بحران بزرگ ريچارد فراي

 
بحران سازي و فرصت سوزي تبديل به يك رويه ي ثابت در ميان گروهي شده است كه عملا منافع ملي ايران را به گروگان خود در آورده است و چون صدايي بس بلند دارد مي تواند در اين غبار صداها ديگر صداها را خاموش سازد و خود را داعيه دار ملك و ملت و سرنوشت و آينده ي آنان بداند.

كوچكترين و ساده ترين و بديهي ترين ترين مسائل توسط اين گروه تندرو و افراطي تبديل به بحراني فراگير و ملي مي شود و هزينه هايي بسيار سنگيني به ملك و ملت تحميل مي كند. اينان خود را قيم مردم مي دانند و سرقفلي ايران را نيز متعلق به خود مي دانند.

داستان دفن ريچارد فراي ايران شناس مشهور آمريكايي نيز نمونه اي ديگر از هنرنمايي اين جماعت در ايجاد بلوا و جنجال براي كشورمان شده است و همگان را از سراسر عالم دعوت به اين سيرك غم انگيز كرده اند تا جهانيان به عقل و درك و فرهنگ و شعور ملي و پتانسيل تمدن سازي ما و داعيه ي سروري برديگران داشتن ما نظاره كنند و قضاوت كنند!

ريچارد فراي چندين دهه از عمر خود را براي شناخت ايران و شناساندن صرف كرد و ريالي از اين ملت نگرفت و نبرد. او با همه ي عشق و علاقه اي كه به ايران و سرزمين ايران داشت وصيت كرد تا در ايران و در اصفهان دفن شود و اين تنها آرزوي يك ايران شناس بزرگ بود. و اما كارگردانان افراط و هنرمندان خشن سازي و خشن تراشي از مردم فهيم و قدرشناس و متين و بزرگ ايران دست به كارشدند و با اعلام اين كه او جاسوس بوده و زباله اي بيش نيست جهانيان را به تماشاي ظرفيت هاي ما! كه البته قرار بود توسط كانديداي محبوب خود آن را آزاد سازند دعوت كرده اند!

اگر قرار باشد به ريچارد فراي انتقادي شود اين مردم آمريكا هستند كه بايد به او معترض باشند كه ايران را به وطن خود براي آرامش ابدي ترجيح داده وشايد اگر يك ايراني چنين وصيتي براي دفن دركشوري بيگانه كه حكومت دو كشور هم سال ها باهم مخالفت و دشمني داشته اند مي كرد از سوي ما به وطن فروشي و خودباختگي و بي غيرتي! متهم مي شد.

از همه مهم تر اين كه اگر ريچارد فراي بر فرض كه نقص و اشتباهي در زندگي خود داشته مگر ما درباره ي معصومين سخن مي گوييم كه انتظار هيچ گونه خطا و خبط و اشتباهي از آنان نداشته باشيم! مگر ما خود مصون از خطا و اشتباه هستيم كه تمامي زندگي يك انسان را در يك سكانس از زندگي او خلاصه مي كنيم و درباره ي او داوري مي كنيم و حكم هم صادر مي كنيم.

عدالت و انصاف و اخلاق علي گونه ما كه داعيه ي آن را داريم و فرهنگ پرافتخار و باشكوه ايراني كه گذشته سرشار از عطوفت و گذشت و مدارا در آن متجلي است ما را فرا مي خواند كه به خود آييم و آيين جوانمردي را پاس بداريم كه تمدن ايراني اسلامي با ترش رويي و خشونت و فرياد و دشنام شكفته نخواهد شد بلكه درسايه ي گذشت و انصاف و عدالت و صلح دوستي هست كه پرورده خواهد شد و خود را به رخ جهانيان خواهدكشيد. اميد كه چنين باد.

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه سازی