دلایل استعفای صمدی از سمت قائم مقامی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه

 

 

 

حیات غرب - اگر چه تصمیم داشتم ، درخصوص استعفای  خویش از قائم مقامی ریاست دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه در امور مشارکت های مردمی و سازمان های مردم نهاد ، سخنی نگویم و متنی ننگارم ، اما در پی پرسش های مکرر و نیز طرح برخی شائبه ها و ذهنیت ها و ترویج آنان! ، بر خویش لازم دیدم برای پایان بخشیدن به شایعات و پاسخ به پرسش برخی دوستان ، در حد ضرورت مطالبی را بیان نمایم . اگر چه به نظرم اصل موضوع از چنان اهمیتی برخوردار نیست که در خصوص آن سخنی گفته یا حساسیتی ایجاد شود.

من در ابتدا با پذیرفتن چنین مسئولیتی مخالف بودم ، اما با اصرار برخی دوستان بزرگوار!  و مذاکراتی که با دکتر کریم صورت گرفت و کمی تامل ، خود نیز احساس کردم با توجه به علاقه و تجربه در خصوص سازمان های مردم نهاد ، می شود در این مسیر گام هایی برداشت و موضوع مشارکت های اجتماعی در امر سلامت و بهداشت را به مسیری درست هدایت نمود و نهادینه کرد . بنابراین پذیرفتم و ابلاغ اینجانب از سوی دکتر کریم تحت عنوان قائم مقام رئیس دانشگاه در امور مشارکت های اجتماعی و سازمانهای مردم نهاد صادر شد .

 پس از صدور ابلاغ و اعلام آن در رسانه ها و پورتال دانشگاه ، به گونه ای غیر مرسوم و در یک اقدام حیرت انگیز در خصوص بنده  اقدام به استعلام از اداره اطلاعات نمودند! که امری غیر معمول بود .معمولاً اگر قرار باشد برای شخصی  استعلامی گرفته شود ،  قبل از صدور ابلاغ استعلام می گیرند . و پس از آن که تایید شد ابلاغ صادر می شود و فرد کارش را آغاز می نماید .

اما برای من اول ابلاغ مرحمت فرمودند و بعد استعلام گرفتند!! که گمان نکنم در خصوص دلیل انجام چنین امری توضیح یا استدلالی لازم باشد! به هر حال از طرف اداره اطلاعات احضار شدم ،طی پرسش هایی از طرف آن بزرگواران ، با صراحت بر ایده ها و باورها و تعلقات سیاسی فرهنگی خویش تایید کردم و تداوم آنان را در هر پست و مقامی اعلام نمودم ، البته با این تذکر که هیچگاه از امکانات ، فرصت ها و اعتبارات اداری خویش در مسیر فعالیت ها واعتقادات سیاسی و فرهنگی خود استفاده نکرده و نخواهم کرد و همواره در چهارچوب قانون فعالیت هایم را تنظیم خواهم نمود . که امری طبیعی است و هر فرد و مدیری موظف به در پیش گرفتن چنین رویه و مرامی است  ، آن بزرگواران نیز نظراتم را شنیدند و مکتوب کردم و تحویل دادم . اکنون برخی استعفای بنده را به جواب منفی استعلام مربوط دانسته اند . درصورتی که تا روز استعفا هیچ خبری از جواب مثبت یا منفی اداره محترم اطلاعات نداشته و هنوز نیز نمی دانم آنها نظری اعلام کرده اند یا خیر . اگر چه با توجه به مذاکرات و بحث های شفاهی احساس بنده نظر مثبت آنان بوده و هست . که اگر اینگونه بود مطمئناً اعلام می کردم تایید نشده ام و السلام.

 به هر حال این امر مرا متوجه برخی حقیقت ها نمود . اما با این حال باز با اصرار برخی که اصرار بر ماندن من داشتند و استدلال های مرا برای قبول

نکردن این پست فرمایشی نمی پذیرفتند! و ادعای ریاست دانشگاه که برای همه این استعلام صورت گرفته !! که البته می دانستم چنین نیست ، ماندم وکارم را شروع کردم . به رئیس دانشگاه عرض کردم  اگر این موضوع جدی است و قرار است در حوزه سازمان های مردم نهاد کاری صورت گیرد ، نیازمند ساختار ، مکان ، امکانات، نیرو و ابزار مورد نیاز است . اما در این مدت نه یک نفر نیرو برای انجام امور در اختیارم قرار گرفت ، نه مکان و حتی اتاقی که بتوانم امورات مربوطه را انجام دهم . بعد از مدتی در اتاق رابط دانشگاه با نمایندگان وادارات که جز شرح وظایف ابلاغی بنده بود و به ایشان که فرد زحمت کش و لایقی است واگذارشده ، جای گرفتم! در ضمن نه تنها به عنوان قائم مقام بلکه تحت هیچ عنوانی در جلسات مسئولین  و هیئت رئیسه دانشگاه دعوت نمی شدم و شرکت نمی کردم !. با این وجود در این مدت کوتاه و به تنهایی ، با برگزاری همایش سمن های حوزه سلامت که با شرکت نزدیک به 50 یا 60  سازمان مردم نهاد تشکیل شد ، طی انتخاباتی ، شورای سمن های حوزه سلامت را تشکیل دادم که تا روز استعفا ، هر هفته مرتب تشکیل جلسه می داد . و با تدوین یک نظامنامه ، برنامه های مفید و موثری در دستور کار این شورا قرار داشت . که به عنوان یک ابتکار و با توجه به توانایی اعضای آن ، می توانست و می تواند منشاء انجام تحولاتی بی نظیر در حوزه مشارکت های مردمی و سازمانهای مردم نهاد حوزه سلامت در دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه شود، در بحث توانمند سازی روستایی در ابتدا حضوری موثر داشتم که با همت مدیر کل حوزه روستایی جناب آقای بالایی و دکتر پاپ زن شکل گرفته بود ، دانشگاه در آن حوزه هم می توانست نقشی بسیار مفید و موثر ایفا کند . در این مدت کوتاه هر ماموریتی که به اینجانب محول شد تلاش کردم تمام تلاش و توانم را برای انجامش به کار گیرم و با موفقیت به پایان برسانم .

 در این حوزه برنامه های مد نظر بود که احساس و ادعا می کنم ، اگر امکانات حداقلی در اختیار بود و جدی گرفته می شد ، می توانست تحولات بی بدیلی را در این حوزه و در نتیجه در حوزه سلامت رقم زند و دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه در حوزه مشارکت های اجتماعی ، سازمانهای مردم نهاد و خیرین حوزه سلامت در مدت اندک زمانی در میان تمامی دانشگاه های کشور بدرخشد . اگر چه انصافاً دکتر کریم در تمامی نشست هایی که با ایشان داشتم ، با احترام تمام و رویی گشاده برخورد می کردند . اما مدت ها بود به این نتیجه رسیده بودم که این مسئولیت بیشتر فرمایشی و تحمیلی است  می دانستم  وقتی اراده ای وجود ندارد نمی توان کاری از پیش برد . لذا جز هزینه برای اینجانب و ایجاد شائبه و ذهنیت عاید دیگری ندارد ، که در طی بیست سال فعالیت سیاسی نه خواسته و نه خواهم خواست ، اهداف و باورها وعزت نفسم  را به پست و مقام بیالایم!  یا تحت تاثیر جاه طلبی آن باورها را تغییر داده یا حتی تعدیل نمایم ، که اگر اینگونه می کردم الان وضعیتی دیگر داشتم و با  داشتن 30 سال سابقه  و تمامی مزایای دیگر و مدارک تحصیلی پست سازمانی درخوری داشتم !!! ای کاش ریاست محترم دانشگاه کس یا کسانی را مامور بررسی پرونده پرسنلی بنده نمایند تا متوجه

شوند چه حق و حقوقی طی این سال ها از بنده ضایع شده اما دم نزده ام و از هیچ کس نیز چیزی نخواسته ام . اما روز آخر وقتی رئیس محترم شورای سمن ها رو به بنده کرد و گفت شما دارید به ما بی احترامی می کنید ، وقتی حتی جایی برای تشکیل جلسات ندارید و از قدرتی بهره مند نیستید ، چرا در این گرما و در میان این همه ارباب رجوع ( مربوط به همکار دیگر) برای تشکیل جلسه ما را دعوت می کنید.دیگر تردید را جایز ندانستم ، استعفایم را نوشتم و به همراه یک برگه مرخصی 10 روزه  تقدیم رئیس دفتر دکتر کریم نمودم  و از آن روز تاکنون که بیش از 17 روز می گذرد ، رئیس محترم دانشگاه ، حتی یک بار با من تماس نداشته یا در خصوص علل استعفا سخنی نگفته است ، اگر چه دلایل را در برگه استعفا یادآوری نموده

ام.

در پایان و در حاشیه این توضیح  ، ذکر چند مطلب را ضروری می دانم . بنده در این مدت می دیدم دکتر کریم ، بر خلاف برخی از روسای پیشین دانشگاه که به امورات دیگر مشغول بودند شب و روزش را وقف دانشگاه می کند و واقعا زحمت می کشد و وقت می گذارد ، اما تمام توجه و اغلب جلسات به پروژه ها معطوف می شد ، پروژه هایی که اگر چه خوب و مفید هستند و ممکن است در آینده منشاء خدماتی قابل توجه به این مردم شوند ، اما آنچه در حوزه پروژه ها اتفاق می افتد هیچ ربطی به توانایی فرد خاصی ندارد و آن را باید به حساب اخذ اعتبار از سوی برخی افراد و اهتمام جدی دولت به بحث سلامت دانست که خوشبختانه با زمان مسئولیت دکتر کریم مقارن گردیده است ، اگر چه از کنار زحمات ایشان و دیگر مدیران ذیربط به

اندازه تلاشی که می کنند نمی توان گذشت . ولی با این وجود بنده وقتی تغییرات اساسی در بیمارستان فارابی را دیدم و کارهایی که در زمانی کوتاه صورت گرفته بود مشاهده کردم حقیقتاٍ تحت تاثیر قرار گرفته و لذا اکنون نیز بر خویش لازم می دانم از این همه تلاش به عنوان یک شهروند تشکر کنم . اما در کنار کارهای خوب و زحمات قابل تقدیر ، متاسفانه می دیدم هیچ توجهی به کارمندان و پرسنل نمی شود ، و آنان جز ابزار چیز دیگری نیستند .

ایثارگران فراموش شده اند . برخی از تغییر و تحولات نتیجه شایسته سالاری نیست . اصلی ترین آفت دکتر کریم و تمام مدیران ما متملقان و چاپلوسانی هستند که بدون توجه به هیج  معیار و اصلی هر کس بر مسندی می نشیند دورش می چرخند و فداییش می شوند و مدیر هم به حکم

فطرت و طبیعت انسانیش مطیع خواسته ها و متاثر از محبت هایشان می شود و بر این گمان که دردانه ای است فرود آمده از آسمان ، در این گیر و دار آن می کند که نباید !!  وضعیت بیمارستان ها را می توان فاجعه بار دانست و... اگر چه برخی افراد که اکنون معترض هستند و خود را مظلوم معرفی می کنند به حق عزل گردیده اند ، و  برخی باندها هم چه پسندیده از هم پاشیده اند ، اما احساس می شود باندهای جدیدی در حال شکل گرفتن هستند و افراد جایگزین نیز به حق منصوب نگردیده اند . میزان اطرافیان ناکارآمد افزایش یافته ، به نظر می رسد تمام توجه به ابزار و سخت افزارها معطوف گردیده و اهداف و اصول ، روابط ورفتارهای سازمانی و توجه به نیروی انسانی فراموش گردیده است. اغراق در تبلیغ امور انجام گرفته و میزان هزینه های مصروفه در این مسیر بسیار نامناسب و کاریکاتورگونه شده است و... در این مدت نیز بنده هیچگاه از دکتر کریم هیچ خواسته معقول و یا نامعقولی نداشته و به عنوان یک فعال سیاسی هیچ اصراری هم برای اینکه ایشان و یا مدیران حوزه سلامت در جبهه سیاسی خاصی قرار گیرند نداشته و نه شنیده و نه دیده ام که کسی چنین تلاش و اصراری داشته باشد!!! . اگر چه خود دکتر کریم و بسیاری از مدیران بزرگوار بارها خود را از نظر

دیدگاه به جبهه اصلاحات متعلق دانسته اند و این هیچ ایرادی ندارد . و اگر شفاف اعلام شود از محسنات به شمار خواهد آمد . متاسفانه عده ای در تلاش هستند تا سیاسی بودن و تعلق داشتن مدیران به جناح ها و گروه های سیاسی را به امری مذموم و مردود تبدیل کنند. به همین دلیل نیز متاسفانه مدیران ما ، از این که در کنار مردان سیاست!! قرار  گیرند و یا فعالان سیاسی را در حوزه های مدیریتی به کار گیرند، به شدت واهمه دارند و می ترسند . وشاید موضوع بنده و تنی چند از دیگر دبیران احزاب سیاسی در همین مقوله بگنجد !!  در حالی که تا چند وقت پیش سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ما بود!! و ادعای ما این یود نه تنها دین بلکه هیچ چیز ما از سیاست جدا نیست . چه شده اکنون سیاسی بودن افراد را امتیازی منفی و امری مذموم بر می شماریم؟!  به اعتقاد من امروز مدیران باید مواضع سیاسی و تعلق خویش به گروه های سیاسی مشخص را به صورت شفاف بیان کنند . استقلال در حوزه سیاسی که امروز عده ای به آن افتخار می کنند و آن را سند پاکی و صداقت خویش می شمارند. جز

فرصت طلبی و نان به نرخ روز خوری معنای دیگری ندارد . کارگزار دولت در هر پست و مقامی باید به برنامه های دولت نشسته بر مسند معتقد و ملتزم باشد و با توجه به سیاسی بودن دولت ها ، استقلال و تعلق نداشتن به جناح و گروه سیاسی خاص ادعای مضحک و فرصت طلبانه است در این باب سخن فراوان است که در جای خود و در فرصت مناسب به آن خواهم پرداخت و چون به موضوع استعفای بنده و بیانیه برخی گروه ها در دانشگاه مربوط بود به همین اندازه در این مجال بسنده می کنم.برای همه تلاشگران عرصه سلامت و تمامی کسانی که دلسوزانه و صادقانه در این مسیر گام

برمی دارند آرزوی سربلندی و موفقیت می نمایم.

حمید رضا صمدی

 

 

 

 

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه سازی