یک روانشناس گفت: علم روانشناسی ثابت کرده است فردی ازدواج موفقی خواهد داشت که به پختگی شخصیتی رسیده باشد؛ البته به جای «پختگی شخصیتی» می توان از اصطلاح «پختگی عاطفی» نیز استفاده کرد. منظور از این دو اصطلاح، استقلال فردی و عاطفی و نداشتن وابستگی به زندگی پیشین و خانواده خود است.
دکتر احمد برجعلی افزود: فرد باید از نظر روانی و شخصیتی به نقطهای رسیده باشد که بتواند با یک نفر دیگر، زیر یک سقف زندگی کند و اولین شرط برای این توانایی، داشتن استقلال، خودباوری و فردیت است.
این روانشناس اضافه کرد: گاهی عنوان می شود عشق برای ازدواج کافی است. عشق نقطه عطف ازدواج و شرط لازم آن است. اما تنها با عشق، دوست داشتن و داشتن احساس نسبت به دیگری نمی توان ازدواج کرد، بنابراین گزاره «تنها عشق کافی است» می تواند دلیل نامناسبی برای ازدواج باشد.
این روانشناس در ادامه گفت: ما گاهی به گزارهای دیگر مبنی بر اینکه «ازدواج زندگی فرد را هدفمند می کند» یا «ازدواج می کنم تا زندگیم هدفمند شود» برمی خوریم. صرف ازدواج کردن زندگی فرد را هدفمند نمی کند؛ بلکه باید حداقل هدفمندیهایی در وجود فرد باشد تا با ازدواج به کمال برسد فرد باید حداقلی از کفایت های شخصیتی را داشته باشد و حداقلی از هدفمندی، نوع دوستی، دیگردوستی، مسئولیت پدیری و ... لازم است تا فرد در ازدواج موفق شود.
وی اظهار کرد: ازدواج تغییراتی در فرد ایجاد می کند و می توان این حداقلها را به حداکثر رساند. دو انسان بی هدف نمیتوانند با هم ازدواج کنند و امیدوار باشند که این ازدواج تمامی مشکلات آنها را رفع کند. ازدواج در زندگی فرد وزنی دارد و نباید انتظار بیشتری از آن داشت.
برجعلی اضافه کرد: یک دلیل نامناسب دیگر برای این که فرد تن به ازدواج بدهد، این است که فشارهای خانوادگی و اجتماعی باعث شود او تصمیم به این کار بگیرد. از مهمترین فشارهای اجتماعی و خانوادگی، فشار به دلیل سن و سال بالای فرد است. اگر فرد بر این اساس ازدواج کند، در واقع تن به یک ازدواج اجباری داده است.
این روانشناس در ادامه گفت: روان شناسان میگویند هر عاملی که به انتخاب فرد آسیب بزند، باعث ازدواج اجباری فرد شده است. ازدواج باید با قصدی درونی انجام شود و فشار بیرونی، سلامت تضمین و دوام ازدواج را به مخاطره می اندازد. ازدواج اجباری باعث میشود رابطه زوجها غیر پویا و مکانیکی باشند. پژوهشها در این مورد نشان می دهد اگر فرد تن به ازدواج اجباری داده باشد، رضایتمندی او از زندگی زناشویی پایین میآید.
وی اضافه کرد: افرادی که تن به ازدواج اجباری داده اند، به ورطه روزمرگی می افتند و باری به هر جهت زندگی می کنند. ازدواج آنان عمق ندارد و ارزیابیهای روان شناسان نشان میدهد چنین ازدواج هایی افسردگی و بی تفاوتی ایجاد میکند و لذت زندگی زناشویی را پایین میآورد. مطالعات موردی نشان می دهد ریشه بسیاری از طلاقها ازدواج اجباری است.
این روانشناس در ادامه گفت: در سالهای اخیر افراد به ازدواج هایی رو آوردهاند که ریشه در مسائل اقتصادی دارد. مردی جوان ممکن است با زنی مسن ازدواج کند و یا برعکس چون مشکلات اقتصادی، نبود امنیت شغلی و نداشتن موقعیت و روابط اجتماعی باعث می شود فرد از ازدواج به عنوان پله ترقی بهره بگیرد و بخواهد از فشار اقتصادی موجود کم کند و بیثباتی و نبود امنیت شغلی خود را بر طرف کند.
وی اضافه کرد: این نوع ازدواج در زمره ازدواجهای اجباری قرار می گیرد، چون یک عامل بیرونی ازدواج را از مسیر طبیعی خود خارج کرده است. افرادی که تن به چنین ازدواجی میدهند، می دانند که ضریب موفقیت شان پایین است، اما باز این کار را می کنند.
برجعلی در پایان مطلب خود که در مجله سپیده دانایی آمده است، تصریح کرد: افراد نباید به هر قیمتی ازدواج کنند و برای مثال، با دلایلی مانند فرار از تنهایی، عشق صرف، فشار اجتماعی و ... نباید تن به ازدواج بدهند. بلکه باید دلایل مناسبی برای این کار داشته باشند و مناسب ترین دلیل، پختگی شخصیتی و عاطفی لازم برای ازدواج است.