با رسانهها دارند.همه وزرای آقای روحانی باید تلاش کنند که دولت پاسخگوی مطالبات مردم باشد و به وعدههایی که آقای روحانی در دوران تبلیغات انتخاباتی خود داده است عمل کند. این در حالی است که این اتفاق رخ نداده و آقای روحانی در این زمینه کاملا تنهاست.دلیل اینکه به تازگی در شبکههای اجتماعی کمپینی به نام«روحانی تنها نیست» شکل گرفته، این است که جامعه این عدم همکاری را درک کرده است.مردم متوجه شدهاند که رئیسجمهوری که انتخاب کرده اند در وسط میدان مبارزه تنها مانده است.اگر «ترکشی» از سوی مخالفان قرار است به دولت برخورد کند باید ابتدا از ردههای پائین دولت آغاز شود و سپس به معاون اول و رئیسجمهور برسد؛ این درحالی است که این وضعیت برعکس شده و آقای روحانی در صف اول و پیشقراول برخورد این ترکشها قرار گرفته و پس از ایشان معاونان و وزرای دولت در معرض این ترکشها قرار گرفته اند.با این وجود تنها یک سوم وزرا در معرض این ترکشهای ثانوی هستند و دو سوم وزرا اصلأ در صحنه حضور ندارند.
این وزرا از استیضاح هراس دارند؟
ممکن است. شاید این نوعی سیاست برای حفظ کابینه دولت باشد. شاید سیاست دولت در مقابل تندروهای حاضر در مجلس این بوده که این گونه وزرا خود را از معرض قضاوت طیف تندرو دور کنند.این در حالی است که اگر این وزرا برنامههای آقای روحانی را باور دارند باید از برنامههای خود تا آخرین نفس دفاع کند. حتی اگر استیضاح هم شوند چیزی از دست نخواهند داد.وزیر ماندن به هر قیمت هیچ لطفی ندارد. همه وزرا باید سرنوشت دکتر فرجی دانا را الگوی خود قرار بدهند. ایشان بسیار شجاعانه از مواضع اصولی و منطقی خود بدون هیچ گونه حاشیه و بینظمی دفاع کرد و تخلفات بورسیهها را افشا کرد. در نتیجه جایگاه ایشان در بین دانشگاهیان و افکار عمومی جامعه به مراتب نسبت به گذشته بالاتر رفته است. فرجی دانا خود را فدای آرمانهای دولت کرد. در نتیجه وزیری که تا به این اندازه نسبت به آرمانهای دولت اهتمام دارد جایگاه بسیار بالاتری نسبت به وزرایی که آرمانهای دولت را فدای استیضاح نشدن خود میکنند خواهد داشت.
برخی معتقدند که برخی از وزرا به آقای روحانی تحمیل شدند؟آیا همین وزرا از استیضاح فرار میکنند؟
من با واژه تحمیل موافق نیستم و معتقدم که در این زمینه نوعی توافق صورت گرفت. آقای روحانی با اولویتبندی که انجام داد برخی از افراد را برای اولویتهای بعدی خود انتخاب کرد. به همین دلیل هم این گونه افراد کارآمدی لازم را از خود نشان ندادند. با این وجود برخی نیز مانند آقای جنتی در وزارت ارشاد عملکرد خوبی داشتند و نشان دادند که به اصول و باورهای دولت پایبند هستند و حاضرنیستند این باورها را فدای صندلی وزارت خود کنند. دولت آقای روحانی باید نشان دهد که احترام به مجلس به عنوان قلب تپنده جمهوریت نظام به معنای مسامحهکاری و عدول از خواستهها نیست.