«افرادی که خود از عوامل بروز نابسامانیهای حاضر بوده و سهم بسزایی در بهم ریختگیهای فرهنگی و اجتماعی داشتند حالا به صف مدعیان پیوستهاند. چهرههای تکراری در مدیریت کلان و میانی کشور یکی از موانع تحولات اساسی در محورهای اقتصادی و صنعتی بوده و فلسفه دل آزار قحط الرجال را به اذهان متبادر میسازد. جالب توجه است که فرد هم میتواند مدیر ارشد در صنعت و تکنولوژی باشد و هم در امور برنامهریزی مسکن موثر واقع گردد. آنچه نخبگان را از تحول و پیشرفت دلگیر مینماید همین چهرههای تکراری و محروم شدن شاکله اجرایی کشور از ذهنها و چهرههای نو و روزآمد است. کسانی که بهدنبال سببشناسی مهاجرت نخبگان و ریزش آنها هستند باید گوشه چشمی نیز به نخبه آزاری داشته باشند.» جملات ذکر شده اظهارات دکتر مجید ابهری، جامعهشناس و رفتارشناس اجتماعی در در تحلیل چشمانداز پیشروی کشور است. ابهری در این گفتوگو به مهمترین چالشها و فرصتهای پیش روی کشور میپردازد که در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
راهکار شما براي عبور کشور از شرايط کنوني چيست؟ آيا مسيري که جامعه در پيش گرفته به سمت آرامش بيشتر حرکت خواهد کرد؟
در مرحله نخست بايد عنوان کنم تداوم تنشهاي اجتماعي آثار زيانبار رواني، اقتصادي و سياسي را بهدنبال خواهد داشت. متأسفانه در تحليلهاي رفتاري از اوضاع حاضر به نکات تعجبآور و تاسفآور برخورد ميکنيم. نخست اينکه افرادي که خود از عوامل بروز نابسامانيهاي حاضر بوده و سهم بسزايي در بهمريختگيهاي فرهنگي و اجتماعي داشتند حالا به صف مدعيان پيوستهاند. چهرههاي تکراري در مديريت کلان و مياني کشور يکي از موانع تحولات اساسي در محورهاي اقتصادي و صنعتي بوده و فلسفه دل آزار قحطالرجال را به اذهان متبادر ميسازد. جالب توجه است که فرد هم ميتواند مدير ارشد در صنعت و تکنولوژي باشد و هم در امور برنامهريزي مسکن موثر واقع شود. آنچه نخبگان را از تحول و پيشرفت دلگير مينمايد همين چهرههاي تکراري و محروم شدن شاکله اجرايي کشور از ذهنها و چهرههاي نو و روزآمد است. کساني که بهدنبال سبب شناسي مهاجرت نخبگان و ريزش آنها هستند بايد گوشه چشمي نيز به نخبهآزاري داشته باشند. نکته دوم و مهم موضوع دين گريزي نسل زد است که ريشه در رفتارهاي ما دارد. رفتارهاي برخي از ما عامل اصلي در بروز اين گونه واکنشها شده و هرچه به تبعيض و رانت خواري و بيتوجهي به حقوق مدني مردم صورت گيرد؛ ميزان دين گريزي نسلهاي جديد بيشتر خواهد شد؛ با نظر به اينکه تفکيک مرزهاي ديانت و دين هيچ ربطي به دين باوران نداشته و دومقوله جداگانه هستند اما تفسير اين دگرگوني نياز به حوصله و زبان منطقي دارد. نکته سوم بحث ميانجيگري بين بخشي از مردم و دولت در مسائل اخير است. از نگاه رفتارشناسي سياسي کساني که بحث ميانجيگري را در شرايط فعلي مطرح مينمايند يا با فلسفه تضادهاي اجتماعي آشنا نيستند و فقط قصد گرفتن ژست روشنفکرمآبانه دارند و يا بافتهاي اجتماعي ايران را نميشناسند.
آيا ميانجيگري و فراهم کردن گفتوگو در شرايط کنوني يکي از بهترين گزينههاي روي ميز نيست؟ چرا ميانجيگري را به دليل عدم شناخت از تضادهاي اجتماعي ميدانيد؟
ميانجيگري معمولا بين دو طيف مشخص برگزار ميگردد. در شرايط حاضر يک طرف بهطور واضح دولت بوده و اما طرف دوم مشخص نيست. بنابراين موضوع ميانجيگري طرح سرفصلهاي نامشخص وتعليق به ابعاد نامشخص است. به جاي طرح اينگونه موضوعات براي اتمام شرايط حاضر و عودت آرامش به جامعه اعلام عفو عمومي و استخلاص کساني که بدون برنامه و طرح قبلي صرفا براساس هيجانهاي اجتماعي به خيابانها آمدند و نقشي در تخريب و ايجاد زيان به جامعه نداشتند بايد صورت بگيرد. تداوم اوضاع فعلي به نفع هيچيک از طبقات جامعه نبوده و نتايجي جز آشفتگي بيشتر بهدنبال نخواهد داشت. دستگيري و مجازات چند تن از اختلاسگران و غارتگران سرمايههاي ملي که در غارت منابع سرمايهاي کشور نقش دارند پيام بهتري به جامعه خواهد داد. متأسفانه بسياري از نوجوانان از تاريخ انقلاب اسلامي مطلع نبوده و بسياري از چهرههاي حاضر را به خوبي نميشناسند. ازجمله خانم بدري خامنهاي که بعضي از مطالب را مطرح ميکنند. افراد همسن اينجانب که دوران جنگ تحميلي را بهياد دارند نقش آشوبگر همسر وي را فراموش نميکنند. سخنرانيهاي وي در اردوگاههاي اسراي ايراني و تضعيف روحيه رزمندگان شيردل در تاريخ ماندگار است. بهترين کار و موضع براي ايشان در جهت زدودن آن خاطرات شوم فقط و فقط سکوت است. در اينجا قصور نسلهاي ما در عدم بيان گوشههايي از تاريخ و وقايع گذشته براي نسلهاي حاضر غيرقابل اغماض است. گاه بهخاطر برخي ملاحظات و شرايط و گاهي بهخاطر حفظ منافع از ابراز حقايق سرپيچي شد تا کار به اينجا رسيد. کساني که تضعيف روحيه ورزشکاران و دلاوران ايراني در خاک غربت را بهحساب تسويه حساب با نظام جمهوري اسلامي قرار ميدهند؛ يا خود را به حماقت ميزنند و يا مفهوم مبارزه را نفهميدهاند. تيمملي يعني نمايندگان ملت ايران که از سوي آنها به ميادين جهاني عزيمت کردند. هيچ عقل سليم و منطق متوازني بياحترامي به اعضاي تيمهاي ملي فوتبال و کشتي را نميپذيرند. به عنوان يک فرد که 15خرداد 42 و 22بهمن 57 و 8سال جنگ تحميلي را ديده و از سر گذرانيدهام به فرزندان عزيزم يادآوري مينمايم که بر زبان آوردن الفاظ و کلمات زشت و يا نوشتن آنها بر در و ديوارهايي که در مقابل چشمان تمام افراد از هر سن و سواد است کاري خلاف ادب و اخلاق است و در جامعه مقبول نيست. بنابراين از تربيت خانوادگي و اجتماعي ما به دور است که از اينگونه الفاظ و حرکات استفاده نماييم. البته من گرانيهاي افسارگسيخته و تورم را عامل مهمي در به وجود آمدن شرايط امروز جامعه ميدانم.
چرا در دهههاي اخير که تورم همواره رو به افزايش بود و مردم با گرانيهاي مکرر زندگي کردند چارهاي براي آن انديشيده نشده است؟
اعتراضات اخير هرچند از سوي نسل امروز است که اين نسل کاري با تورم و گراني نداشته اما والدين اکثريت آنها با تحمل انواع فشارهاي عصبي و فيزيکي سفره خانه خود را رنگين کرده و مخارج کمرشکن برندپوشي فرزندان خود را ميپردازند. والديني که گوشيهاي ميليوني بهدست فرزندانشان ميدهند و جرات نميکنند به آنها بگويند بالاي چشمشان ابروست در فشار و زحمت مضاعف قرار دارند. خط فقر اعلامي توسط سازمانهاي ذيربط فاصله غمانگيزي با حقوق درصد قابل توجهي از حقوق بگيران و مخصوصا بازنشستگان دارد؛ در يک سال گذشته افزايش قيمت 130درصدي برنج و 134 درصدي ماکاروني و 287درصدي روغن، 119 درصدي سيب زميني و104درصدي مرغ و64درصدي تخم مرغ با نرخ تورم اعلام شده 40درصدي از سوي دولت فاصله دارد. اگر قرار باشد هر دلسوز و دوستدار انقلاب و مردم را به محض بيان يک نکته انتقادي با انگ ضد انقلاب به گوشهاي برانيم ميدان براي مجيزگويان و فرصتطلبان باز و فراخ شده و عرصه به دست ظاهرسازان خواهد افتاد. اگر قرار بر استفاده از وارثان واقعي انقلاب اسلامي باشد بايد ضمن پرهيز از مداخله چهرههاي دخيل در نابسامانيهاي حاضر باشيم. گاهي اسامي افرادي بهعنوان ميانجي شنيده ميشود؛ که در طول چهل سال گذشته مصدر انواع مشاغل بودند اگر هم آنها به وظايف محوله و قانوني خود درست و تمام وکمال عمل ميکردند اصلا و ابدا کار نارضايتها به اينجا نميرسيد. در پذيرش اين واقعيت تفاوتي بين باورمندان به مکتب اصلاحطلبي و يا اصولگرايي وجود ندارد. براي عبور از اين برهه بايد از نخبگان دانشگاهي و صاحب نظران علمي که در دايره هيچ توزيع قدرت حضور نداشتند بهره گرفت. ممکن است بعضي از دوستان طرح اين شرط را تعليق به محال يا دشوار قلمداد نمايند. در حالي که اين بيان غير قابل قبول و دور از منطق است چهرههاي موجه علمي و سياسي در بين روحانيون و چهرههاي حوزوي و نخبگان علمي و اقتصادي و رجال سياسي وجود دارند که ميتوان به گره گشايي به دست آنان اميد قطعي داشت. در غير اين صورت يعني در صورت بهره گيري از افرادي که جامعه ذهنيت از آنها داشته باشند؛ حرکت ميانجيگرانه قبل از شروع محکوم به شکست خواهد بود. صدالبته تاريخ افرادي را که به هر دليل ريز و درشت سکوت اختيار کرده منافع فردي خودرا بر منافع ملي ترجيح داده و با دلايل بياساس ميدان را براي يکهتازي وسوءاستفاده فرصتطلبان خالي کنند تا هميشه تاريخ شرمسار شهدا و مردم مظلوم و محروم خواهند بود.
تصميمگيران جامعه بايد چه رويکردي را در دستور کار خود قرار بدهند که ديگر شاهد چنين بحرانهايي در جامعه نباشيم؟
در حوادث جاري که نسلهاي دهههاي هفتاد و هشتاد و نود اصليترين اجزاي اجرايي آن بودند نکتهاي که وجود داشت عدم شناخت نسلهاي يادشده از وقايع و حوادث تاريخي و ضعف تجربههاي آنها بود. از سوي ديگر حجم انبوه تبليغات رنگارنگ دشمنان در فضاي مجازي و شبکههاي ماهوارهاي از طرف ديگر مزيد بر علت گرديده و بحران را تشديد کرد. اين در حالي است که ضعف مديريتهاي گذشته و انباشت خطاهاي تلنبار شده روي هم و رانت خواريها و ويژه خواريها و سوءاستفاده از امضاهاي طلايي؛ قبيلهسالاريها و تورم وگرانيهاي ناشي از سه دهه تحريمهاي ظالمانه استکباري فشار زيادي را براقشار کم درآمد و ضعيف وارد کرد و کارد به استخوان آنها رسانده است. نکته مهم اين بود که در شعارهاي اين روزها حرفي از زخمهاي ناسور و دردهاي کهنه نيازمندان به ميان نميآيد و خواستههاي لاکچري بر خواستهاي مردم پيشي گرفتهاند. رياست قوه قضا در ميان حرفهايشان از تبديل تهديدها به فرصت سخن گقته بود و چه بجا و منطقي بود. اگر قرار باشد فرصتهاي موجود از دست رفته و به بهرهبرداري منطقي سوق نيابد حاصل اين همه اتلاف انرژي چيست؟ واقعيت اين است که اگر از حوادث اخير درس نگرفته و تجربه نياموزيم اين حرکات فقط اتلاف انرژي و فرصت قلمداد خواهند شد. و چه خوش سرود آن شاعر که: «اگر پند خردمندان به شيريني نياموزي/ فلک آن پند را با تلخي دهد روزي.» به همين دليل اگر از تجارب تلخ اتفاقات اخير درس نگرفته و در خلق و بهرهگيري از فرصتها غفلت کنيم؛ بايد منتظر آن روزهاي تلخ باشيم که نتايج اين فرصت سوزيها را همراه باسيلي سخت تاريخ يادگرفته و مرور کنيم. در شرايط کنوني کشور با بحرانهايي در زمينه محيط زيست و اقتصاد مواجه است که هر کدام از اين چالشها نيازمند نگاه ويژه و برنامهريزي دقيق است. از سوي ديگر در دنياي امروز اينترنت و شبکههاي اجتماعي ميتواند يکي از ابزارهاي افزايش سرمايههاي اجتماعي باشد و نه کاهش آن. بسياري از دولتها با ارائه خدمات در شبکههاي اجتماعي به شهروندان سرمايه و پشتوانه اجتماعي خود را تقويت ميکنند. ورود هر فناوري در يک جامعه بايد همراه با فرهنگسازي و آموزشهاي لازم در زمينه کاربرد آن باشد. در اين صورت تهديدات تبديل به فرصتها شده و کاربرد و استفاده منطقي و درست از آن فناوري در جامعه رشد و توسعه مييابد. اگر فرهنگسازي توسط رسانههاي ما صورت ميگرفت امروز فضاي مجازي بهجاي آنکه جولانگاه افراد ناهنجار باشد ميتوانست به فرصتي براي توسعه علم و فرهنگ، خلق آثار هنري و برقراري ارتباطات مفيد تبديل شود.