هاشمی چه زمانی تنها شد؟

حیات غرب - روز پنجشنبه به مناسبت هفتمین سالگرد درگذشت حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی، به همت بیت محترم آن مرحوم مراسم بزرگداشت در حسینیه جماران برپاشد. بنده هم به حکم قدرشناسی، توفیق شرکت داشتم. سخنران مراسم جناب دکتر حسن روحانی بود اما پیش از ایشان جناب مهندس محسن هاشمی پشت تریبون رفت و ضمن خیرمقدم گفتند: دیشب رفتم خدمت والده و احوالشان را پرسیدم، وقتی سراغ فائزه را گرفتند و دلیل بازداشتش را جویا شدند، گفتم حرف‌های خارج قواعد گفته است. در پاسخ گفتند مگر به خاطر حرف زدن کسی را بازداشت می‌کنند؟! اما آقای روحانی در سخنرانی خود در ضمن برشمردن خدمات مرحوم آقای هاشمی، به نکته مهمی اشاره کردند که بهانه این سرمقاله شد. فرمودند مرحوم هاشمی را پس از انفجار حزب جمهوری اسلامی خیلی تنهادیدند و در آن زمان، هاشمی به تنهایی بار کشور را بدوش کشید. البته که نکته درستی بود اما بنده هم دو خاطره از احساس تنهایی آن مرد بزرگ را بیان می‌کنم. اولی مربوط به سال ۸۹ می‌باشد در پس حوادث ۸۸ و میدان‌داری آقای احمدی‌نژاد و هجمه بی‌امان و جفای صورت گرفته علیه آن مرحوم، به توصیه یکی از بزرگان‌، بنده به همراه چند نفر از مدیران روزنامه‌های اصلاح‌طلب به منظور دلجویی؛ خدمتشان شرفیاب شدیم‌. هرکدام به اقتضا درخصوص نقش‌هایی تاریخی و ماندگارش، دیدگاه‌های خود را بیان کردیم. مرحوم آقای هاشمی ضمن بیان خاطراتش از دوران مبارزه و اینکه بارها به مو رسیده ولی نشکسته است؛ با اعتمادبه‌نفس فرمودند من مطمئن هستم این وضع تغییر می‌کند و البته هم خوشبختانه تغییر کرد. در آن روز انگار تحولات ۹۲ را همچون یک فیلم پیش روی خود می‌دید بنابراین او در اوج تنهایی از همه امیدوارتر بود. خاطره دوم به زمان ریاست جمهوری جناب آقای روحانی برمی‌گردد. آقای روحانی به منظور شرکت در مجمع سازمان ملل به واشنگتن رفتند و به رغم تلاش آقای اوباما جهت مذاکره مستقیم، ترجیح داد در مسیر برگشت تلفنی، چند کلامی با هم صحبت کنند. پس از بازگشت آقای روحانی، فرصتی فراهم شد بنده خدمت مرحوم آقای هاشمی رسیدم ولی برخلاف انتظار اینبار مرحوم آقای هاشمی در حالت عصبانیت و با بغض نکاتی را بیان کردند که اوج تنهایی‌اش را نشان می‌داد. فرمود در اواخر عمر امام، خدا توفیق داد مسائل راهبردی همچون جنگ، بازنگری قانون اساسی و… را به سرانجام نیک رساندیم. اگر عجل مهلت می‌داد، مسئله رابطه ایران و آمریکا را هم حل می‌کردیم‌. بعد با افسوس فرمود یکی از انگیزه‌های حضورم در انتخابات ۸۴ و ۹۲ این بود که بتوانم این مسئله را در زمان حیات خود و آیت الله خامنه‌ای حل و فصل نمایم اما تا به اکنون نشده است، ولی برداشتم این بود که با آقای روحانی حل می‌شود‌. به عبارتی اوج احساس تنهایی را در مرحوم آقای هاشمی، زمان ریاست جمهوری خود آقای روحانی دیدم. او در زمان آقای احمدی‌نژاد انتظار توجه به تذکرات و دلسوزی‌های خود را نداشت ایشان گرچه مورد بی‌مهری و بی‌توجهی فزاینده بود اما امیدوار لحظه‌های سرنوشت بود. در زمان آقای روحانی به رغم انتظار تاثیرگذاری به شکل دیگری مورد بی‌مهری قرار گرفت طبیعی بود که بسیار احساس تنهایی کند. هاشمی دردهه شصت تنها بود اما احساس تنهایی و غربت نمی‌کرد اما به گمانم در زمان دولت آقای روحانی (‌که اجر صبر و بهای ردصلاحیت مرحوم هاشمی بود‌) به احساس تنهایی رسید. بی‌تردید نبود آقای هاشمی بیش از هر زمان امروز احساس می‌شود او یک سیاستمدار ملی بود و بلد بود حوزه سیاست‌ورزی را شخصی‌سازی نکند و بر احساسات شخصی خود مسلط بود و در مواقع حساس فرزند منافع ملی بود. با شناخی که حقی راز شخصیت‌های کنونی دارم‌، هیچ‌کس صلاحیت جایگزینی و عهده‌داری نقش‌های آن مرد بزرگ را ندارد شوربختانه کسی نمی‌تواند در نقش هاشمی ظاهرشود. یادش گرامی و راهش برای همیشه پر رهرو باد.

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه سازی