به عنوان اولین سوال میخواهیم بدانیم در قوانین ما موادی که به مبارزه با بدحجابی و بدپوششی اختصاص داده شدهاند کدامند؟
زمانی: قبل از این که به بررسی آن مواد بپردازیم لازم است به چند اصل و ماده دیگر اشاره کنم ازجمله این که برابر قانون و اصول مقرر در اصل 19 و 20 قانون اساسی، همه مردم صرف نظر از نژاد و قبیله یا ملیت خاص تحت حمایت قانون قرار دارند بنابراین این شمول قانون متوجه همه است. ماده دیگر این است که در قانون مجازات اسلامی پیشبینی شده است که هیچ فعل یا ترک فعلی جرم نیست مگر این که قانونگذار برای آن عنوان مجرمانه مقرر و مجازات برای آن پیشبینی کند. بنابراین ما زمانی میتوانیم صحبت از ارتکاب جرم یا بزه در یک جامعه بکنیم که تعریف قانونمند و جزایی داشته باشد و به موجب ماده 2 قانون مجازات اسلامی مقرر شده باشد. در غیر این صورت ما نمیتوانیم هر کاری که در جامعه ولو این که حتی در تعارض با عرف جاری کشور صورت میگیرد را حمل بر این کنیم که یک فعل مجرمانه یا یک بزه در حال وقوع است. نکته بعدی اصل 71 قانون اساسی است که میگوید مجلس در عموم مسائل در حدود مقرر در قانون اساسی میتواند قانون وضع کند یعنی صلاحیت ذاتی تقنینی و قانونگذاری در ایران با مجلس است. البته نهادهای موازی وجود دارد مانند شورای نگهبان که صلاحیت نظارتی دارد یا مجمع تشخیص مصلحت نظام که صلاحیت حل اختلاف بین مجلس و شورای نگهبان را دارد ولی صلاحیت ذاتی این موضوع با مجلس است. با توجه به این مسائل، مراجعی مانند نیروی انتظامی فاقد هرگونه صلاحیت تقنینی برای وضع قانون هستند و هرگونه قانونی که مرتبط با حجاب و موارد مشابه است و از سوی آنها گذاشته شده و رسانهای هم میشود، فاقد وجاهت قانونی است و حتی مستوجب مسئولیت آن سازمان و افرادی از آن سازمان است که آن را مطرح میکند. در اصل 22 قانون اساسی هم مطرح میشود که حیثیت، جان، حقوق، مسکن و شغل اشخاص مصون از تعرض است مگر به موجب قانون. در واقع نمیشود متعرض کسی در خیابان شد مگر این که قانون برای آن مشخص شده باشد یا دستور قضایی مشخص وجود داشته باشد.
موادی از قانون هم هست که به طور مشخص و صریح به موضوع بدحجابی و بدپوششی اشاره کرده باشد؟
زمانی: در قانون مجازات اسلامی، دو ماده به حجاب اختصاص داده شده است ولی تفسیری که از این دو ماده در جامعه میشود، تفسیر موسعی است در حالی که اجازه نداریم تفسیر موسع کنیم بلکه باید تفسیر مضیق یا همان محدود کنیم که به نفع متهم باشد. در ماده 638 قانون مجازات اسلامی آمده است: هرگاه کسی علناً در انظار و اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید، علاوه بر کیفر عمل به حبس از 10 روز تا 2 ماه یا تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد و در صورتی که مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نباشد؛ اما عفت عمومی را جریحهدار نماید، تنها به حبس از 10 روز تا 2 ماه یا تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد. قانونگذار در تبصره ذیل این ماده توضیح تکمیلی میدهد که زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از 10 روز تا 2 ماه یا از 50 هزار تا 500 هزار ریال جزای نقدی محکوم میشوند. این ماده و این تبصره صریحترین موردی است که قانونگذار اختصاصا به این مساله پرداخته و بیشتر از این تعمیم نداده است.
در این مادهای که به آن اشاره کردید از برخورد با افراد بدون حجاب صحبت شده و از بدحجابی حرفی به میان نیامده؟
زمانی: بله صراحتا از این عنوان استفاده شده است. بدپوششی عنوانی نیست که وصف مجرمانه داشته باشد و در قانون مقرر شده باشد. ما در هیچ مادهای از قانون مجازات برخورد با بدپوششی را نداریم اما نظر به این که این موضوع تعریف و تدقیق نشده، عوامل مجری قانون در مقام تفسیر برآمدهاند. اما حتی اگر کسی کاری بر خلاف این ماده انجام داد قانونگذار مجازات او را صرفا به همین شکل مشخص کرده و نمیتوان مجازاتهای دیگری برای او تعیین کرد. بنابراین آنچه ما گاهی در سطح جامعه میبینیم انطباقی با قانون و اعلامیه حقوق بشر و منشور سازمان ملل که بر حفظ شان و کرامت انسانی تاکید دارد، پیدا نمیکند.
آقای مهاجری، گفته شد نیروی انتظامی با بدحجابیهای مخالف عرف برخورد میکند، اما مساله اینجاست که عرف از شهری به شهر دیگر و حتی در یک شهر از محلهای به محله دیگر تفاوت دارد. نظر شما در این مورد چیست؟
مهاجری: پدیده حجاب و پوشش یک امر فرهنگی است، امر فرهنگی هم اقناعی است. این دو واژه در ادبیات فقاهتی و سیاسی ما هم هست. به نظر من کاری را که باید نهاد اقتصادی، نهاد فرهنگی، رسانهها، خانواده، خردهفرهنگها و ... انجام دهند و به هر دلیلی انجام نمیشود، یک نهاد میخواهد به تنهایی آن را عملیاتی کند که این کار ممکن نیست. ضمن این که زمانی که قانونگذار و کسانی که این قانون را پشتیبانی میکنند قادر به شاخصسازی واژهها نباشند و اختلاف در اردوگاه تعریفکنندگان زیاد باشد، نمیتوانیم شاخصهایی را که در جامعه میبینیم، با آن تعاریف انطباق دهیم. اگر بخواهیم آن را بگذاریم به عهده خردهفرهنگ، عرف و عادات و رسوم، باید قبول کنیم این عرف، یافتههای خود را تولید و آن را عرضه میکند. مصرفکننده لباسی را میپوشد که عرف به آن مهر تایید زده است. نکته دیگر این است که هویت یک انسان، یک گروه یا یک جامعه در بازتولید است. اگر بخواهیم پوشش را که بخشی از هویت ما را تشکیل میدهد در قالب ریسمانهای محکم و انعطافناپذیر قانونی عملیاتی کنیم امکان بازتولید آن را میگیریم. بخشی از شخصیت فرد در پوشش است، پوشش اگر راکد بماند، به میرایی میرود. اگر به پویایی تمایل دارد باید بازتولید شود، اگر بازتولید را تابع قوانین خشک کنیم امکان این کار را از آن میگیریم. عرف میطلبد نگاه ما به پوشش، تابع متغیر اغنایی فرهنگی باشد و اجازه بدهد بالندگی و طراوت و نشاط در امر پوشش به وجود بیاید. البته میتوان قاعدههای کلی را طراحی و ابلاغ کرد. عرف جامعه ایرانی میگوید ما میتوانیم ضمن حفظ رعایت قواعد کلی فقاهت، پوششهای بسیار زیبا داشته باشیم. تاسی المپیکیهای یونان به لباس شمالیهای کشور ما در مراسم پایانی نشاندهنده ظرفیت بالای حوزه پوشش و حجاب ایرانی است.
یعنی شما معتقدید این که کشور ما سالهاست با مشکلی به نام بدحجابی مواجه است، ناشی از این است که جلوی نوآوری که در حجاب میشود داشت را گرفتهایم؟
مهاجری: دقیقا همینطور است. ضمن این که حجاب یک مقدار هم در وزش مسموم برخوردهای جناحی و سیاسی قرار گرفته است. در بسترهای جغرافیایی، سیاسی و اجتماعی ایران امکان این سوءاستفادهها زیاد است. برخورد مقطعی، برخورد جزیرهای و برخورد با وزش بادهای سیاسی جناحی درونسیستمی هم باعث شده دچار هرج و مرج در برخورد با پوشش باشیم. این را هم یادآوری کنم که ظرفیتهای تولیدی در حوزههای اقتصادی ما هم پشتیبانی از یک پوشش باطراوت منطبق با فقه را ندارد و لباسهایی تولید میشود که افراد را به سمت فرهنگهای دیگر سوق میدهد.
اینطور به نظر میرسد که هر دستگاه و نهادی کار خودش را میکند و انسجامی در این زمینه به چشم نمیخورد، به عنوان مثال مدرسه و دانشگاه یک الگوهایی به فرد میدهند، سینما و تلویزیون الگوهای دیگر و جامعه و خانواده هم الگوهای خودشان را میدهند و در مغازهها هم اجناسی دیده میشوند که گاهی همه اینها با هم متناقضند.
مهاجری: اینها ناشی از این است که ما مبانی و سرچشمههای مشترک نداریم. ضمن این که گاهی شاید به نام دین و ملیت کار میکنیم اما بلندگوی تفکر دیگری میشویم. فکر میکنیم خودمان هرچه اندیشیدیم درست است و باید ترویج پیدا کند. حتی بسیاری از کسانی که درباره پوشش ایرانی میخواهند اظهارنظر کنند ریشههای تاریخی آن را اشتباه میگیرند. ضمن این که توقع دارند آنچه میگویند زود به باور تبدیل شود در حالی که یک امر فرهنگی کاری نیست که با یک برنامه تلویزیونی و چند سخنرانی و مصاحبه ایجاد شود. یک امر فرهنگی به طور میانگین صد سال طول میکشد که تثبیت شود و خیلی هم سخت از بین میرود. متاسفانه اینطور که دیده میشود، دستورالعملنویسی و نحوه برخورد با پوشش در جامعه ما مبتنی بر پژوهش نیست. اگر پژوهشی هم وجود دارد یک نام کاذب پژوهش روی آن گذاشتهاند و پژوهش به معنای واقعی نیست.
زمانی: متاسفانه در جامعه با چند تعارض مشهود دیگر هم مواجهیم که از همه مهمتر نبود متولی خاص و سازوکار منسجم برای مساله حجاب است. ما هیچ تعریفی از حجاب در قانون نداریم و وقتی اینگونه باشد طبیعی است که اختلاف نظر به وجود بیاید، این اختلاف در تفسیر و تعبیر و اجرا پیش میآید. ما حجاب تاریخی، شرعی، عرفی و منطقهای داریم مثلا خانم گیلانی یک حجاب دارد و خانمی در جنوب کشور حجاب دیگر. کدام را باید ملاک قرار داد؟ همانطور که آقای مهاجری اشاره کردند، متاسفانه تحقیق و پژوهش و آسیبشناسی انجام نشده و قانون انطباقی با وضعیت موجود ندارد یعنی نمیتواند نیازهای جامعه را درباره بحث حجاب پوشش دهد. میبینیم که تعارض به وجود میآید و بحران پوشش و هویت به وجود میآید به طوری که یک زن ایرانی نمیداند اگر چادر داشته باشد قالب قانونی دارد، اگر مانتویی باشد در چهارچوب قانون عمل کرده است یا حتی این که چه رنگ و مدلی پوشیده باشد، در صورتی که این موضوع میتواند در چهارچوب قانون تعریف شود و از این اختلاف رویهها در برخورد با این مساله جلوگیری شود.
شاید بتوان مشکل را در این هم دید که ما الگوهای کمی را ارائه دادهایم و افراد حق انتخاب کمی دارند در حالی که در سایر کشورهای اسلامی میبینیم که هم حجاب رعایت میشود و هم پوششهای متنوعی دارند.
مهاجری: آقای زمانی به اختلاف نظرها اشاره کردند و حالا من میخواهم بگویم در کنار تمام این اختلاف نظرها، در یک مورد وحدت داریم و آن این که حجاب زنانه از نگاه مردانه رنج میبرد. مردان قوانین مربوط به حجاب زنان را مینویسند، آن را تایید و اجرا میکنند در صورتی که این پدیده باید درونفهمی باشد. ضمن این که باید در برخورد با بدپوششی چند جانبه به قضیه نگاه کرد و بگوییم اگر حجاب الان به یک مشکل تبدیل شده، چرا اینطور است؟ چه کارکردهایی عاید افراد کرده؟ مدام دارد با معلول برخورد میشود در حالی که به علتها بیتوجهی میشود. یکی از مواردی که باید به آن به عنوان یکی از علتهای بدحجابی زنان توجه کرد شرایط اجتماعی ماست که برای آنها فرصتهای مناسب را فراهم نمیکند. زمانی که بسترهای مناسب برای فعالیت زنان در جامعه فراهم نباشد و آنها احساس کنند دیده نمیشود و به حساب نمیآیند، ممکن است به روشهایی مانند پوشش و آرایش عجیب و غریب رو بیاورند تا به زعم خودشان، خودشان را به اثبات برسانند. آنها به عنوان نیمی از افراد جامعه میخواهند فعالیت کنند اما بسترهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی برایشان سکوی دیده شدن را آماده نمیکند بنابراین ممکن است به سمت این موارد بروند که دیده شوند. ما پژوهشی انجام دادیم بین زنانی که پایگاه اجتماعی پیدا کرده بودند و زنانی که این پایگاه اجتماعی را نداشتند و مشاهده کردیم که گروه اول کمتر به آرایش و زیورآلات و برهنگی سوق پیدا کردهاند. به این ترتیب میتوان گفت نابرابری جنسیتی بسترساز بدپوششی است، وقتی زنان در عرصههای توسعه و عرصههای عمومی حضور پیدا کنند شاهد موارد کمتر بدپوششی و بدحجابی خواهیم بود.